حال که بحث به اینجا رسید بفرمایید با چه انگیزهای به رهبری نامه نوشتید؟ با
انگیزهی امر به معروف و نهی از منکر و با انگیزهی گفتن سخن حق نزد سلطان جائر که
به فرمودهی رسول اکرم (ص) بزرگترین جهادهاست. دیگر بر قاطبهی جامعه پوشیده نیست
که بسیاری از این مفاسد و مشکلاتی که امروز کشور با آن دست به گریبان است، مستقیم
یا غیر مستقیم از ایشان ناشی میشود. اما تأکید بر این مسلئه و تکرار آن هم لازم
است. حاکمیت با زر و زور و تزویر از ایشان بت ساخته است و میخواهد با نشاندن
ایشان بر فراز قانون، جرأت نقد رهبری را از منتقدان بستاند. این حریم کاذب باید
شکسته شود و آن بخشی از مردم که به هر دلیلی خبر ندارند، بدانند که ایشان مملکت را
به لبهی پرتگاه کشانده و ایشان مسئول اصلی ویرانی اقتصاد، صنعت و فرهنگ این کشور
است. البته من میدانم که مشکلات قانونی و سابقهی دیرینهی استبداد در تاریخ ما
این امکان را فراهم کرده است که قدرت در یک جا تجمیع شود و همه میدانیم که قدرت
مطلقه فساد آور است، ولی این مسئله رافع مسئولیت مستقیم آقای خامنهای نیست.
اینطور نیست که ما ساختار استبدادی را تنها مقصر بدانیم. ساختار استبدادی و مستبد
در هم تنیدهاند و برای اصلاح ساختار باید مستبد و استبداد را همزمان نقد کرد تا
نقدمان مؤثر واقع شود. وضعیت امروز کشور، علاوه بر سلطهی ساختار استبدادی بر
کشور، متأثر از لجاجت و استبداد و خودبینی ایشان نیز هست و متأسفانه این رفتار همچنان
ادامه دارد. از قرائن هم پیداست که ایشان نمیخواهند از این رفتارهایشان دست
بکشند. وظیفهی ماست که آن قدر بگوییم تا هیمنهی استبداد را بشکنیم. آقای خامنهای
به عنوان بالاترین مقام کشور و کسی که بیشترین قدرت را در کشور (حتی به مراتب بیش
از رئیس جمهور) در اختیار دارد باید درباره وضعیت امروز کشور پاسخگو باشد. نمیتوان
پذیرفت که کسی دارای بیشترین اختیارات ممکن باشد و از پاسخگویی به خاطر این
اختیارات معاف شود. مهمترین چیزی که ایشان باید دربارهی آن پاسخگو
باشد سوء استفاده از اختیارات، به منظور استقرار استبداد دینی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر