۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

گناه تحريم های تنبيهی ايران با خامنه ای است


شبکه های اجتماعی
گاردين زيرعنوان «تحريم ها تقصير ايران است» می نويسد قصور آيت الله خامنه ای در ارائه تضمين های لازم در مورد مقاصد اتمی اش، برای جامعه بين المللی چاره ای جز چنین اقدام باقی نگذاشته است.
بعضی تحليل گران تلاش های بين المللی تحت رهبری آمريکا، و اکنون اتحاديه اروپا را، در مورد وضع تحريم های تنبيهی عليه ايران، به فاصله ای کوتاه پس از اعلام توافق ايران، ترکيه و برزيل، به عنوان عاملی در از دست رفتن فرصت تماس و گفتگو با ايران می بينند.
اما اگر به رفتار و حرکات ايران نگاه کنيم در حقيقت اين کادر رهبری ايران است که فرصت تماس و گفتگو با آمريکا را از دست داده است. باراک اوباما پس از آنکه عهده دار مقام رياست جمهوری آمريکا شد سعی کرد با آيت الله علی خامنه ای رهبر ارشد در ايران تماس برقرار کند، و در پيام خصوصی اش درماه مه ۲۰۰۹ همکاری ميان آمريکا و ايران در منطقه، و مناسباتی دوجانبه را خواستار شد.
به علاوه اوباما در اکتبر گذشته معامله ای را به دولت ايران پيشنهاد کرد که براساس آن ايران می بايست نزدیک به ۷۵ درصد اورانيوم غنی شده خود با غلظت پائين را برای تبديل به سوخت اتمی به خارج بفرستد. اوباما برای عملی ساختن اين معامله حاضر بود سه قطعنامه قبلی سازمان ملل متحد را که از ايران می خواست غنی سازی اورانيوم را متوقف کند ناديده بگيرد. خامنه ای نه تنها اين پيشنهاد را رد کرد بلکه به دانشمندان ايرانی دستور داد درجه غنی سازی را بالا ببرند و به سطح ۲۰ درصد برسانند. اين دستور، توانائی ايران را درغنی سازی اورانيوم به سطحی می رساند که می تواند برای ساختن بمب اتمی نيزاز آن استفاده شود.
تحريم های جديد به معنای آن نيست که اوباما گفتگو را رد می کند. دولت او در موارد بيشمار گفته است مايل به تعامل با ايران است و در اين زمينه در مقابل صدای قدرتمند جمهوری خواهان در کنگره ايستادگی به خرج داده است. اين يکی از دلايل حمايت اعضای دائمی شورای امنيت سازمان ملل متحد از اوباماست. آنها وی را عوض کننده هشت سال حملات لفظی موسوم به محور شرارت می بينند و مايلند از او حمايت کنند.
آنچه اوباما و شورای امنيت حامی او می خواهند اين است که ايران با فرستادن اورانيوم غنی شده با غلظت پائين به حد کافی به خارج نتواند در ايامی که با غرب مذاکره می کند بمب اتمی بسازد. اگر معامله ترکيه - برزيل می توانست رسيدن به اين هدف را عملی کند به احتمال قوی پذيرفته شدنی بود، به خصوص برای اوباما. با توجه به نزديک شدن فصل مبارزات انتخابات ميان دوره ای و ادامه مشکلات اقتصادی در آمريکا، ترکيه و برزيل می توانستند يک دردسر را برای رئيس جمهوری آمريکا کم کنند. همين نظريه را می توان در مورد ديگر اعضای شورای امنيت و بخصوص در مورد چين و روسيه مطرح ساخت که می خواهند مسئله ايران در اولين فرصت ممکن حل و فصل شود تا آنها بتوانند به معاملات پرسود، و فروش محصولات و سرويس های خود به ايران ادامه دهند.
رهبران جمهوری اسلامی ایران، به خصوص رهبر ارشد آن، استادان برچسب زدن و وارونه جلوه دادن حقایق اند. آنها در ايران انتخابات برگزار می کنند و می خواهند به جامعه بين المللی بقبولانند که آزاد و واقعی است. آنها سعی می کنند نشان بدهند حاضر به مصالحه اند تا از اين طريق از تحريم ها در بروند. اگر به دقت نگاه کنيم می بينيم که در عمل اين تلاشی برای استتار فعاليت های مرتب با ساختن بمب اتمی، ضمن برخوردار شدن از محافظت بين المللی است. آنها نتوانسته اند مردم ايران را گول بزنند و آنگونه که شاهد حمايتی قريب به اتفاق از اوباما هستيم در گول زدن جامعه بين المللی نيز با شکست مواجه اند.

۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه

موسوی و کروبی: مخالفت با راهپیمایی سکوت؛ حمایت از هتک و تخریب

میرحسین موسوی و مهدی کروبی از "تضعیف نهاد قانونگذاری و هجمه و قشون کشی به مجلس" به شدت انتقاد کردند. براساسی گزارش سایت های کلمه و سحام نیوز، که دیدگاههای میرحسین موسوی و مهدی کروبی را بازتاب می دهند، این دو روز گذشته طی دیداری با هم، از عدم صدور مجوز راهپیمایی برای معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم ، و در عین حال سکوت حکومت در برابر حمله کنندگان به مجلس و دفتر مراجع تقلید در قم انتقاد کردند. موسوی و کروبی با اشاره به تجمع مخالفان مدیریت فعلی دانشگاه آزاد اسلامی، از این تجمع که در آن شعار های تندی علیه مجلس و رئیس آن، داده شد، به عنوان "هجمه و قشون کشی" به مجلس یاد و اعلام کرده اند: "مطابق قانون اساسی اعمال قوه مقننه از طریق مجلس شورای اسلامی است و این مجلس در عموم مسایل در حدود مقرر قانون اساسی می‌تواند به وضع قانون مبادرت کند اما عده ای حتی جایگاه این مجلس که شرائط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان در آن رعایت نگردیده را بر نمی تابند." مجلس شورای اسلامی روز یکشنبه، طرح "حمایت از تأسیس و تقویت موسسات و مراكز آموزش عالی غیر دولتی" را تصویب کرد که به موجب آن دانشگاه آزاد اجازه پیدا میکرد اموال خود را وقف کند. این طرح با مخالفت حامیان دولت احمدی نژاد مواجه شد و تعدادی از تشکل‌های حامی احمدی نژاد با تجمع در مقابل مجلس تهدید کردند که اگر نمایندگان از تصمیم خود کوتاه نیایند مجلس را به توپ خواهند بست.موسوی و کروبی با اشاره به این تجمع گفته اند که حکومت، خواست قانونی و مشروع مردم در برگزاری راهپیمایی سکوت را رد می کند اما در مقابل، عده ای سازمان یافته و در کمال امنیت به هر کس و هر کجا که می خواهند حمله می کنند. آنها از همگان خواسته اند "در مقابل این گونه رفتارها که جایگاه نهاد قانونگذاری و اختیار نمایندگان را سلب می کند، موضع بگیرند و به قانون گریزان اجازه ندهند با چنین شیوه هایی مقاصد نامشروع خود را پیش ببرند." به گفته موسوی و کروبی، "اگر توسل به قانون گریزان و متجاوزان به یک قاعده نامبارک .........

۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

آقاي کديور، جنبش سبز حرکتي ملي است، با اين کارها نمي‌توان به آن هويت ايراني-اسلامي قالب کرد

یکی از مردمی‌ترین و خالص‌ترین شعارهایی که مردم ایران در اعتراضات به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری خرداد 88 سر دادند، “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” بود. شعاری که بلافاصله باعث موضع‌گیری از سوی دبیرکل حزب‌الله لبنان شد. خوب به یاد داریم که سید‌حسن نصرالله در واکنش به این شعار از سوی مردم چنین گفت “شعار نه غزه نه لبنان اثرات منفی زیادی داشت“. امروز پس از گذشت یک‌سال از آن ماجرا، آقای کدیور ادعا کردند که مردم در خیابان شعار “هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران سرداده‌اند”. این درست است که عده‌ای اندک به سفارش رهبران اصلاح‌طلب چنین گفتند، اما این یک شعار مردمی نبود و انعکاسی هم نداشت. شعار اصلی همان بود که مردم با جان و دل آن را فریاد می‌زدند و می‌خروشیدند. حال جالب است که پس از گذشت یک ‌سال و در چنین روزی که منشور جنبش سبز از سوی مهندس موسوی ارائه شده است، این موضوع از سر گرفته شود. براستی هدف چیست؟ آیا غیر از این است که می‌خواهند به حرکت آزادی خواهانه مردم هویتی جعلی قالب کنند؟ آیا غیر از این است که در این روزهای حساس، افرادی سعی در مصادره کردن آرمان مردم و هدایت کردن خون جانباختگان راه آزادی به جوی دروغ و فریب دارند؟ آیا جای تاسف نیست که کسانی سعی دارند خون جوانان ایران را به خورد اژدهای سیری ناپذیر حکومت ایدئولوژیک دهند؟ چرا چنین ناجوانمردانه؟ این بهره کشی‌های سیاسی در این روزهای سرنوشت ساز جای تاسف است. ما نمی‌گذاریم آقای کدیور، نمی‌گذاریم! جواب خواهرمان ندا را چه بدهیم؟ دست از سر این مردم ستم‌دیده بردارید. مردمی که با هزار سختی و دغدغه و ترس ولرز به خیابان آمدند. با کورسویی از امید که همان برایشان بزرگترین فرصت بود. آمدند و با صراحت گفتند که مرگ بر دیکتاتور. با صراحت گفتند که خسته شده‌اند. از دروغ، از دورنگی و از تفسیر و تاویل. حال شما می‌خواهید با آرزوی دربار سلطان، از نردبان ملت بالا بروید؟ کمی وجدان هم بد نیست! جنبش سبز یک حرکت ملی و آزادی خواهانه است. چرا اصرار دارید که به آن سمت و سوی حزبی بدهید؟ درست است که شما حق دارید به دنبال منافع و مطلوب خود بروید و برای رسیدن به آن‌ها تبلییغ کنید، اما با دروغ؟ با مصادره تلاش و حرکت مردم؟ با دست درازی به زحمات خونین این ملت رنج‌دیده؟ می‌دانید نتیجه این کار چیست؟ نفرتی که از مردم می‌خرید. حتی می‌توان چنین انگاشت که برآمدن این سخنان در این شرایط و پس از صدور آن بیانیه مهندس موسوی، قدم آخر در فرآیند آرام سازی مردم و لالایی شوم بی‌تفاوتی است. اما این خیال باطل است. آن تابوها دیگر شکست و اگر ذره ای حرمت در اثر فریب بوده است دیگر نیست. این تصور غلطی است که مردم با شنیدن این سخنان دلسرد شده و بگویند “سرمان کلاه رفت، دیگر بس است”. تازه اول کار است. این قصه دراز است و در اين شب سیاه جمهوری اسلامی قلندرها بی‌شمارند. گرچه آسمان ما سبز است اما زمین میهن سرخ است. حرکت مردم صلح‌آمیز و سبز و با صفا بود. حتی پس از هجوم خونین ضحاک هم هنوز سبز است. اما مباد که شما خشم ملت را برافروزید! دشمنی ضحاک علنی است و آن‌سوی میدان سرنوشتی سخت در انتظار او است. مردم کار ضحاک را به حوصله خواهند ساخت اما در این میان، فریب و بهره کشی سیاسی را دیگر نمی‌توان تحمل کرد.

۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

مصاحبه وزیر دفاع امریکا 11 ناو جنگی امریکا تا 5 روز دیگر به هدف می رسند

وزیر دفاع امریکا "گیتس" که در روزهای گذشته چندین مصاحبه مطبوعاتی در ارتباط با ایران کرده، روز گذشته نیز باردیگر در دیدار با خبرنگاران، اهداف اعزام 11 ناو جنگی امریکا به خلیج فارس را توضیح داد. به گزارش خبرگزاری ها، گیتس در این مصاحبه مدعی شد که اعزام ناوهای امریکائی به خلیج فارس با دو هدف انجام می شود. اول کنترل و اجرای تحریم های شورای امنیت، اتحادیه اروپا و کنگره امریکا علیه ایران و دوم حفظ امنیت نظامی کشورهای خلیج فارس. او گفت که اکنون امریکا کشورهای خلیج فارس را به مدرن ترین سلاح های جنگی مجهز کرده است و این روند ادامه دارد. وزیر دفاع امریکا تاکید کرد که راه حل نظامی همچنان مطرح است.

همزمان با این مصاحبه، سایت "دبکا" که اخبار نظامی اسرائیل و امریکا را منتشر می کند، اعلام کرد ناوهای 11گانه امریکا تا 5 روز دیگر در هدف های تعیین شده مستقر خواهند شد، اما نام این اهداف را ذکر نکرد. همین سایت، بصورت تحریک آمیزی مدعی شد که ایران اهدافی را در اروپا برای پرتاب موشک به آنها در نظر گرفته است.

تجمع خودجوش بی مجوز با خودروهای بی پلاک، آب سردکن ومجهز به سیستم صوتی!

عصرایران - صبح امروز برخی افراد به عنوان دانشجو در مقابل مجلس تجمع کرده بودند و اگرچه حضور آنان به صورت خودجوش اعلام شده بود اما شعارها و نحوه حضور این افراد حکایت از عملیات سازمان یافته ای علیه رئیس مجلس شورای اسلامی داشت. به گزارش خبرنگار عصرایران این افراد تعدادشان حدود 200 نفر بود اما برخی رسانه های یک جریان خاص سیاسی تعداد آنان را تا 2000 نفر اعلام کردند. نکته جالبتر اینکه در بین این دانشجویان خودروهای مجهز به سیستم صوتی و آب سرد کن و منبع آب دیده می شد و از همه عجیب تر اینکه این خودروها فاقد پلاک بودند. اما در این بین می توان به حملات بی سابقه و شدیداللحن این افراد علیه علی لاریجانی اشاره کرد. این افراد در شعارهایی تند با مقایسه لاریجانی با افرادی که سران فتنه می خواندند خواستار استعفای فوری لاریجانی بودند. ماموران امنیتی و انتظامی هم بدون کوچکترین واکنشی تنها نظاره گرد فحاشی و هتاکی به رئیس مجلس و نمایندگان مجلس بودند. این در حالی است که این تجمع ، مجوز از وزارت کشور نداشت و پلیس نیز بارها اعلام کرده است با هر گونه تجمع بدون مجوز برخورد خواهد کرد. سوالی که در بین خبرنگاران مجلس مطرح بود این بود آیا افراد به همین آسانی می توانند در مقابل نهاد ریاست جمهوری تجمع کنند و علیه رئیس جمهور کشور شعار سر دهند؟! با این حال برخی نمایندگان از جمله حمید رسایی نماینده تهران نقش اصلی را در سازماندهی این افراد و جهت دادن به شعار ها داشتند و با حضور در بین آنان افراد را دعوت به جلو رفتن و سر دادن شعار علیه رئیس مجلس می کردند.

۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

گرسنگی، بیماری ، بیگاری و قطع تماس های تلفنی در بند 350 اوین

..... در همین حال در پی تعمیر صوری تعدادی از سلولها و بهتر کردن نمای بند 350 هستند. هدف از این اقدامات، فریب هیاتهای بازدید کننده ای است که احتمالا قصد دعوت از آنها را دارند تا فشارهای بین المللی که در مقابله با جنایت علیه بشریت در جهان طنین انداز شده است را کاهش دهند. این در حالی است که زندانیان سیاسی در همان محلهای در حال تعمیر قرار دارند و حداقل امکانات را از آنها سلب کرده اند . در این راستا زندانیان سیاسی که اکثرا در اثر شکنجه های غیر انسانی دچار ناراحتیهای حاد جسمی هستند نیز وادار به بیگاری می شوند. همچنین ارتباط تلفنی زندانیان سیاسی بند 350 با خانواده هایشان از شب گذشته قطع شده و تنها امکان ارتباطی زندانیان سیاسی با خانواده هایشان از آنها سلب شده است. قطع تلفن ها با اهداف مشخص ودر حالت خاص صورت می گیرد. از طرف دیگر یکی از سلولهای بند 350 زندان اوین که زندانیان سیاسی در آن محبوس بودند را تخلیه و در اختیار زندانیان عادی قرار داده اند و تعداد سلولهایی که در اختیار زندانیان سیاسی بوده را کاهش داده اند. این مسئله باعث شده که ازدحام زندانیان در هر سلول به چند برابر افزایش یابد. در حال حاضر در هر سلول بین 30 الی 36 زندانی سیاسی جای داده شده که تقریبا یک سوم زندانیان سیاسی در هر سلول کف خواب هستند. سلولها علیرغم گرمای شدید تابستان فاقد امکانات اولیه خنک کننده هستند و با ازدحام چند برابر ظرفیت باعث شده که شرایط زندانیان طاقت فرسا شود. همچنین گفته شده که قرار است 50 نفر از دستگیر شدگان 22 خرداد ماه را از شکنجه گاههای بند 209 ،2-الف سپاه و 240 را به این بند منتقل کنند. زندانیان از وضعیت غیر قابل مصرف غذا در رنج هستند و از داشتن حداقل مواد پروتئینی مورد نیاز بندشان محروم هستند و علیرغم اعتراضات مستمر زندانیان سیاسی هیچ اقدامی صورت نگرفته است. آنها از درمان جدی محرومند و وضعیت بهداشت اسف بار است. زندانیان سیاسی بدلیل کیفیت بسیار پایین و غیر قابل مصرف غذا ناچار هستند که خود با خرید از فروشگاه زندان اقدام به پخت غذای ساده نمایند که اخیرا امکانات لازم پخت مانند اجاق گاز را تا حد زیادی از آنها سلب کرده اند که عملا امکان پختن غذای ساده را از آنها گرفته شده است. زندانیان برای استحمام کردن ناچار هستند که با آب سرد استحمام نمایند چونکه اکثر مواقع آب گرم قطع می باشد و این مسئله باعث تشدید بیماری زندانیان سیاسی شده است. از طرفی دیگر کتابخانه بند 350 زندان اوین که با تلاش زیاد زندانیان سیاسی سابق و بخصوص زندانی سیاسی علی صارمی به پا شده بود و کتابهای آن توسط خود زندانیان در سالهای اخیر تامین شده بود را تخریب کرده اند. طرح فشارهای طاقت فرسا و اقدامات غیر انسانی علیه زندانیان سیاسی بوسیله بازجویان وزارت اطلاعات (شکنجه گران) گرفته می شود و توسط صداقت نژاد رئیس زندان اوین و مصطفی بزرگ نیا رئیس بند 350 که از شکنجه گران شناخته شده زندان اوین می باشد به اجرا گذاشته می شود. این افراد از جنایتکاران علیه بشریت می باشد. فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، تشدید فشارهای طاقت فرسا و محدودیتهای غیر انسانی علیه زندانیان سیاسی در زندان اوین را محکوم می کند و از دبیر کل ،کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل متحد برای گرفت تصمیمات لازم اجرا است.

۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

کروبی :آن رایی که از شما دزدیدند و حقی که ظالمانه از شما ستاندند ننگی است که با هیچ رنگی پاک نخواهد شد.



یکسال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و گذر از مصائب و تلخی های این یکساله بیش از هر چیز لازم می دانم سپاس، تشکر و تقدیر خود را از خانواده های معظم شهدای حوادث یک سال گذشته که در مظلومیت تمام حتی نگذاشتند مراسمی در شأن عزیزانشان برگزار نمایند، اعلام کنم. اینجانب ضمن همدردی با خانواده های شهدای عزیز از خداوند برای شهدای این راه، رحمت و برای بازماندگان آنها نیز طلب صبر و اجر می کنم. به مجروحین عزیز هم که در کنار جراحت ها و آسیب ها حتی حق درمان در آسایش نیز از آنها سلب شد، ادای احترام می کنم و در مقابل این همه استقامت و پایداری آنها سر تعظیم فرود می آورم. و نهایتاً از خیل کسانی که به ناحق و برای خفه کردن ندای حق طلبانه این ملت مظلوم و بزرگ، به جای مجرمین واقعی به زندان افتادند، به نیکی یاد می کنم. این روزها زندان های کشور پر است از یاران انقلاب و امام، و اندیشمندان و فرهیختگان و جوانان و آزادی خواهان و همچنان امیدوارم مقامات قضایی کشور در جهت احیای دستگاه قضا به جای صدور کیفر خواست های سیاسی و ابلاغ احکام دیکته شده، زمینه رهایی و آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را به زودی فراهم آورند. ملت حق خواه و آزادی خواه ایران تا یکسال پیش با وجود اختلافات فراوان در شیوۀ اداره کشور و تعطیل یا تفسیر به رأی قانون اساسی توسط برخی حاکمان، وحدت و انسجامی نسبی میان همه جریان های فکری و فعال سیاسی و آحاد مردم و مسئولان نظام وجود داشت. اگرچه عده ای به حقوق مردم و آزادی های مشروع آنان بی اعتنایی می کرند و حقوق اقوام گوناگون ایرانی و اقلیت های رسمی دینی و مذاهب و فرق مختلف اسلامی را نادیده می گرفتند و از هتک حرمت و توهین و تحقیر اقشاری چون جامعه زنان و جوانان و اعمال خشونت و رعب و وحشت علیه آنان ابایی نداشتند و فضای یأس و سرخوردگی در جامعه ایجاد می کردند و فشارهای سنگین و غیر قابل تحملی بر حوزه های علمیّه و دانشگاه های کشور وارد می آورند تا حوزه و دانشگاه را مطیع خود سازند ولی آنچه در انتخابات ریاست جمهوری گذشته اتفاق افتاد از همه آنچه پیشتر دیده بودیم فراتر بود. به کارگیری تمام امکانات مالی، رسانه ای، نظامی و بسیج جهت مصادره رأی مردم و اعلام نتایج انتخابات به صورت مهندسی شده و ظالمانه و در عین حال ناشیانه، و توهین و تحقیرهایی که از آن پس نسبت به مردم و جریان های حاضر در صحنه به عمل آمد و از همه بدتر بی اعتنایی نسبت به معترضین و اعتراضات، اتفاقات جدیدی بودند که در چنین وسعتی در سه دهه گذشته در این مملکت رخ نداده بود. بدین ترتیب اگر تا یکسال پیش وحدت و انسجامی نسبی در کشور حاکم بود، بعد از غارت رأی مردم به وسیله مجریان و ناظران در سایه زور و سرنیزه، ادامه چنان وحدتی غیر ممکن می نمود، آنچنانکه کاندیداها و هواداران ایشان و آحاد مردم نیز نسبت به این ظلم آشکار و بزرگ اعتراض کردند و آنچنانکه به یاد داریم تمام مطالبه آنان در ابتدا در شعار زنده و جاوید ” رأی من کجاست؟ ” تبلور یافت. متاسفانه اما مسئولان مربوطه به جای توجه و رسیدگی به این مطالبه حداقلی و به کار گیری قانون و عدالت، به خشونت و ایجاد فضای امنیتی و بازداشت و شکنجه و آزار معترضین و تشکیل دادگاه های فرمایشی و صدور آرای کلیشه ای روی آوردند و هزینه ای سخت و جبران ناپذیر را بر نظام، کشور و مردم تحمیل کردند. بسیاری از رجال و شخصیت های با سابقه حوزه دین و سیاست و انقلاب را کافر، ملحد، محارب، اجنبی و خود فروخته معرفی کردند و چوب حراج بر تمام سرمایه های مادی و معنوی این مملکت و انقلاب زدند. ملت عزیز ایران همانطور که می دانید و پیشتر هم اشاره کردم در یک سال گذشته پرده حجب و حیا از سوی کسانی که خود را وابسته به مراکز قدرت می دانند دریده شد و پیاده نظام این جریان در رسانه ها و سایت هایی که از پول نفت و بیت المال ارتزاق می کنند چنان آتشی بر خیمه نظام و انقلاب زد که ترکش های آن به همه خدمتگزاران و انقلابیون از جمله بیت معزز حضرت امام و نوه عالم و اندیشمند ایشان حاج سید حسن خمینی و دیگر مراجع بزرگ شیعه نیز اصابت کرد. سامان دهی عده ای از مواجب بگیران در ۱۴ خرداد و شکستن حرمت بیت امام در کنار مرقد ایشان را دیدیم و سیل محکومیت این فعل ابلهانه از سوی مردم و علمای بزرگ و مراجع تقلید را هم به نظاره کردیم. در مقابل واکنش مردم و علما اما یک روزنامه که حریمی اهریمنی دارد و هیچ چارچوب و حد و مرزی برای گستاخی و فحاشی

۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

30 خرداد؛ فراخوان دانشجویان دانشگاه امیرکبیر و شریف

دانشجویان سبز دانشگاه های شریف و امیر کبیر برآنند تا در روز یکشنبه 30 خرداد و به پاسداشت شهدای این روز، تجمع اعتراضی برگزار کنند. / به گزارش دانشجونیوز، دانشجویان دانشگاه امیرکبیر امروز اعلامیه ها و تراکت هایی در دعوت از دانشجویان و اساتید در سطح دانشگاه پخش کردند که در آن محل و ساعت برگزاری تجمع ذکر گردیده بود. / این دانشجویان محل تجمع خویش را مقابل دانشکده معدن و ساعت گردهم آیی اعتراضی را 12 ظهر اعلام کرده اند. / همچنین دانشجویان سبز دانشگاه شریف در اطلاعیه ای دانشجویان را به گردهم آیی اعتراضی در روز 30 خرداد ساعت 12 و در مقابل دانشکده کامپیوتر فراخوانده اند.

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

اصلا گزارش «حمله به کوی» تهیه نشده است ! / نادران : اگر مسئولین اطلاع رسانی نکنند افشا میکنم

بیش از یک سال پیش در بامداد روز ۲۵ خرداد حادثه تلخی در کوی دانشگاه تهران رخ داد و گروهی با حمله به کوی خسارات فراوانی به محل زندگی دانشجویان وارد کردند در این حمله تعدادی از دانشجویان نیز آسیب دیدند و عده‌ای دیگر بازداشت شدند. در همان زمان مجلس شورای اسلامی کمیته‌ای را به ریاست حجت الاسلام ابوترابی فرد نایب رییس مجلس تشکیل داد تا حقایق اتفاقات آن شب را پیگیری نماید و طی گزارشی به مجلس ارائه کند. اما با گذشت بیش از یک سال از آن ماجرای تلخ هم‌چنان وقایع کوی در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و گزارشی از سوی کمیته مذکور به مجلس ارائه نشده است. الیاس نادران نماینده مردم تهران و یکی از اعضای کمیته حقیقت‌یاب وقایع کوی و مجتمع سبحان امروز اعلام کرد که اگر مسئولین در رابطه با آن حادثه اظهار نظر نکنند، اسناد و مدارک خود را شخصا در اختیار رسانه‌ها قرار خواهد داد. نادران در گفت و گو با “جهان” گفت: «واقعاً جای تأسف و گلایه دارد که ابعاد این پرونده پس از ماه‌ها گذشت از حادثه صورت گرفته، هنوز برای مردم باز نشده است.» وی افزود: «نمی‌دانم آقایان چه بهانه‌ای برای عدم اطلاع رسانی در این پرونده دارند. رسیدگی سریع و برخورد قاطع با عوامل این پرونده یکی از نقاط مثبت حوادث پس از انتخابات است.» این نماینده مجلس تاکید کرد: «اهمال و سستی مسئولین در بیان جزئیات این پرونده و افشای عملکرد متخلفینی که احکام قضائی نیز دریافت کرده‌اند، باعث شده برخی تصور کنند نظام و دستگاه قضائی و کمیته پی گیری حوادث در این رابطه کم کاری کرده است.» با وجود این‌که مجلس شورای اسلامی درباره حوادث کهریزک اقدامات مناسبی را صورت داد و گزارش مقصران آن فاجعه را ارئه کرد اما تاکنون گزارش وقایع تلخ کوی دانشگاه و مجتمع سبحان را ارائه نکرده است تا راز اتفاقات کوی هم‌چنان سر به مهر باقی بماند. در همین رابطه کاظم جلالی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس در گفت و گو با خبرنگار فرارو اعلام کرد که اگر گزارش کوی مدون شود بسیار کار ساز خواهد بود. گفت و گوی کوتاه فرارو با آقای جلالی به این شرح است: آیا به نظر شما بهتر نیست که هر چه سریعتر گزارش کوی ارائه شود و ابعاد این ماجرا روشن شود؟ من قائلم که باید گزارش واقعه کوی ارائه می‌شد و خود بنده پیگیری‌های زیادی در این رابطه داشتم که گزارش به نوعی ارائه شود و بارها هم خدمت ریاست محترم مجلس عرض کردم که اگر گزارش به نوعی مدون شود بسیار کارسازتر است. اما مسئولیت کار بر عهده تیمی به سرپرستی حجت الاسلام ابوترابی است قاعدتا مسئله را با ایشان مطرح کنید خیلی بهتر خواهد بود. آقای نادران امروز گفتند که اگر مسئولین در رابطه با وقایع کوی اظهار نظر نکنند شخصا افشاگری می‌کنند. آیا افشاگری کار ساز است؟ نیازی به افشاگری نیست. آقای نادران عضو همان گروه پیگیری قضیه بودند. همان گزارش تهیه شود خیلی کار مناسبی است. البته آقای نادران برای تهیه گزارش پیگیری‌هایی را صورت دادند اما به هر حال توصیه من به آقای نادران این است که گزارش به نوعی تهیه شود و ارائه گردد. آقای نادران طوری اظهار نظر کردند که گویی کسی یا گروهی مانع از ارائه گزارش کمیته است. آیا برای ارائه گزارش محدودیتی وجود ندارد؟ نه، این مسئله وجود ندارد. اصل مسئله این است که اصلا گزارش تهیه نشده است بخش‌های از آن گزارش وجود دارد و در ذهن همه ما هست. در زمان خودش کار خیلی خوب پیگیری شد. دوستان کمیته ایفای نقش کردند و در همان روز حادثه در کوی دانشگاه حاضر شدند و جلسات مفصلی با مسئولین مختلف داشتند و دانشجویان را با سرعت از بازداشتگاه ازاد کردند و درکل اقداماتی که در آن مقطع انجام شد مناسب بود. اما آن چه‌که الان امروز نقد به آن وارد است این است که چرا گزارش تهیه نشد. بارها ما پیگیری کردیم اما به هر حال مسئولیت کمیته بر عهده حاج آقا ابوترابی بود و قاعدتا ایشان باید تشکیل جلسه دهند و گزارش نوشته شود و در کمیته به تصویب برسد. عین همان کاری که ما درباره کهریزک در کمیته‌ای که از سوی کمیسیون امنیت ملی مسئول پیگیری ماجرا بود و بنده در آن کمیته حضور داشتم انجام دادیم. من هم تصور می کنیم که این برای کمیته یک ضعف است که تاکنون نتوانسته است گزارش خود را ارئه کند.

۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

شب ۲۲ خرداد از زبان فرمانده ناجا:از قبل از همه چیز خبر داشتیم/ما ستاد قیطریه را بستیم/فیلم حمله به کوی دانشگاه صحت دارد

یک سال پس از کودتای انتخاباتی 22 خرداد 1388، فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، خبر داد که نیروی انتظامی پیش از برگزاری این انتخابات، حوادث بعد از آن را پیش بینی کرده و خود او در دیدار با فرماندهان ارشد پلیس، به آنها "آماده باش" داده بود. آقای احمدی مقدم در عین حال اذعان کرد که تصور آنها چنین حجمی از اعتراضات اجتماعی نبوده است. اسماعیل احمدی مقدم همچنین ضمن طرح مجدد این ادعا که هیچکدام از کشته شدگان حوادث پس از انتخابات توسط نیروهای پلیس به قتل نرسیده اند، گفت در حادثه مقابل مسجد لولاگر تیراندازی متقابل صورت نگرفته و قتل ندا آقا سلطان هم یک سناریو بوده است. فرمانده نیروی انتظامی در گفت و گو با ماهنامه سروش، در عین حال صحت فیلم حمله بسیجی ها و گارد یگان ویژه پلیس به کوی دانشگاه تهران در سحرگاه 25 خرداد 88 را تایید کرد اما در عین حال از خبرنگاران خواست تا کوی دانشگاه و کهریزک را خیلی بزرگ نکنند. او همچنین مسئولیت حمله به کوی دانشگاه را به صورت تلویحی متوجه نیروهای بسیجی دانست نه پلیس. احمدی مقدم با وجود تعداد زیاد جانباختگان اعتراضات مردمی و میزان گسترده دستگیری ها، نمره نیروهای تحت امر خود در حوزه مدیریت میدانی حوادث یک سال گذشته را "ناکافی" توصیف کرد. سخنان ضد و نقیض در مورد انتخابات اما شاید بتوان مهم ترین بخش از سخنان فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی را آنجا دانست که در مقام دفاع از سلامت انتخابات دهم ریاست جمهوری، صراحتا خبر از آن داد که تا ساعت 11 شب جمعه 22 خرداد، هیچ صندوقی باز و شمارش نشده بود. احمدی مقدم بر این اساس کنفرانس خبری "میرحسین موسوی" در ساعت 11 شب 22 خرداد را زمینه چینی برای آغاز فتنه توصیف کرد. او گفت: "بعدازظهر روز انتخابات با اينكه به همه‌ ستادهايشان زنگ زدند و مطمئن شدند آقاي موسوي رأي نمي‌آورد رفتند پيش ايشان و به وي گفتند رأي آورده‌ايد و به وي تبريك گفتند. اسناد اينها نزد وزارت اطلاعات است. و بعد دعوت از رسانه‌ها، كنفرانس 11 شب برگزار شد و ايشان اعلام پيروزي با رأي بالا را نمود؛ در حالي كه هنوز تعدادي از حوزه‌هاي انتخابيه بسته نشده بود و قطعاً هيچ صندوقي باز و شمارش نشده بود. چطور چنين چيزي امكان‌پذير است؟"

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

اطلاعیه میرحسین موسوی پیرامون 22 خرداد امسال و نیز هتک حرمت بیوت مراجع



چکیده : 22 خرداد ماه امسال، مردم بهانه ای به دست دولتیان ندادند تا با آن پیامدهای ناشی از قطعنامه 1929 شورای امنیت را، که به دلیل سوءمدیریت و سیاست‌های عوام فریبانه بر سر کشور و ملت ما تحمیل شده است، بپوشانند و نیز عواقب اقدامات منافقانه و ظالمانه در مراسم روز 14 خرداد را از یادها ببرند/ حمله به دفتر یک مرجع عالی‌قدر و یکی از شاگردان مورد علاقه و محبت حضرت امام (ره) ورود به مرحله جدیدی از این بحران‌سازی‌ها است. ولی آمران و عاملان این اقدام خطرناک بدانند که حمله به مراجع و هتک حرمت و زیرفشار قرار دادن آن‌ها تنها مشروعیت نظام را از بین می‌برد. کلمه: میرحسین موسوی در واکنش به هتک حرمت بیوت مراجع در اطلاعیه ای این گونه برخورد ها را ناشی از نیاز دولتیان به حادثه سازی‌هایی دانست که بتوانند تبعات مصائبی را که بر سر کشور آورده اند از چشم‌ها پنهان نگه دارند. وی همچنین ۲۲ خرداد امسال را نشان بلوغ و آگاهی جنبش اصیل سبز قلمداد کرد. به گزارش کلمه متن این اطلاعیه به شرح زیر است: بسمه تعالی خودداری از صدور مجوز راهپیمایی برای روز ۲۲ خرداد بیش از هر چیز نشان دهنده ترس دولتیان از تکرار حماسه ۲۵ خرداد سال ۸۸ است. آرایش نظامی- امنیتی بی‌سابقه درتهران نشان می‌دهد که علی‌رغم یک سال سرکوب و حبس واستفاده یک‌سویه از صداوسیما و رسانه‌های دولتی و هزینه‌های هزاران میلیارد تومانی، تمامیت طلبان نتوانسته اند مردم را به صداقت و صحت عمل خود متقاعد سازند. که اگر می‌توانستند چه نیاز به این همه هزینه و لشگرکشی و دروغ پردازی؟! حمله به مردم و دانشجویان در روز ۲۲ خرداد و سپس حمله به دفتر مرجع بزرگوار حضرت آیت الله العظمی صانعی وحمله به دفتر حضرت آیت الله العظمی منتظری و توهین به جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی از شدت بحران و اغتشاش فکری در میان مهاجمان خبر می‌دهد. ۲۲ خرداد ماه امسال، مردم بهانه ای به دست دولتیان ندادند تا با آن پیامدهای ناشی از قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت را، که به دلیل سوءمدیریت و سیاست‌های عوام فریبانه بر سر کشور و ملت ما تحمیل شده است، بپوشانند و نیز عواقب اقدامات منافقانه و ظالمانه در مراسم روز ۱۴ خرداد را از یادها ببرند. ۲۲ خرداد بلوغ جنبش عظیم سبز را نشان داد و نشان داد که هر شهروند سبز هر جا که باشد، از خانه و اداره و محل کار و کارخانه و مدرسه و خیابان، با ابتکارات و خلاقیت، خود یک جنبش است. جنبش سبز آن آگاهی را دارد که به گونه ای عمل نکند تا تمامیت‌خواهان بتوانند پیامد سیاست‌های غلط خود را در زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و سیاست خارجی بپوشانند. امروز دولتیان بیش از همیشه محتاج حادثه سازی‌های هستند که بتوانند تبعات مصائبی را که بر سر کشور آورده اند از چشم‌ها پنهان نگه دارند. حمله به دفتر یک مرجع عالی‌قدر و یکی از شاگردان مورد علاقه و محبت حضرت امام (ره) ورود به مرحله جدیدی از این بحران‌سازی‌ها است. ولی آمران و عاملان این اقدام خطرناک بدانند که حمله به مراجع و هتک حرمت و زیرفشار قرار دادن آن‌ها تنها مشروعیت نظام را از بین می‌برد. آیا فراموش کرده اند حمله به بیت حضرت امام (ره) بود که زمینه برچیدن پایه‌های استبداد را در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و سپس بهمن سال ۵۷ فراهم کرد و باز هم عبرت نمی گیرند؟ آیا با دانستن این تجربیات تاریخی است که بر شاخه می نشینند و بن می برند؟

به خانه ی سهراب اعرابی دوباره حمله کردند /فردا به بهشت زهرا می رویم!

خانواده های سهراب اعرابی، محرم چگینی و علی حسن پور، سه تن از جان باختگان بیست و پنج خرداد اعلام کردند: علی رغم تمامی تهدیدها و فشارها، فردا به مناسبت سالگرد این شهدا به بهشت زهرا خواهند رفت تا در کنار عزیزان خود، یاد از دست رفتگان راهپیمایی مسالمت آمیز سال گذشته را گرامی بدارند ... خانم فهیمی! فردا سالگرد کشته شدن سهراب و شهدای دیگر در خیابان های تهران است، دلم می خواهد خیلی صریح از شما بپرسیم آیا از بیاینه آقایان موسوی و کروبی که مردم را از آمدن به خیابان منع کردند، دلگیر نشدید وقتی دیدید که قرار نیست مردم بعد از کشته شدن فرزندان شما به خیابان بیایند و در دفاع از حق هموطنان از دست رفته خود، همانند خرداد سال ۸۸ راهپیمایی برگزار کنند؟

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

یک پسر نوجوان از تجاوز به وی در زندانی در تهران سخن می گوید

دیلی تلگراف: یک نوجوان 15 ساله می گوید در زندان مورد تجاوز قرار گرفته است. "رضا"می گوید هم اکنون به مرز خودکشی رسیده است. وی به دلیل شرکت در تظاهرات اعتراضی، 20 روز در تهران در بازداشت انفرادی به سر برده است. اما به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بارها توسط زندان بانها مورد تجاوز قرار گرفته است. رضا می گوید " زندگی من به پایان رسیده است. فکر نمی کنم بتوانم دوباره بهبودی خود را باز یابم". این در حالی است که مهدی کروبی از رهبران اپوزیسیون که به دزدی نتایج انتخابات توسط محمود احمدی نژاد معترض است ، کمپینی را برای دفاع از زندانیان آسیب دیده ای همچون رضا ایجاد کرده است.

۱۳۸۹ خرداد ۲۳, یکشنبه

آفرين بر همت شهر من . آفرين بر غيرت ايران و ايراني



حضوري بي سابقه در ماههاي اخير . مسير سبز آزادي به خود ميبالد از اين همت . از اين غيرت و از اين شهامت شمايان كه نام بلند ايران و ايراني را زنده كرديد . درود بر شرفتان . حضور بينظير تهران ، هيچ كم از يك راهپيمايي منسجم و سازماندهي شده ندارد . دوسوي خيابان آزادي از چهارراه كالج تا نواب ،‌يكسره مملو از جمعيت است . متراكم و همراه . از نواب تا آزادي نيز حضور مردم چشمگير است و از كالج تا پل چوبي هم به هم چنين . آفرين بر غيرتتان كه با وجود اين حجم سركوب ، اين چنين آزاديخواهي را معني ميكنيد .

گزارش وضعیت شهر تهران تا ساعت 11:30 صبح


تا اين لحظه عبور و مرور در خيابان هاي تهران عادي است، تنها ارگان نظامي كه در خيايان ها به شكل سازماني استقرار دارد پليس راهنمايي و رانندگي است. به نظر مي رسد دليل اينكه نيروي انتظامي تا اين لحظه در خيايان ها مستقر نشده است تجربه گذشته اين نيرو است. در سركوب تظاهرات گذشته نيروهاي پليس ضد شورش از ساعات اوليه صبح در معابر عمومي مستقر مي شد و تا شب ماموريت آنها ادامه داشت كه ساعت طولاني ماموريت و همينطور سنگيني ادوات نظامي از توان و كارايي نيروها مي كاست. اما درتمرين و مانور يك هفته گذشته پليس كه به بهانه طرح عفاف برگزار شد از طرف فرماندهان انتظامي اعلام شد كه نيروهاي آنها توان استقرار در عرض 20 دقيقه را درتمام نقاط شهر دارند. به گفته شاهدان عيني چند محلي كه رفت و آمد لباس شخصي ها امروز نيز مانند سنوات گذشته در آنها ديده شد به شرح زير است: - پاركينگ متروكه واقع در تقاطع خيابان انقلاب و جمالزاده -سفارت سابق امريكا /سازمان بسيج دانش آموزي كه بود و مرور در اين محل از درب كنارباشگاه ورزش هاي رزمي- عبور و مرور لباس شخصي ها از درب بالاتر از ورودي ايستگاه مترو طالقاني انجام مي شود - مسجد امام حسين واقع در نبش ميدان امام حسين - پايگاه بسيج مقداد خيابان ازادي كه بيشترين تجمع بسيج و لباس شخصي ها در اين منطقه گزارش شده است - گشت هاي پراكنده بسيج نيز حوالي دانشگاه علم و صنعت و دانشگاه شريف ديده شده است همينطور تعداد پرسنل حراست دانشگاه تهران امروز به شدت افزايش داشته

۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه

اشپیگل آنلاین کروبی: نترسید! به خیابان بروید!

▪ این دولت تا می‌تواند به نارضایتی مردم دامن می‌زند. به همین دلیل مردم با وجود همه نگرانی‌ها، در تاریخ اعلام شده بر ضد سیاست خارجی تهاجمی و سیاست اقتصادی فلاکت‌بار اعتراض خواهند کرد. من از اینکه باز هم قربانی خواهیم داد متأسفم. شما نمی‌توانید تصور کنید که من تا چه اندازه از این بابت متأثرم. ولی آخر چه کار کنیم؟ تسلیم شویم؟ نه! اگر ما از مردم بخواهیم که در خانه بمانند، در این صورت به شدت مأیوس خواهند شد. مردم می‌خواهند که ما به آنها دل و جرأت بدهیم و بگوییم: نترسید! به خیابان بروید!
این گفتگویی است که مجله اشپیگل در گزارش شماره 26 آوریل زیر عنوان «جمهوری وحشت» به آن اشاره کرده بود و روز 28 آوریل در سایت این مجله، اشپیگل آنلاین، منتشر شد. ترجمه متن کامل این گفتگو در اختیار علاقمندان قرار می‌گیرد. اشپیگل آنلاین در مقدمه می‌نویسد: «رژیم ایران وی را زیر نظر دارد لیکن مهدی کروبی، این روحانی اصلاحات، هراسی به دل راه نمی‌دهد. رهبر برجسته اپوزیسیون در گفتگو با اشپیگل آنلاین درباره شکنجه و تجاوز در زندان‌ها و هم چنین اعتراضات جدید به مناسبت سالگرد تقلب در نتیجه انتخابات سخن می‌گوید.»
اشپیگل: آقای کروبی، در برابر خانه شما دو نگهبان ایستاده‌اند. آیا رژیم شما را در خانه حبس کرده است؟
کروبی: من اینطور نمی‌گویم چرا که اجازه دارم از خانه بیرون بروم. ولی آنها حزب من «اعتماد ملی» را ممنوع کرده و دفترم را بستند و روزنامه‌ای را نیز که به همین نام منتشر می‌کردم، توقیف کردند. پلیس مرتب دور و بر من می‌پلکد. هر کس می‌خواهد مرا ملاقات کند، از نماینده مجلس و روشنفکران تا دوستانم، همه مشخصات‌شان ثبت شده و بازجویی می‌شوند و باید حساب کارشان را بکنند.
اشپیگل: آیا فعالیت‌های شما از سوی وزارت اطلاعات کنترل می‌شود؟
کروبی: در زبان فارسی یک مثال زیبا هست: دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد. بنابراین دیوار هم می‌شنود. بعلاوه، رژیم چهارده به اصطلاح محافظ برای من گذاشته و گفته به این دلیل است که اینها مرا «در برابر تروریست‌ها محافظت کنند». ولی وظیفه اصلی این افراد این است که اطلاعات جمع کنند. وقتی مدتی پیش به من حمله شد، این محافظان هیچ کار برای حفظ من نکردند. توصیه می‌کنم اگر روزی من کشته شدم، اول از همه این را بررسی کنید که مبادا قاتل از همین محافظان دور و بر من باشد!
اشپیگل: با وجود فشارهای شدید در چند ماه گذشته، شما هنوز شوخ طبعی خودتان را حفظ کرده‌اید.
کروبی: آیا باید بگذارم مخالفانم مرا فرسوده کنند؟ نه! من در دوران شاه زندانی بودم. با امام خمینی برای این انقلاب مبارزه کردم. این حکومت فرزند من است و تا زمانی که زنده هستم نمی گذارم از من بگیرند.

کودتاچیان آماده باشند که 22 خرداد خواهیم آمد ...مصمم تر از همیشه

اهالی کودتا خرسند نگردید که 22 خرداد از امام حسین تا آزادی حضور خواهیم یافت .آماده باشید که اینبار مصمم تر از همیشه و با ایمان تر از پیش خواهیم آمد .خواهیم آمد چرا که آمدن را نیاز پنداشته ایم و بر این باور هستیم که آمدنمان روزنه ای از نور را بر این فضای تاریک و اهریمنی خواهد تابید تا با سبزی وجودمان سیاهی پیکره تان را بزداییم و ایرانمان را از چنگال اهریمنی تان بدر آوریم.وحشت و ترس را در وجودتان نگریسته ایم و سخنان یاوه گونه ی رهبرتان را شنیده ایم و ترس را در چهره اش دیده ایم و خواهیم آمد تا نشان دهیم که باور به سبز شدن باوری است بنیادی و تا نیل به مقصود از این باور انسانی و زیبا دست نخواهیم شست .آماده باشید که 22 خرداد روز حماسه سازی است.

از یک نامه وارده کشف تیم ترور در جمعیت ایثارگران کودتای دوم خونین تر از کودتای اول

خبرکوتاه و دست و پاشکسته ای ورود مخفیانه تیم چهار نفره وابسته به محافل کودتا و ترور به آرامگاه آیت الله خمینی، چند روز پیش از 14 خرداد، که در شماره دیروز پیک نت منتشر شد، یک هشدار بود. هشداری که باید آن را جدی گرفت، زیرا، همان چند خط ناقص نیز تمام نشانه های یک توطئه بزرگ را با خود داشت. کسانی که با حوادث 30 سال گذشته جمهوری اسلامی آشنائی دارند و یا حوادثی نظیر ترور نیمه تمام شاه در 1327، ماجرا سقاخانه تهران که زمینه ساز قدرت مطلقه رضاخان شد و نمونه های دیگری را خوانده اند، این نشانه ها را علائم حوادث بزرگتر می دانند. آنهائی که می خواستند دو تا سه روز پیش از برگزاری 14 خرداد در آرامگاه آیت الله خمینی وارد آنجا شده و حتی خود را به داخل آرامگاه برسانند، برای انداختن فطریه و خمس قصد ورود به آن محل را نداشتند. یا می خواسته اند در آنجا برای روز 14 خرداد کمین کنند و دست به ترور بزنند و یا تدارک انفجار حرم در روز 14 خرداد را داشته اند. البته آنها مامور و عامل بوده اند و تحت حمایت ماموران امنیتی و اطلاعاتی، آمران کسان دیگری بوده اند و تمام بحث بر سر همین آمران است. این آمران با چه هدفی می خواستند روز 14 خرداد دست به ترور و انفجار بزنند؟

پاسخ را میتوان از متن چند نمونه از حوادث سالهای اول جمهوری اسلامی استخراج کرد. دو انفجار حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیر نمونه هائی خوبی اند، اما توطئه کودتائی قطب زاده شباهت و همآهنگی بیشتری با آنچه خنثی شد اما همچنان باید در انتظار وقوع آن بود دارد. در آن توطئه نیز قرار بود ابتدا آیت الله خمینی کشته شود وسپس به خونخواهی او، گروهی از درون حاکمیت و از درون روحانیت و نیروهای نظامی دست به قتل و کشتار و ترور نیروهای سیاسی، اعضای کابینه موسوی، خود موسوی، شمار زیادی از نمایندگان مجلس و امام جمعه های برگزیده ایت الله خمینی و ... بزنند و حکومت شرایط اضطراری را تشکیل بدهند.

احمدی نژاد و بخشی از نظامی ها و دارودسته های شبه نظامی وابسته به آنها، با حمایت روحانیونی که برای همگان روشن است کدام دسته از روحانیون اند، خیال اجرای طرح قطب زاده را در روز 14 خرداد نداشتند؟ این طرح را به گونه ای دیگر و در فرصت دیگری دنبال نخواهند کرد، تا امثال هاشمی و موسوی و کروبی و خاتمی و دهها چهره روحانی و غیر روحانی دیگر مخالف خود را پیش از رسیدن به زندان بکشند و در زندان نیز چند هزار نفر را قتل عام کنند و از شر "آقا" بالا سر هم خود را رها کنند؟ حتی ابتدا خود را از شر آقا رها کنند و سپس به بهانه انتقام خون آقا همان کنند که قطب زاده با کشتن خمینی می خواست بکند!

دو خبر شماره روز 4 شنبه (دیروز) پیک نت را در ادامه این مطلب بخوانید. یکی با نام "سگ صاحبش را نمی شناسد" و دیگری "طرح راه اندازی حمام خون..." در دو طرف بالای صفحه اول دیروز. این هر دو خبر وگزارش، در صفحه اول امروز نیز قابل دسترسی است.منبع پیک نت

۱۳۸۹ خرداد ۲۰, پنجشنبه

در پی کارشکنی مکرر وزارت کشور؛ بیانیه مهم کروبی و موسوی در آستانه ۲۲ خرداد برای حفظ جان و مال مردم راهپیمایی برگزار نخواهد شد/ این رسم دولتی نامشروع





پنجشنبه, ۲۰ خرداد, ۱۳۸۹
چکیده : اکنون در حالی که ۴۸ ساعت به زمان پیش بینی شده برای راهپیمایی باقی نمانده است با عنایت به گزارش نمایندگان احزاب اصلاح طلب و نیز جهت حفظ جان و مال مردم اعلام می داریم راهپیمایی پیش بینی شده برگزار نخواهد شد. بدیهی است با سابقه سیاه یک سال گذشته در سرکوب معترضانی که تنها جرمشان طلب نمودن رأی خود به شیوه ی مسالمت آمیز بود و همچنین اخبار رسیده از سازماندهی مجدد افراطیون و سرکوبگران در جهت یورش به مردم بی دفاع و مظلوم، از مردم و معترضان می خواهیم خواسته و مطالبات به حق خود را از مجاری کم هزینه تر و موثرتری دنبال کنند.
میرحسین موسوی و مهدی کروبی امروز و پس از گزارش نمایندگان احزاب اصلاح طلب درباره جلسه با وزارت کشور بیانیه مهمی را صادرکردند. به گزارش کلمه متن کامل بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
مردم آگاه و هوشیار ایران
حضور و مشارکت آگاهانه و مسئولانه شما در پای صندوق های اخذ رأی دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال گذشته و بهره گیری گسترده از حق رأی برای تعیین سرنوشت توسط یکایک شما، حرکتی عظیم و حماسه جاودانه بود که می رفت مسیر آینده کشور را از سرازیری مخوفی که گرفتار آن بود و امروز آشکارتر شده است به سمت افق های روشن و قلّه های افتخار که شایسته ملّت بزرگ ایران است برگرداند که متاسفانه دستان نا پاک در آراء پاک شما دست برده و نتیجه به گونه ای اعلام شد که موجب حیرت همگانی گردید و اعتراضات یک پارچه شما مردم آگاه در جهت احقاق حق از دست رفته را برانگیخت ولیکن صد افسوس راهپیمایی و حضور مسالمت آمیز شما به جای آنکه مورد توجه و رسیدگی قرار گیرد سرکوب شد و شما ملت همیشه سربلند هزینه های بسیاری را در طی یک سال گذشته برای احقاق حق به یغما رفته خود پرداخته اید. راهپیمایی بزرگ و فراموش نشدنی شما در ۲۵ خرداد سال گذشته سند حقانیتی است که گذشت زمان نیز نخواهد توانست از اعتبار آن بکاهد. انتظارات به حق شما مردم عزیز ما را بر آن داشت که جهت پاسداشت آن حماسه به یغما رفته و پیگیری مطالبات به حق ملّتی سرافراز که علیرغم همۀ سرکوب ها دست از روش مسالمت آمیز بر نداشته و امیدوارانه آینده روشن را برای کشور خود و فرزندان خود طلب می کنند برای سالگرد روز فراموش نشدنی ۲۲ خرداد در حماسه ملی در انتخابات تقاضای برگزاری راهپیمایی بنمائیم. ما نیز طبق اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی که بر حق بی چون و چرای ملت در تظاهرات و اعتراض صراحت دارد و با هدف جلوگیری از بروز تنش و گرفتن بهانه از دست سرکوبگران و تأمین امنیت انتظامی ملت، درخواست برگزاری تجمع و راهپیمایی در سالروز حماسه ۲۲ خرداد از میدان امام حسین تا میدان آزادی را در موقع مقتضی تسلیم استانداری تهران و وزارت کشور نموده که متاسفانه با بهانه تراشی های متعدد این درخواست بی پاسخ مانده است.
لذا تعدادی از احزاب و گروههای اصلاح طلب جهت رفع بهانه جوئی ها درخواست مشابهی را به وزارت کشور ارائه دادند که سیر آن و پاسخ نهائی وزارت کشور به این درخواست در نامۀ اخیر نمایندگان و احزاب اصلاح طلب آمده است و آنان اعلام کرده اند امیدی به اخذ مجوز از این دولت ندارند.
اکنون در حالی که ۴۸ ساعت به زمان پیش بینی شده برای راهپیمایی باقی نمانده است با عنایت به گزارش نمایندگان احزاب اصلاح طلب و نیز جهت حفظ جان و مال مردم اعلام می داریم راهپیمایی پیش بینی شده برگزار نخواهد شد. بدیهی است با سابقه سیاه یک سال گذشته در سرکوب معترضانی که تنها جرمشان طلب نمودن رأی خود به شیوه ی مسالمت آمیز بود و همچنین اخبار رسیده از سازماندهی مجدد افراطیون و سرکوبگران در جهت یورش به مردم بی دفاع و مظلوم، از مردم و معترضان می خواهیم خواسته و مطالبات به حق خود را از مجاری کم هزینه تر و موثرتری دنبال کنند.
این خودفریبی و ساده انگاری است که تصور شود با تهدید و تحقیر و دروغ در توپخانه هایتان توانسته اید حرکت اعتراضی مردم را منکوب و سرکوب کنید. علیرغم ادعاهای کرکننده رسانه به اصطلاح ملی صدا و سیما و مطبوعات حامی دولت مبنی بر تحلیل رفتن نیروهای جنبش اعتراضی مردم ایران، خود دست اندکاران و سیاستگذاران بیش از هر کس به این نکته واقفند که جنبش زنده است و افتخار واقعی از آن کسانی ست که علیرغم همه تهدیدها و مخاطرات، نا امنی ها، علم به عواقب احتمالی مالی و جانی هنوز از اعتراض بحقشان دست نکشیده اند و حتّی یک اعلام حضور کوچکشان، وحشت بر سرتاپای سرکوبگران می اندازد و لشگرکشی همه جانبه انتظامی و امنیتی را به دنبال می آورد.
و این رسم دولتی نامشروع است که جز به موافقان خود مجوز راهپیمایی نمی دهد با این حال راهی را که شما ملّت بزرگ ایران برگزیده اید مسدود شدنی نیست و شما خلّاقانه نقش آفرینی خود را در این مسیر متجلّی خواهید ساخت و ما نیز در همه حال تا رسیدن صبح روشن فردا در کنار و همراه شما خواهیم بود.
والسلام علی من اتبع الهدی
مهدی کروبی و میرحسین موسوی
۲۰/۰۳/۸۹

در آستانه 22 خرداد: وضعیت امنیتی در تهران....!

در آستانه 22 خرداد خیابان‌های اصلی شهر تهران حالت امنیتی به خود می گیرد. شواهد حاکی از استقرار نیروی‌های رژیم در اطراف میدان امام حسین، بخش‌هایی از خیابان انقلاب نظیر سر خیابان آذربایجان، پیچ شمیران و چند نقطه دیگر شهر دارد. به نظر می‌رسد حکومت برای ایجاد فضای ترس و وحشت کمی زودتر کار خود را آغاز کرده است. نگاه‌های سنگین و مملو از تنفر مردم به این نیروها قابل توجه است.

نامه مجید توکلی، دانشجوی دربند :ما آینده را میسازیم

مجید توکلی، فعال دانشجویی دربند در اولین سالگرد انتخابات بحث بر انگیز ایران، نامه ای را در وصف یکسال مبارزه دانشجویان و روزنامه نگاران و فعالین مدنی و مردم ایران نگاشته است. متن این نامه که به دست خبرگزاری هرانا رسیده است به قرار زیر است: خردادی دیگر رسید، خردادی در سالهای سیاه استبداد و خردادی در پی همه سالهای برای آزادی بیش از صد سال ماه امید بود و ماه مردم شد. سالی گذشت پر از تلخی و سالی گذشت سر شار از امید سالی تلخ از آن روز که شادی حضور مردم در جشن دموکراسی انتخاب رییس جمهور و رهبری سرزمینمان در توطئه ننگین و مهندسی آرا و صندوق های آواره ستاد انتخابات داستانی را سرآغاز شد، سالی تلخ در سوگ مرگ رای ما شده سرزمینمان در تقلب بزرگ 22 خرداد، سالی تلخ در حمله شبانه به خانه های فعالان سیاسی و مدنی و روزنامه نگاران؛ در یورش وحشیانه ای بامداد 25 خرداد به کوی دانشگاه و در هجوم بی سابقه به جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه، سالی تلخ در آغازگر کشتار پس از جشن حضورو شعور مردم در 25 خرداد سبز و تلخی های فراوان از بازداشت های خود سر، تاخت و تاز چماق به دستان در شهرهایمان شلیک گلوله به سینه و روی پسران و دختران سرزمینمان در میاه اشک و دود و خون برامدن گاز اشک آور و فرود آمدن باتوم ها. تلخی قصه زندان؛ انفرادی و شکنجه و تجاوز، نام کهریزک و نام امنیت بازداشتگاه سپاه و وزارت، بازجوهای سارالله و امنیت، مزدوری پلیس و پلیسی مزدورهای لباس شخصی چرخه در جریان بودو دادگاه های ننگین از راه رسید؛ فریاد بیداد بر کرسی داد نمایش قدرت شکنجه و محکوم سلول انفرادی قدرت تهدید خانواده و تحقیر و فحاشی و صورت های بیجان مات شدگان بی دادگاه های جمهوری اسلامی نمایش دادگاه های فرمایشی، مصاحبه های رسوای سرپوشی و کنفرانسهای بی حیای ابروریزی تلخی میگذشت قصه مرگ عزیزان سرزمینمان از هفتاد گذشت، عاشورای میبایست تا شهیدانمان از هفتاد و دو نفر بگذرد خیانت روز اول به جنایت رسید، جنایت با رضالت دوام یافت تا وقاحت این قوم پرکین استبداد اخرین بیان حیات بی داد در این دیار استبداد باشد اما ... سالی گذشت سرشار از امید؛ امید به تغییر. امیدی که در دریایی بیشماری سبزهای معترض در خیابانهای شهرمان شور وحرکت میگرفت تا صفحه های رسان خواه شتابانی پیام بیداری و اگاهی ملت ها را به گوش و چشم جهانیان برساند امیدی از غلبه ایمان حقیقت بر جان و منفعت امیدی که در تکرار حضور در شجاعت و صداقت رهبران در نفع خشونت و ایستادگی مردم در بیان شجاعانه و گویای منادیان آزادی خواهی و حقوق بشر سرزمینمان رقم خورد امید به تغییر در تمسخر مردمان از شب و شب اندیشی امیدی به تغییر در رسوایی دروغ و تقلب در رسوایی تجاوز و شکنجه در رسوایی قتل و کشتار و در رسوایی سرکوب و ارعاب در رسوایی باتوم و گاز اشک آور در رسوایی بازداشت و سلول انفرادی در رسوایی دادگاه های فرمایشی و بیدادگاه های نمایشی در رسوایی اشک های تمساح و خطابهای پر خطا منابر جمعه در رسوایی جمعه ننگین 29 خرداد درپسان خطبه ننگن خونبار سالی سرشار از امید؛ در افتادن تشت رسوایی مدعیان بی اخلاق در بی ابرویی قرائت فاشیستی از اسلام در سر افکندگی بنیاد گرایان حجره های ارتجاع – درگاه فساد تحجر و عقب مانگی و در گاه انجماد عزت و مردانگی سالی برای مردود شدن ولایت فقیه سالی برای بطلان رسوایی جنایت سالی بر اصل و اساس خیانت سالی رای امید به پیروزی سالی برای آزادی سالی برای دموکراسی و نگاه انسانی سالی برای زیست اخلاق و حفظ مسلمانی زمانیست که باید حرف را کوتاه کرد بر بلندی همت افزود و بیش از این از ماه خرداد سالگرد شروع قصه تغییر بزرگمان نمیگوییم اما روزها در شماره اند تا بگویند تشنه صدای مردمیم تشنه حضور مردمیم روزها در شماره اند تا از بی تابییمان بگوییم از بی قراری روزهای طوفانیمان. میشد از سلول انفرادی گفت میشد از روی صندلی اتاق بازجویی گفت میشد از گلوی فشار شده گفت میشد از دهانی پر از خون گفت میشد از چشمانی خون بار از درد ضربات سخت گفت میشد از نهاد امیخته و رنج و شکنجه گفت ولی مردم ایستادند و مقاومت کردند تا راحت بگوییم از آزادی خواهیمان . از استبداد ستیزی یمان خرداد رسید و باز ایرانمان در بند است خرداد رسید خانواده هایمان پشت در های زندانند خرداد رسید و انبوه یاران و دوستان چشم منتظر دارند خرداد رسید و حق مردممان به دستان قاصب نشان دارند خرداد رسید و خانواده هایی داغ دارند میتوانستم از آن مطالباتمان بنویسم متوانستم از کارهای برون رفت از این بن بست بنویسم متوانستم آزادیمان را در صدر بازگشت آرمش بنشانم میتوانستم شادی را مهمان شب و روز خانمان کنم میتوانستم یادی از گذشته کنم میتوانستم با بزرگانمان درد دلی کنم میتوانستم از رهبران و اندیشمندانمان بگویم میتوانستم به رهبران کشورها فکر کنم و به انها بگویم مبدا دست که گلویی آزادی خواهان را فشرد به گرمی و دوستی فشار دهی مبادا پای میز مذاکره تنها مشت کنید که اگر حقوق بشر و آزادی و دموکراسی در ایران بمیرد تا ما فردا صلح امنیت جهانی در خطر است میتوانستم به جهانیان بگویم که اگر موتور جنگ افروزی و تجهیز اتمی و موشکی اندکی متوقف مانده از ازادی خواهی و ظلم ستیزی مردم این سرزمین است میتوانستم بگویم بدانید آنها که امروز در خیابانها مردمشان را سرکوب میکنند اگر فرصت بیابند آسمان و زمین شهرهای شما را امن نمی گذارند میتوانستم بگویم اگر آزادی زنده نماند؛ اگر دموکراسی و حقوق بشر باقی نماند؛ بدانید صلح و امنیت شما را رها خواهد کرد می توانستم یادی از دانشگاه کنم می توانستم گذری بر گذارمان داشته باشم می توانستم از مرام و رفتارمان بگویم می توانستم به گونه ای دیگر بنویسم یا حتی اصلا ننویسم اما ... مانده ایم و سختی به جان خریده ایم دوستانمان را در انبوه سختی هایشان در دانشگاه و روزنامه ها و رسانه ها و احزاب و کمپین ها دیدیم صدای بیدار شجاع بیانیه ها را شنیده ایم تا بخواهیم تشکر کنیم از حضوری که پیشاپیش میبینیم از حماسه ی دیگر که رقم میزنید از بام خانه هایتان از میز کارتان از اتاق خانه و کنار همسر فرزندانتان از کودک در اغوشتان در خیابانها از استواری گامهایتان از خدا حافظی آخرتان؛ میدانم بدهکاری کشورمان را به آزادی پرداخت خواهید کرد دارد 22 خرداد با یاد 25 خرداد میرسد با یاد 30 خرداد 18تیر و روز قدس یاد 13 آبان و 16 آذر یاد تکرار عاشورایی تاریخ ظلم ستیزی تکرار جشن پیروزی و شادی نوروزی؛ فرا رسید و ما بیدارتریم می میانیم و رسانه و اگاهی را پاس میداریم برای رسوایی خشونت برای شکست استبداد هنوز ایستاده ایم و دست در دست هم در برابر دیکتاتورها خواهیم ایستاد و خواهیم گفت ما پیروزیم 18 تیر هم نزدیک است همسایه خرداد اینبار یازدهمین سالگرد ان تلخی دیگر را میهمان است سخنم با یاران دبستانی ام است سخنم با دانشجویان؛ هر دو جنبش و حرکت مردم و مرکز و اگاهی و بیداری مردم است سخنم با دانشجویان است با دانشجویان که سال هاست ایستاده اند تا باورمان نشود که بر این استوار گاه گمانه نشستن توان برد دانشگاه کابوس حاکمان خیره سر است دانشگاه خواب از چشم دیکتاتوران و مستبدان ربوده است و این میراث ایستادگی تاریخ دانشگاه است دانشگاه اگر مردی سرزمین نمیشناسد به آن دلیل است که دانشگاه مقیم و اهلی دارد بنام دانشجو . دست از همه تعلقات و بندها آزاد و رها از یوغ استبداد ها خردادمان رسید و تیر در راه است یاران دبستانیمان را که فراموش نکرده اید ترکه بیداد خوردگان این سالها را دیده اید خون خواهران و برادرانتان ایا از جامعه ان روزتان پاک شد و ان هنگام که بر روی زانوی شما جان لبریز از ایمانشان را پرواز میدادند پرت شدگان ازبام و پنجره ها خوابگاه ها را که فراموش نکرده اید یادتان هست که چگونه سنگرهای دفاع از جان یارانتان را به اتش کشیدند چند دوست زندانی دارید چند یار پشت میله های دانشگاه دارید اساتیدتان در زندان یا در تبعید؟ میگویند باید اخراج شوند! مثل خودتان که به درد دانشگاههای اسلامی – ایدئولوژی باور – خودی پرور - استبدادی امروز نمیخورید فراموش نکرده اید که دانشجوهستید فراموش نکرده اید که چشم ملتتان به شماست همیشه میگفتید دانشجو میمیرد؛ ذلت نمی پذیرد من از پشت این دیوار ها هم صدای شما را میشنوم منتظرم تا بیایید و از پیروزی بگویید از عزت و استواری بگویید منتظرم شدی، سهمی از ازادی برای همه خانواده هایمان باشد رهبران سبزمان را تنها نگذارید مردم بیدارمان را یارو یاور باشید رهبر و راهور باشید این فرصت بزرگ تاریخی را غنیمت شمارید سعادت و حضور در بتن این تغییر بزرگ را افتخار بدانید سرنوشت نیک سرزمینتان را صورت بخشید تلاش بیش از صد ساله را به نتیجه برسانید در قله تاریخ بایستید سالها در کنارتان بوده ام و همیشه گفته ام که آرمان گرایی از میان ما رخت بر بسته است ما نسلی هستیم که امید و ارمانمان را صورت تحقق میبخشیم ما برای اصول خواسته هایمان صبور نیستیم ما نسلی هستیم که جای صبر و بردباری شجاعت و فداکاری را سرلوحه قرار دادیم ما در دل اصلاحات به پشتوانه حمایت ها شعار نمیدهیم ما تریبون و کرسی و نشریه رسمی نداریم ما در قلب استبداد سخن میگوییم ما با تکه بر ایمانمان فریاد میزنیم ما در کنار هم هستیم و با تکه بر آگاهی و عزتمان امده ایم ما امده ایم تاریخمان را بنویسیم ما امده ایم اینده مان را بسازیم ما امده ایم ملتمان را جاودانه کنیم میدانم ایستاده اید چنانچه همیشه بوده اید مجید توکلی خرداد 89 زندان اوین منبع : خبرگزاری هرانا

۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

رسوايي رسانه هاي ضد انقلاب در تفسير عكسي از حاشيه مراسم 14خرداد



رسوايي رسانه هاي ضد انقلاب در تفسير عكسي از حاشيه مراسم 14خرداد     چاپ       ارسال به رفقا
۱۷ خرداد ۱۳۸۹
درپي حاشيه ايجادشده در مراسم سالگرد رهبر انقلاب،‌ رسانه هاي ضد انقلاب با يافتن عكسي از رهبر انقلاب در اين مراسم، خبر داده اند كه رهبري در حاشيه سازي در اين مراسم نقش داشته اند.

مسعود بهنود، مفسر شبكه بي بي سي در تفسير اين عكس در وبلاگش نوشته:
این عکس چه می گوید
این عکسی است که یک خبرگزاری رسمی کشور از پشت پرده مراسم مرقد بنیاد گذار جمهوری اسلامی مخابره کرده. به باورم در سال های بعد به استناد همین عکس داوری ها خواهد شد. نشان خواهد داد که چه کسانی دست داشتند در غائله و کدامیک افراد تعجب زده شدند. به حرکت دست های هر کس دستش پیداست نگاه کنید. دست های بلاتکلیف که گاهی به جائی اشاره می کنند که نباید. هاشمی رفسنجانی گرچه سرش کاملا پیدا نیست ولی پیداست در چه حالی است. حسن آقا دارد با اکراه از کنار می گذرد. دو تن از سرداران دلنگران صحنه اند. رییس سابق قوه قضاییه و امامی کاشانی امام جمعه موقت تهران وضعیتشان پیداست، اما رییس قوه جدید در این گوشه عکس چه می کند.
آن کیست که مخاطب تندی رهبرست. چرا چنین بی محابا با وی سخن می گوید.
این عکس را به یادگار داشته باشید تا زمان خودش.

به دنبال مسعود بهنود، سايتها و وبلاگهاي ضدانقلاب تحليلها و تفسيرهاي متعددي بر اين عكس منتشر كرده اند تا نشان دهند اولا در حاشيه مراسم ارتحال امام خيلي خبرها بوده است و ثانيا رهبر انقلاب نيز در اين حاشيه ها نقش ايفا كرده اند.
پيگيري خبرنگار الف نشان داد عكسي كه رسانه هاي ضد انقلاب درباره اش جنجال به راه انداخته اند، در واقع بخشي از اهداي چفيه رهبري به يك درخواست كننده بوده است و نه چيز بيشتر!

لازم به يادآوريست رسانه هاي ضدانقلاب در روزهاي اخير با پخش مكرر اخلال در سخنراني سيدحسن خميني، تلاش بسياري براي حاشيه سازي از اين مراسم به راه انداخته اند.

پيگيري هاي بيشتر خبرنگار الف نشان مي‏دهد اخلال در سخنراني آقاي حسن خميني، با برنامه ريزي و زمينه سازي برخي اصلاح‏طلبان ايجاد شده و هياهوي تبليغاتي ضدانقلاب و رسانه هاي اصلاح طلب با آمادگي قبلي بوده است.
دعوت آقاي سيدحسن خميني به مجلس عروسي فرزند آقاي ميردامادي، رد اين دعوت در ابتدا از سوي آقاي حسن خميني و اصرار محمدرضا خاتمي (همسر نوه امام) در بردن سيدحسن به اين مجلس، تهيه عكس سيد حسن با سران فتنه و انتشار آن در اينترنت، تكثير و انتشار عكس آقاي حسن خميني با سران فتنه در روز14خرداد در صحن اصلي مرقد ميان مردم براي تحريك بيشتر آنها، همگي برنامه اي از پيش طراحي شده براي كشاندن آقاي سيدحسن خميني و بيت امام راحل به يك بازي زشت و غوعاي تبليغاتي بوده است.
تفسيرهاي مفصل و متعدد رسانه هاي ضدانقلاب از حواشي مراسم 14خرداد، اشك تمساح آنها براي مظلوميت سيدحسن خميني و بيت امام و از جمله داستان پردازي مسعود بهنود از عكس فوق، در راستاي همين برنامه تبليغاتي بوده است
منبع سایت الف.

۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

شگفتا از تو زن که با ارزش ترین داشته ات، سهرابت را ؛برای ما فدا کردی,عجبا که حاضری حتی از خون او نیز برای آینده ما بگذری

با ارزش ترین داشته تو ، پسرت سهراب بود، او را برای آزادی و آینده ما فدا کرده ای،/حیرتا، شگفتا ؛از وجود تو زن، که اکنون حاضر شده ای گاندی وار، حتی از خون سهراب نیز برای ما بگذری./تو نقطه متضاد خامنه ای هستی، هر چقدر خامنه ای پلید و ستمکار و حقیر است؛ تو نیز به همان مقدار شکوه مند و بخشنده و شریفی./تو همکیش پرنسس دایانا هستی، هم مسلک مادر ترزا./تو تنها مادر سهراب نیستی، مادر هزارن دختر و پسری هستی که وامدار تو هستند. هم وامدار تو هستند و هم شاگرد تو. چه آنکه رفتار تو به ما بخشش نیز می آموزد./و البته که کلمه مادر، شایسته تو است

۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

از هادیان این واقعه، برائت می جویم


شنبه, ۱۵ خرداد, ۱۳۸۹
چکیده : یادگار عزیز امام عزیز! اینجانب به سهم خود برائت می‌جویم از ناآگاهان بی جیره و مواجبی که غافلانه خود را در برابر امام و حاملان اندیشه‌های او قرار داده‌اند و برائت می‌جویم از هادیان این واقعه که حقیقتاً به رغم مدعیات وافرشان، از خط امام و اندیشه‌های اساسی جمهوری اسلامی دور افتاده‌اند.

مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بیات زنجانی(مدظله العالی) پس از وقایع روز چهاردهم خرداد در جوار حرم مطهر حضرت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) نامه ای را خطاب به حجت الاسلام و المسلمین حاج سید حسن خمینی(دامت افاضاته) نگاشتند.
متن این نامه که در وبسایت رسمی آیت الله بیات آمده به شرح زیر است:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
برادر فاضل و ارجمندم حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای حاج سید حسن خمینی- دامت إفاضاته
سلام علیکم
بسیار متأسفم که در سالروز وفات جانسوز امام خمینی(رحمت الله علیه) شاهد هتک حرمت یادگار آن پیر فرزانه از سوی عده‌ای محدود و سازمان یافته بودیم که تداعی‌گر تندروی‌های افراطیونی بود که در صدر اسلام شعار حسبنا کتاب الله سر می‌دادند. این واقعه در امتداد همان خطی است که بارها گفته‌ایم می‌کوشد با تمسک به نام امام و مصالح جمهوری اسلامی، از امام و یاران امام انتقام بگیرد. هادیان واقعۀ امروز حرم امام خمینی(رحمت الله علیه) و همین‌طور کسانی که در برابر این ماجرا سکوت می‌کنند، غافلند از اینکه این آتشی است که اگر آب بر آن نپاشند، شعله‌های مُفرط آن به زودی دامان خود آنان را هم خواهد گرفت و تر و خشک را با هم خواهد سوزاند.
یادگار عزیز امام عزیز! اینجانب به سهم خود برائت می‌جویم از ناآگاهان بی جیره و مواجبی که غافلانه خود را در برابر امام و حاملان اندیشه‌های او قرار داده‌اند و برائت می‌جویم از هادیان این واقعه که حقیقتاً به رغم مدعیات وافرشان، از خط امام و اندیشه‌های اساسی جمهوری اسلامی دور افتاده‌اند. آنکس که راه امام را می‌شناسد به خوبی می‌داند که راه او، راه تعادل و توازن است و باید افراطیون را محکوم کرد و آنها را متذکّر شد. امام عزیز ما با تأسّی از امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(علیه السلام) همانقدر از جاهلان مقدس مآب نگرانی داشت که از عالمان متهتّک بیمناک بود. خداوند همۀ ما را از پرده‌دری در پیشگاه خود و خلقش محفوظ بدارد و رشحات نفس مطمئنۀ امام را در شما وارث خلف آن حضرت زنده بدارد.
«و تِلکَ الأیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاسِ و لِیَعلَمَ اللهُ الّذینَ آمَنوا و یَتَّخِذَ مِنکُم شُهداءَ والله لا یُحِبُّ الظّالِمینَ» (آل عمران، ۱۴۰)
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
قم، اسدالله بیات زنجانی
۱۴خرداد۸۹

۱۳۸۹ خرداد ۱۵, شنبه

سید حسن خمینی تاوان چه چیزی را می دهد؟

جمعه, ۱۴ خرداد, ۱۳۸۹

چکیده : عده ای که بطور سازمان یافته در مقابل تریبون جای داده شده بودند با شعارهای پی در پی مانع ادامه سخنرانی وی شدند و بدین وسیله به حریم بیت امام تعرض کرده و در حالی که هنوز بیست و یک سال از رحلت جانسوز آن امام بزرگوار که با قیام خویش انقلاب اسلامی را پایه گذاری کرد نگذشته است با نواده او رفتاری کردند که در صدر اسلام پنجاه سال طول کشید تا چنان کنند.

کلمه – علی شکوری راد: در هنگام سخنرانی پیش از خطبه های آیت الله سید حسن خمینی در مرقد امام و در سالروز رحلت آن امام بزرگوار، عده ای که بطور سازمان یافته در مقابل تریبون جای داده شده بودند با شعارهای پی در پی مانع ادامه سخنرانی وی شدند و بدین وسیله به حریم بیت امام تعرض کرده و در حالی که هنوز بیست و یک سال از رحلت جانسوز آن امام بزرگوار که با قیام خویش انقلاب اسلامی را پایه گذاری کرد نگذشته است با نواده او رفتاری کردند که در صدر اسلام پنجاه سال طول کشید تا چنان کنند.

سید حسن خمینی امروز تاوان همراهی با مردم، در درد و رنج یک سال گذشته آنان، را می پردازد. هزینه عدم همراهی با آنان را که می خواستند او را همراه خود داشته باشند تا با مردم گستاخانه تر برخورد کنند. او هزینه و تاوان دلجویی ازآسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات و هزینه دیدار با فرزند شهید بهشتی پس از آزادی از زندان را می پردازد، هزینه تنها نگذاشتن یاران امام را که در یک سال گذشته آماج همه گونه تهمت و افترای ناجوانمردانه ای بوده اند تا حدی که رهبری نیز در سخنان خود هواداران را از بی تقوایی و زیاده روی بیش از حد در این وادی بر حذر داشتند.

بدون تردید روح امام امت امروز از رفتاری که در جوار مرقد شریفش با نوادة فاضل و پرهیزگارش که از هر لحاظ به خود او شبیه است، شد آزرده است و از ناسپاسی نامردمانی که با قصد وغرض ناپاک در آنجا گرد آورده شده بودند و چنین رفتاری را از خود نشان دادند در رنج است.

پیروان راستین امام ساکت نخواهند نشست تا نام و راه امام توسط کسانی مصادره شود که در زمان حیات امام راهی به سوی او نمی جستند و امام نیز هرگز آنان را محرم خود نمی دانست.

سزاوار است پیروان راستین امام روزی را که می تواند جمعه آینده باشد، با حضور در حرم امام از نوه گرامی او که تولیت حرم را بر عهده دارد و در خانه خویش مورد هتک حرمت ناسپاسان قرار گرفته است دلجویی و از اینکه در پاسداری از راه و روش امام همچون خود او ثابت قدم و استوار است تجلیل و قدر شناسی نمایند.

از خطبه فصل الخطاب به رنگ خون تا خطبه خوف به رنگ زرد

خطبه هاي نمازجمعه خامنه اي، در سالروز ارتحال خميني، هيچ شباهتي با خطبه معروفش که فصل الخطاب ناميدش نداشت. هر آنچه آن خطبه رنگ خون داشت و تهديد و ارعاب در آن موج ميزد، اين يکي تنها نشان از سردرگمي و استيصال سيد علي داشت. فشار و استرس دروني آنچنان در وي موج ميزد که حتي جملاتي که بکار گرفته بود، هيچ سنخيتي با ادبيات گذشته اش نداشت. در مواردي جملاتي را ناتمام گذاشت. در برخي جاها کلمات را اشتباها بکار برد و در نهايت نيز، 22 خرداد را به جاي 22 بهمن بکار گرفت. وي که در 22 بهمن اعلام کرده بود جريان فتنه تمام شد، امروز باز از اين جريان فتنه سخن گفت. نتيجه منطقي اين صحبت ها آن است که هنوز اين جريان فتنه وجود دارد، و هنوز وي از آن بيمناک است و تمام ذهن وي و بيت رهبري معطوف به 22 خرداد امسال است و ترس حضور دوباره مردم، تمام وجودشان را گرفته است. نتيجه ديگر آن است که تمام ترفندهاي قبلي براي آنکه نشان دهند اوضاع تحت کنترل حکومت درآمده، جز شکست پيامدي نداشته است. بر ناظران اوضاع روز ايران، اين سخنان پراکنده و حمله هاي غير مستقيم و کنايه اي به سران جنبش تنها نشان از آن دارد که خامنه اي از آينده خويش بيش از پيش بيمناک ميباشد. گو اينکه امروز وي به خوبي ميداند که جريان مصباحيه، در صدد فرصتي هست که وي را به زير بکشد. فيلتر شدن سايت انصار نيوز، سايتي که مصباح را امام ناميد، خود نشاني از ترس خامنه اي از تحرکات اين جريان ميباشد. شايد دور از واقعيت نباشد که بگوييم تنها بازنده اين کودتا، تا کنون خود خامنه اي بوده است. وي نه راه پيش دارد، نه راه پس. اگر روزي شاه گفت صداي انقلابتان را شنيدم، خامنه اي حتي جرات گفتن آن را ندارد. چون هيچ ابزار قدرت و نيروي اجتماعي را در يد کنترل ندارد تا پس از آن بتواند به تکيه بر آن، به اصلاح امور و دادن امتيازهايي به جريان اصلاح طلب بپردازد، اما از بودن خويش در مسند قدرت واهمه اي نداشته باشد. بسيج و سپاه را از اختيارش دزديده اند، روحانيون ديگر پناهي براي وي نيستند، در بين مردم، تنفر از وي اوج ميزند، به قولي علي مانده و حوضش. بزرگترين پيام خطبه هاي امروز آن بود که هيمهنه خامنه اي شکسته و آني را که روزي خطبه فصل الخطاب ميخواند، گويي لولو برده است. ماجرا از اينجا به بعد وارد دسته بندي هاي جديدي خواهد شد. افرادي که تا ديروز پشت سر خامنه اي حرکت ميکردند، امروز بهتر از هر کسي ميدانند که ديگر خامنه اي مهره اي نيست که بتوان به وي اتکا کرد، و بايد فکري به حال خود نمايند. درگيري هاي اخير لاريجاني و احمدي نژاد را شايد بتوان از اين منظر ديد و تحليل نمود.با اين اوصاف، نيروهاي به نسبت خاموش دست راستي و اصولگرا بايد به فکر خود باشند، که بي مايه فتير هست، و با ريختن هيمنه خامنه اي، آنان نيز به باد فنا رفته اند. نگارنده با توجه به پيامد تحرکات اخير، اعتقاد دارد که جبهه مصباحيه، نقشه ها و برنامه هاي جديدي در سر دارد، و فاز عملياتي آن را شروع کرده اند. و ديگر خامنه اي برايشان ابزار آنچنان سودمندي نيست و کم کم سعي ميکنند پرده آخر کودتا را عملياتي نمايند. تمامي اين تحرکات، در کنار شکست بزرگ در پرونده هسته اي و قطعيت يافتن دور جديد تحريم ها در کنار خطر روز افزون حمله نظامي، مسلما اختلافات عميق در جبهه اصولگراياني انداخته است. آنان بايد امروز تصميم بگيرند که با اصلاح طلبان باشند و يا به جناح مصباحيه پناهنده شوند، زيرا در اين فضاي دوقطبي، و ضعيف شدن خامنه اي، جريان سومي نميتواند سر برآورد و اعلام وجود نمايد. در شرايط حاضر؛ مهمترين پارامتري که اين معادلات را تحت تاثير قرار خواهد داد، حضور مردم در تظاهرات 22 خرداد در سراسر کشور است. مسلما اگر جمعيت چند ميليوني در 22 خرداد و در سراسر کشور در اعتراضات حضور يابند، اين انشقاق و دودستگي به درون سپاه نيز رخنه خواهد کرد، و بيش از پيش به ريزش نيروي سپاه و بسيج ميتوان اميد داشت. حتي در صورت ادامه حضور پرشور مردم، ميتوان احتمال اتفاقاتي نظير کودتا درون سپاه را انتظار داشت. به هر حال يادمان نرود، که ستون اين خيمه امروز شکست. و خامنه اي رسما ديگر توان اداره نيروهاي تحت امرش را ندارد

۱۳۸۹ خرداد ۱۴, جمعه

پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۹ خانواده فرج زاده در گفتگو با روز: مارا با شهرام له کردند فرشته قاضی f.ghazi(at)roozonline.com

فیلم جان باختن شهرام فرج زاده، یکی از دردناک ترین صحنه هایی بود که در جریان سرکوب اعتراضات مردمی شاهد بودیم. انسانی زیر چرخ های ماشین نیروی انتظامی له شد. همه جهان این صحنه را به نظاره نشستند،اما واکنش حکومت به این مرگ، تنها محدودیت و ممنوعیت است: از عزیزتان سخن نگویید. همین! وضعیتی که در گفت و گو با یکی از نزدیکان این خانواده،بازخوانی کرده ایم.او می گوید: "انگار به شهرام الهام شده بود، چون آخرین اس ام اسی که از شهرام مانده این است: روی قبرم بنویسید وفادار برفت، آن جگر سوخته خسته از این دار برفت."و می افزاید: "مارا با شهرام له کردند،تنها چیزی که آرام مان می کند این است که در راه مردم و میهنش رفت."

شهرام فرج زاده، روز عاشورا توسط ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته شد و فیلم کشته شدن این جوان 35 ساله به سرعت بر روی اینترنت قرار گرفت. به گفته شاهدان عینی و براساس فیلم منتشره،یک خودروی نیروی انتظامی شهرام را زیر گرفت و خودروی دیگری که آن نیز متعلق به نیروی انتظامی بود از روی شهرام رد شد.

یکی از شاهدان این صحنه که همان روز، خبر شهادت شهرام را به برخی رسانه ها گزارش کرده بود بازداشت و بعداز دو ماه با قرار وثیقه آزاد شد.او اکنون در نوبت دادگاه است.

خانواده و نزدیکان شهرام فرج زاده تاکنون برای اطلاع رسانی درباره عزیز از دست رفته شان به شدت تحت فشار بوده اند. اکنون یکی از نزدیکان وی در حالی لب به سخن گشوده که به دلیل موقعیت خاص خانواده و فشارها و تهدیدات فراوان، ترجیح داده نامش اعلام نشود.

این مصاحبه در پی می آید.



برخی جاها فامیلی شهرام را فرجی ذکر کرده اند و در برخی جاها نیز فرج زاده تارانی، ممکن است بفرمایید فامیل درست شهرام چه بود؟ کارش چه بود؟

اسم شناسنامه ای شهرام، عباس است؛ پدرش این اسم را برای او انتخاب کرده بود اما از همان ابتدا همه او را شهرام صدا میکردند؛ از همان کودکی و شاید بر وزن بهرام، که نام پدر شهرام بود. شهرام فرج زاده تارانی درست است و فرجی نیست. او 35 سال داشت و متولد 53/ 06/ 1 بود. شرکت خصوصی داشت و در کار پخش مواد غذایی بود.



پیشتر گفته می شد شهرام، رهگذر بود و در اعتراضات حضور نداشت این در حالیست که به گفته خانواده اش، او در همه اعراضات حضور داشت. ممکن است در این مورد توضیح دهید؟

خانواده شهرام در ابتدا برای اینکه بتوانند پیکر شهرام را تحویل بگیرند ناچار شدند اعلام کنند رهگذر بوده و در اعتراضات شرکت نداشته، اما شهرام همیشه اعتراض داشت و از روز اول در همه اعتراضات شرکت داشت. روز عاشورا هم همچون بسیاری از مردم برای شرکت در اعتراضات بیرون رفت. روز تاسوعا از او پرسیدم فردا (عاشورا) هیات می آیی؟ در جواب گفت: "فردا می روم هیات راهپیمایی." و از کرج برای شرکت دراعتراضات و پیوستن به مردم به تهران رفت.



آیا شما و یا خود شهرام، انتظار چنین قضیه ای را داشتید؟ یعنی با توجه به کشتاری که صورت گرفته بود،احتمال میدادید شهرام در اعتراضات کشته شود؟

در اصل نه انتظار نداشتیم. بخصوص انتظار چنین وضعیت وحشتناکی را اصلا نداشتیم اما بعد از شهادت تعدادی دیگر از بچه ها، شهرام آمادگی داشت. او می دانست که ممکن است در جریان اعتراضات همچون عزیزان دیگری که کشته شدند او نیز مورد اصابت گلوله قرار گیرد اما این نوع مرگ را شاید هرگز تصور نمیکرد. در عین حال گویا به شهرام الهام شده بود، چون آخرین اس ام اسی که از شهرام مانده این است که نوشته: روز مرگم هر که شیون کند از دور و برم دور کنید- همه را مست و خراب از می، شرابی بدهید ـ بر مزارم نگذارید بیاید واعظ، پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ ـ جای تلقین به بالای سرم دف بزنید، شاعری رقص کند جمله شما دست بزنید ـ روز مرگم درون سینه من چاک زنید، اندرون قلب من یک قلم تاک زنید ـ روی قبرم بنویسید وفادار برفت، آن جگر سوخته خسته از این دار برفت.



شما چگونه در جریان شهادت شهرام قرار گرفتید؟

ما میدانستیم که برای راهپیمایی رفته و از ظهر عاشورا هر چی زنگ میزدیم موبایلش را جواب نمیداد. به شدت نگران بودیم و احتمال میدادیم بازداشت شده باشد تا اینکه بعد از چند ساعت و نزدیک عصر، یک نفر موبایل شهرام را جواب داد و گفت که از کلانتری 107 است و موبایل شهرام در کلانتری و دست آنها است و مشخصات شهرام را پرسیدند. اسم و فامیل و مشخصات شخصی او را. به همراه خانواده اش به این کلانتری که رفتیم منکر شدند.بعد شروع کردیم به پی گیری. هر کسی یک گوشه ای می رفت. بیمارستان ها و هر جایی که فکر میکردیم، چون واقعا احتمال میدادیم بازداشت شده باشد، اما از طریق اینترنت فهمیدیم جزو کشته شده ها است. فیلم کشته شدن شهرام، که با اسم شهرام فرجی منتشر شد،شروع کردند به سئوال پیچ کردن و اذیت خانواده که این فیلم چگونه رفته اینترنت و... یعنی به جای اینکه بگویند پیکر عزیزمان کجاست ما را تحت فشار قرار دادند که چگونه و توسط چه کسی این فیلم روی اینترنت قرار گرفته، در حالیکه خود ما نیز از طریق اینترنت موضوع را فهمیده بودیم. پدر و مادر شهرام که اصلا خبر نداشتند،یعنی فکر میکردند بازداشت شده. کسی جرات نمیکرد موضوع را به آنها بگوید. ما 6 روز دنبال پیکر شهرام می گشتیم و پدر و مادر شهرام نیز چشم به راه تلفن یا آزادی او بودند.



چگونه پیکر شهرام را تحویل دادند؟

بعد از 6 روز سرگردانی، زنگ زده و گفته بودند تا یک ساعت دیگر خودتان را برسانید وگرنه خودمان دفنش می کنیم؛ ما هم سراسیمه ناچار شدیم موضوع را به پدر و مادر شهرام بگوییم. البته با توجه به بیماری شدید مادرش ناچار شدیم آمبولانس اماده کنیم و دکتر نیز حضور داشت. در تمام مراحل، دکتر و آمبولانس بود. یکبار نیز مادر شهرام از هوش رفت،جوری که فکر کردیم خدای ناکرده فوت کرده. بالاخره رفتیم تا پیکر را شناسایی کنیم. برادر شهرام را داخل بردند و تعداد زیادی جسد به او نشان دادند اما هیچ کدام نبود.حتی روی یکی از صندوق ها، اسم شهرام را نوشته بودند،اما وقتی باز کردند،معلوم شد شهرام نیست. به خود امید می دادیم که شاید شهرام زنده مانده باشد اما یکباره گفتند یک جسد در بالا است و او را نیز ببینید که دیدیم خود شهرام است. بعد برای اینکه او را تحویل بگیریم گفتیم اصلا معترض نبود و فقط رهگذر عادی بود.



پیکر شهرام را دیدید؟ چه وضعیتی داشت؟

صورتش کاملا کبود و خون مرده بود. پهلوی راستش به شدت فرو رفتگی داشت و کاملا منحنی مانند شده بود. اما برای ما عجیب این بود که از گردن تا ناف شهرام را باز کرده و سپس دوخته بودند یعنی تا پایین نافش دوخته شده بود.



مراسم تدفین و تشییع در چه شرایطی صورت گرفت؟

همه کار تدفین و تشییع را خودشان انجام دادند و ما فقط نظاره گر بودیم؛ یعنی اجازه هیچ کاری راندادند. حتی اجازه ندادند وارد غسالخانه شویم و جنازه را ببینیم. شهرام را همراه با امیر ارشد تاجمیر آوردند بهشت زهرا و در لحظه آخر به ما گفتند که بیایید قطعه 302 و رفتیم. امیر را آنجا در حالی دفن کردند که تنها به پدر، مادر، برادر و خواهر او اجازه داده بودند حضور داشته باشند. بعد شهرام را بردند قطعه 304 و چون تعدادی از فامیل هم حضور داشتند، شروع کردند به فیلمبرداری کردن از ما و کسانی که حضور داشتند.تک تک، از همه فیلم و عکس گرفتند؛ از پلاک های ماشین ها نیز فیلم و عکس گرفتند و شهرام را خودشان در قبر گذاشتند. حتی اجازه ندادند ما خود اینکار را بکنیم و نگذاشتند برای آخرین بار او را لمس کنیم و خاکش کردند. یک خانمی با موبایل عکس گرفت که او را به اتفاق همسرش بازداشت کردند و بعد به ما گفتند که برویم. برای مراسم ختم نیز، مادر مسجد مراسم گرفتیم اما در مسجد نیز دوربین گذاشتند و یکباره دیدیم که تمام مسجد را با نیروهای خودشان پر کرده اند و...



خانواده شهرام شکایت کرده و خواهان معرفی قاتل و قاتلان او شده اند. این شکایت در چه مرحله ای است. چه پاسخی داده اند؟

شکایت کرده اند اما آنها را بازی میدهند. با اینکه فیلم کشته شدن شهرام هست و همه آن را دیده اند اما دادگاه می گوید ماشین شخصی شهرام را زیر گرفته است. هر دفعه هم یک مدل ماشین را می گویند. از آن طرف در تلویزیون میگویند ماشین نیروی انتظامی دزدی بوده و شهرام را زیر گرفته؛ از این طرف می گویند ماشین شخصی بوده است. یعنی به خانواده اصلا نمی گویند که ماشین نیروی انتظامی بوده در حالیکه شاهدان عینی دیده اند که راننده ماشین لباس فرم نیروی انتظامی را بر تن داشته است و ماشین اول به شهرام می زند و ماشین دوم از روی او رد می شود.



میدانم که مادر شهرام، فیلم کشته شدن او را ندیده است اما شما و اعضای خانواده شهرام این فیلم را دیده اید. ممکن است در مورد این فیلم و خانواده بگویید؟

به مادر شهرام تا به حال اجازه نداده ایم این فیلم را ببیند؛ او تحمل نخواهد کرد. اما همه دیده ایم. صورت داغون و خونین اش و مظلومیت شهرام و آن همه سبعیت از سوی آنها، روانی مان کرده است. بارها و بارها فیلم را می بینیم و می شکنیم و... خود من اول که دیدم فقط عین دیوانه ها جیغ میزدم، داد میزدم، قبل از دیدن آن فکر میکردم شهرام بازداشت است؛ فکر میکردم کجاست کتک میخورد؟ گرسنه است؟ و... تا اینکه در اینترنت این را دیدیم و هنوز شوکه هستیم. درد می کشیم روحمان را زخم زده اند، آتشمان زده اند. شما فرض کنید با دیدن این فیلم خیلی ها مریض شدند و حالشان بد شد، دیگر وای به حال ما. اما باز می بینیم؛ آخرین لحظات زنده بودن عزیزمان را باز نگاه می کنیم و همراه با او له می شویم و... اما تنها چیزی که آرام مان میکند، راهی است که شهرام به خاطر آن جان داد. آن صحنه خیلی دلخراش است و ما تا آخر عمر زندگی نرمال نخواهیم داشت اما چقدر قشنگ است که شهرام برای وطنش و مردمش رفت؛ تنها این موضوع است که ما را آرام می کند.



شهرام دختری 5 ساله دارد. آیا او از این قضیه خبر دارد؟

همسر و دختر شهرام در وضعیت مناسبی نیستند. حال همسرش خیلی بد است و گاهی از خودکشی حرف میزند؛ او هنوز نمی تواند باور کند. این فیلم او را از پا انداخته است. دخترش آوا هم خیلی بی قراری می کند. کسی را به اتاق پدرش راه نمی دهد. سرخاک پدرش می نشیند و خاک ها را کنار میزند و می گوید: الان بابای من دستش زیر این خاک است؛ همه خاک ها را کنار بزنم می توانم دستش را بگیرم؟ هنوز به ما اجازه نداده اند سنگ قبر بگذاریم و تا چند وقت پیش خاک بود و اکنون همان سنگی است که بهشت زهرا گذاشته است. آوا ماشین که می بیند می گوید "بابام حواسش نبود ماشین زد بهش". اما هنوز نمی فهمد یعنی در سنی نیست که درک کند قضایا را. گاهی نیز می گوید بابا مسافرت رفته است.



میدانم که مادر شهرام بازنشسته سپاه است و همین امر باعث شده فشارهای مضاعفی بر خانواده شما وارد کنند. ممکن است توضیح دهید در اصل شغل مادر شهرام چی بود؟

مادر شهرام در زمان جنگ، جزو زنانی بود که به جبهه رفت تا از وطن و مردمش دفاع کند. او سالها در مناطق جنگی بود و در پشت جبهه نیز فعالیت داشت برای رساندن مواد غذایی و لباس به رزمندگان و... از همان موقع او را عضو سپاه اعلام کردند و ربطی به قضایای الان ندارد. او به وطنش خدمت کرد و از جان خود بارها گذشت و سالهاست که بازنشسته شده.

اگر که با خود صادق باشیم، صدای شکستن استخوان های اقتدارمان را خواهیم شنید / آسیب و جراحتی که ما به اسلام و به گرایش دینی مردم وارد آورده ایم، فراتر از



ندای سبز آزادی: محمد نوری زاد روزنامه نگار و فیلسماز دربند در پنجمین نامه اش به علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی پیش از نماز جمعه چهاردهم خردادماه به وی هشدار داده است که مواظب فتنه های واقعی باشد.
متن کامل محمد نوری زاد که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح زیر است:
به نام خالق حق
سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای
یک سا ل از ظهور "فتنه" در کشور ما سپری شد. فتنه‌ای که به قول رسانه‌های رسمی و شخصیت‌های شاخص نظام، هم آبروی ما را مضحکه جهانی در انداخت، و هم خون و مال جمعی از هم‌وطنان ما را تباه ساخت، و هم شکاف هراسناکی در ساختار ملی و حیثیتی ما ایجاد کرد.
می‌بینید که من نیز مثل بسیاری، از همین واژه "فتنه" آویخته‌ام. واژه‌ای که در این یک سال گذشته، به قدر همه عمر اساطیری‌اش از او سود برده‌ایم. واژه‌ای که در ادبیات سیاسی ما، به فهرست مطول واژگانی چون: طاغوت، طاغوتی، انقلاب، ضد انقلاب، مستضعف، مستکبر، منافق، ضد ولایت فقیه، امت شهیدپرور، دشمن قسم‌خورده و واژگان دیگری از این دست پیوست و معنای ویژه‌ای برای خویش اختیار کرد.
در این یک سال گذشته، آن‌چنان افراط‌گونه بر طبل فتنه و سران فتنه کوفتیم تا کودکان ما نیز به محض شنیدن آن، بدانند ما را جز از موسوی و خاتمی و کروبی، مقصودی نیست. آوار و بهمن سران فتنه، همان پلیدی درهم فشرده‌ای است که خسارت این ستم را بر سر مردمان ما فرو می‌بارد. بهمنی که به هنگام عبور، از کنار خانه هاشمی رفسنجانی می‌گذرد، و کسانی که از اهل این خانه را نیز به حجم آوارگونگی خویش می‌افزاید.
سران فتنه اما، فراتر از خسارات فراوانشان، فوایدی نیز داشته‌اند که من، قصد واشکافی فایده‌های آنان را دارم. پیش از آن، اجازه بدهید در سفری به دور دست‌های روستای محل زادگاهم، به ترسیم دورنمایی از این فایده‌ها بپردازم. جدال بر سر قدرت، ظاهرا ودیعه مکرری است که در هیچ کجای تاریخ، بی‌مخاطب نبوده است، چه در قبایل بدوی، و چه در جوامع مدنی، در روستای ما نیز، دو طایفه کم‌خرد، طبق یک عادت ضروری، و به بهانه‌ای تکراری، خشماگین بر سر هم می‌کوفتند و بعد از تحمل جراحت‌ها و ناسزاها و بی‌آبرویی‌ها کارشان به پاسگاه و امنیه و وساطت بزرگترها می‌کشید.
در جدال هر باره، نیک به یاد دارم که مردان طایفه شکست‌خورده، بی‌دلیل بر اهل خانه خود سخت می‌گرفتند. یعنی پدری که در میدان کارزار، توسط حریف از پا در آمده بود، در خانه خویش، به یک خطای مختصر، بر سر زن و فرزند خود می‌کوفت و مردانگی مخدوش خود رابه رخ می‌کشید و یادآور می‌شد.
باورم بر این است که حکایت ما و سران فتنه نیز خارج از این روال روانی و تاریخی نیست. سران فتنه در این مثال ساده و روستایی من همان اهل منزل‌اند. کسانی که ما با کتک زدن آنان، عصبیت ناشی از شکست‌های پی در پی خود را تخلیه می‌کنیم و قدرت مخدوش خود به رخ می‌کشیم. روستایی چوب‌خورده و تحقیرشده دیروز، از این روی بر سر زن و فرزند خود می‌کوفت، که فکر آنان را از واکاوی چند و چون شکست خویش، به همان خطای خانگی معطوف کند.
قبول می‌فرمایید که ما و شما، در این آزمون سی ساله، کارنامه درخشانی از عمل به وعده‌های اسلامی انقلاب نیاراسته‌ایم. اگر که با خود صادق باشیم، صدای شکستن استخوان‌های اقتدارمان را خواهیم شنید. متاسفانه آسیب و جراحتی که ما به اسلام و به گرایش دینی مردم وارد آورده‌ایم، فرا تر از آسیب و جراحت همه طول تاریخ است.
شرمنده‌ام که نوشته من از صراحتی این‌چنین تلخ و گزنده آکنده است. باورم بر این است که ما را فرصت چندانی برای بازگشت و ترمیم خرابی‌ها نیست. وگرنه، من آداب کوچکتری خویش، نیک می‌دانم.
اگر انقلاب سی ساله ما، هیچ نداشت الا به صحنه آوردن انصاف، ما پیروز بودیم. و اگر هیچ نداشت الا ادب و پاکی و پاک‌دستی بزرگان، ما پیروز بودیم. من از بلندای سی سالگی انقلاب که به گذشته می‌نگرم، آرزو می‌کنم ای کاش ما را با "اسلام اختراعی" خود کار نبود. و یا حتی اسلام، تنها در سفر به دور دست‌های تاریخی ما محدود و تعریف نمی‌شد. و ما، به جای بار انداختن اسلام اختراعی خود در کوچه بنی‌هاشم، بر سر و سینه کوفتن‌های بی‌پشتوانه، اهالی کوچه بنی‌هاشم را به امروز تاریخی خویش فرا می‌خواندیم و از نورشان بهره می‌بردیم.
ای کاش در همان ویرانه تاریخی خویش مانده بودیم اما در عوض: ادب داشتیم، خدا داشتیم. ای کاش دوستی ما با خدا و خوبان خدا، در لفظ نمی‌ماند، و به عمل می‌گرایید. ای کاش مراجع تقلید ما و روحانیان ما می‌دانستند که محدوده آگاهی و دانش آنان، محدود به علومی است که ارتباط چندانی با حساسیت‌های کشوری و جهانی ندارد. و می‌دانستند که جامعه، مردم، تاریخ، و سنت‌های الهی، برای خود مختصات و قواعدی دارند و ورود ناآگاهانه به هر یک از این حوزه‌ها، و دخالت ناشیانه در سیر عالمانه آ‌‌ن‌ها، جامعه را به آشفتگی حتمی فرو می‌برد.
رهبر گرامی، از خود شریف شما آموخته‌ام که سخت دلتنگ عدالت علوی باشیم. عدالتی که به جانب‌داری از مردم شهر قم، محکمه‌ای به پا کند، و بزرگان دینی و مسئولان خطاکار حکومتی این شهر را فرا بخواند، و از آنان بپرسد: چرا شهر قم، که تا پیش از انقلاب، پاک و شایسته بود، بعد از انقلاب، اول شهر آسیب‌دیده از مفاسد اجتماعی کشور شده است؟ عدالتی که آقازاده‌های ما را، مثل پدرانشان، به تناول شهد مفاهیم دینی وا می‌داشت و آنان را از شیرینی واردات شکر باز می‌داشت. عدالتی که خود این پدران را نیز از مواضعی چون معدن سنگ سرخ بیدخت فارس، باز می‌داشت. عدالتی که برای ورود به حسابرسی آستان قدس رضوی زانوانش نلرزد. عدالتی که به عدم تعادل فکری مسئولان حکومتی، و حتی به عدم تعادل یک رییس‌جمهور نمره منفی بدهد. عدالتی که شهامت اعاده حیثیت از خود را داشته و اجازه ندهد کسی و کسانی از او بیاویزند و متاع دروغین خود را در سبد نیاز مردم گذارند.
رهبر گرامی، ما امروز، چه بخواهیم وچه نخواهیم، شکست خورده معرکه جولانِ تاریخی ِ خویشیم. متأسفانه، حتی در موضوع تخصصی خودمان که اسلام باشد، به قهقرا گراییده‌ایم. بدیهی است که در این سی سالگی انقلاب، باید به یک‌یک کاستی‌ها و ناهنجاری‌ها، و به نقش و سهم خود اعتراف کنیم و در جایگاه یک مسئول، پاسخگوی مردم و تاریخ باشیم. که چرا در معرفی اسلام به روزی در افتاده‌ایم که علاوه بر طرد مخاطبان جهانی، مخاطبان داخلی دین خدا را نیز تارانده‌ایم و به گزینش نامبارک حداقلی مردم خویش ناچار شده‌ایم؟ و چرا چنان چهره مخوف و نامبارکی از اسلام آراسته‌ایم که فرزندان بلافصل خودمان نیز از آن می‌هراسند و بدان تمایلی ندارند؟ و یا چرا با سرمایه‌های پولی سرزمین خویش به آن‌چنان غارتی درافتاده‌ایم که دزدان گردنه، فردا، از ما طلبکار آبروی رفته خویش خواهند شد؟ و یا چرا با آوار اسلام اختراعی خویش، جلوی "رشد" اسلام واقعی و جلوی رشد مردم خود را گرفته‌ایم؟
رهبر گرامی، می‌بینید که پرسش‌های بزرگ و توفانی و حتمی پیش روی ماست. و ما ناگزیر از پاسخگویی به این همه سوال سرگردانیم. باورم بر این است که سران فتنه، درست در بزنگاه نیاز، به یاری ما شتافتند. اگر آنان نبودند، ما وشما اکنون باید به مردم خود "پاسخ" می‌گفتیم که مسئول این همه عقب‌ماندگی و کار نابلدی، و رواج‌گر این همه بی‌کیاستی و بی‌لیاقتی، وبه باد دهنده این همه فرصت و ثروت، و بدیهی کننده این همه دروغ و حرام‌خوری، و بانی این همه خنده‌دار شدن قانون، کسی جز خود ما نیست.
سران فتنه از راه رسیدند تا ما را از پاسخگویی به مطالبات مکرر و رها مانده و بی‌سرانجام مردم برهانند. ما و شما از این روی به سرکوب سران فتنه اصرار ورزیدیم که تا مردمان ما به مشغله‌ای انحرافی درافتند و از چگونگی کارهای تو در توی ما و مسئولیت‌های خاک‌آلود و بر زمین مانده ما نپرسند. از ما نپرسند آیا این بود آن انقلابی که همگان را به درک و لمس و بهره‌مندی از افق‌های نورانی‌اش نوید می‌دادید؟
آیا اسلامی که از او دم می‌زدید، همین است که در چارچوب در خانه جوانان بی‌کار و معتاد و تن‌فروش و سرگشته و فرومرده و پژمرده و معلق ما ذبح می‌شود؟ همین است که در مجلس شورای اسلامی، هر روزه چهره‌اش می‌خراشند و پوستش می‌درند؟ و در دستگاه قضا به شوخی‌اش می‌گیرند؟ و در دولت، جیب‌هایش را خالی می‌کنند؟
اگر سران فتنه نبودند، ما و شما باید هر روزه به مردم خود پاسخ می‌گفتیم که چرا سپاه، در روز روشن، سهام مخابرات را بالا کشید؟ وچرا سپاه و نیروی انتظامی، با واردات میلیاردها کالای قاچاق، همچنان سلحشور و غیور ومردمی‌اند؟
سران فتنه آمدند تا نمایندگان شجاع و نترس و البته باکفایت ما بهانه‌ای برای پرخاش و ناسزا داشته باشند، نمایندگانی که مفهوم استقلال مجلس، و نمایندگی مردم را در همان روز نخست، زیر پا می‌نهند تا اعتبارنامه‌هایشان تصویب شود. نمایندگانی که همچنان به سرکوب سران فتنه محتاج‌اند و برای محاکمه آنان طومار امضا می‌کنند تا نگاه مردم را از عصارگی بر خاک افتاده فضايل‌شان، و از طنز مجلسی که باید در رأس امور باشد و نیست، به غوغای سران فتنه منحرف کنند و خود را از حمل سنگینی امانت مضمحل شده مردم، و تحمل شماتت مردم برهانند. نمایندگانی که متأسفانه، سال‌هاست به جای قانون و نظارت قانونی، و به جای تحقیق و تفحص مؤثر، و به جای واخواهی حقوق فراموش شده مردم، شوخی می‌پراکنند.
رهبر گرامی، اطمینان دارم با من موافقید که اگر از این مجلس و قوانین و نظارت آن، آبی گرم شده بود، مردمان ما را اکنون بهره‌ای در مشت بود، و اگر دستگاه قضا را با قانون نسبتی بود، ما را اکنون از برکات عدل وانصاف و درستی او نصیبی بود، و اگر دولت را لیاقت وبرنامه وعقلانیتی بود، ما را تاکنون از ورطه ورشکستگی‌های داخلی و تحقیرهای جهانی به در برده بود. اما این سه یار دبستانی را ظاهراً جز رکود و رخوت و رفاقت، رویکردی نیست. پس چرا نباید از ظهور فتنه و سران فتنه در پوست نگنجیم و نگاه پرسشگر و پرشماتت مردم داخل و خارج و نسل‌های گذشته و آینده را به رفتار آنان منحرف نکنیم؟
این روزها شاهدیم که بار دیگر مبارزه با بدحجابی به کانون فهم بزرگان دینی ما راه یافته است. و چه برخوردهای شداد و غلاظ، برای چندمین بار، بر سر جامعه ما سایه انداخته است. اما برای چندمین بار نیز می‌توان از همین اکنون عاقبت شکست‌خورده و پر از آسیب این هیاهوی هیچ در هیچ را به چشم دید. چرا که شهر قم، و آسیب‌های دلخراش و مفسده‌های اجتماعی آن، دقیقاً محصول همین نگرش خام و دستوری و بی‌خردانه است. اگر بپذیریم که اجبار در خط‌کشی‌های خشک اجتماعی، ضروری و بافایده است، این را نیز می‌پذیریم که اجبار در مواضع فهم و فکر و باور مردم، جز خسارت و خرابی و گریز و نفرت مردم نتیجه ندارد. شرمنده‌ام که بگویم راز تنهایی ما، و کم شدن مخاطبان داخلی و جهانی ما، در همین اسلام اجباری و اختراعی ما است. اسلامی که اغلب در این سی سال عمر خود، از کنار حق‌های آشکار عبور کرده است و بر گزینش ناحق‌های آشکار اصرار ورزیده است.
در زندان وزارت اطلاعات، و در زندان عمومی، داستان‌هایی از اسلام اختراعی خودمان دیده‌ام که امید دارم در یک ملاقات حضوری، همه را یک به یک برای شما باز گویم. اما از باب نمونه، به یکی از مظاهر آن اشاره می‌کنم و از توقف بر این شرم بزرگ، درمی‌گذرم:
من این روزها، با جوان نوزده ساله‌ای هم‌نشین و هم‌بند هستم که مجموعه‌ای از خردمندی‌ها و درستی‌ها با اوست. این جوان با همین سن و سال اندک خود، دو فرمول بدیع ریاضی را که ازدسترس همه دانشمندان و ریاضی‌دانان جهان دور بوده است، کشف کرده و به اسم خود به ثبت رسانده است. این جوان، با همین سن و سال اندک خود، چهار اختراع غرورآفرین دارد. المپیادی است. برنده جشنواره خوارزمی است. به زبان‌های انگلیسی و ایتالیایی مسلط است. این جوان اما به اتهام متداول توهین به رییس‌جمهور و تبلیغ علیه نظام، پنج ماه و نیم است که در زندان است. اتهامی که مردمان جهان، به میزان ارتفاع آن غش‌غش می‌خندند. این جوان، شصت روز در زندان انفرادی بوده و توسط بازجوهای تند و بی‌ادب خود کتک خورده و تهدید شده است. این جوان، همان است که آقای جلال‌الدین فارسی، پدرش را به ضرب گلوله تفنگ شکاری خود کشته است. این جوان، اکنون، هفده سال است که چشم به راه تراوش حق وعدالت، از اسلام اختراعی ما است. اسلامی که آقای جلال‌الدین فارسی قاتل را به پرداخت یک ريال از پول خون پدر او ملزم نکرده است. اسلامی که آقای جلال‌الدین فارسی قاتل را آزاد گذارده، وخود او را که به ابراز نشاط سیاسی‌اش مشغول بوده، به زندان و انفرادی و تحمل ناسزا و ضرب و شتم در انداخته است.
من معتقدم راز شکست اسلام اختراعی ما، در همین خصلت‌های گزینش‌گری و خاصه‌پروری و نخبه‌گریزی و فریب‌کاری و عوام‌پروری است. و اختلاط غلیظ حق و باطل در او. کارایی سرکوب سران فتنه، در این بوده است که نگاه منتقدین ما را از امثال آقای جلال‌الدین فارسی که قاتل اما آزاد است، به این جوان گستاخ اما بی‌گناه، معطوف کند. حالا خود شما رد پای نمایندگان مجلس، و قضاوت دستگاه قضایی، و دولتمردان عدالت‌ورزمان را در تحلیل فرایندهای این‌چنینی جامعه، رصد فرمایید.
راستی شما در مقام فرماندهی کل قوا، تا چه حد به رفتار سپاهیان و نظامیان خود، در ورود به مواضع اقتصادی، ودر قامت رانت‌خوارانی چون آقای صادق محصولی، و در واردات میلیاردها کالای قاچاق از مبادی گمرکی و اسکله‌های رسمی و غیررسمی اشراف دارید؟ و البته اجازه می‌دهید که در تقبیح رفتار ناشایست سپاهیان و نظامیان، مسئولیت حضرتعالی را نیز در مقام فرماندهی یادآور شویم؟ و از شما به خاطر تغییر چهره آن سپاه و آن بسیج و آن اسلام آرمانی گله کنیم؟
رهبر گرامی‌ام، کم‌کم به سال‌روز ظهور فتنه نزدیک می‌شویم. اگر کمی هوشمندی اختیار کنیم، باور خواهیم کرد که جماعتی، دور از چشم شما، به خلق حادثه می‌اندیشند. حادثه‌هایی که نیمه دوم خرداد را به زعم خود در بحرانی طراحی‌شده فرو ببرند. این بحران، که چه بسا خونین نیز باشد، قرار است مجدداً انرژی تازه‌ای را علیه سران فتنه سامان دهد. طراحان این بحران، با خلق حادثه‌های ریز و درشت، شما را در موضعی قرار خواهند داد تا همانی بگویید که آنان می‌خواهند. و همان موضعی را اختیار کنید که آنان مشتاق‌اند.
شما را به خدا، رهبر گرامی، مراقب فتنه‌ها باشید. فتنه‌هایی که بانیان آن، فراتر از سران فتنه، در اطراف شما آرایش یافته‌اند و ادعای دوستی غلیظ می‌کنند. فتنه را در تحرک قدرتی بکاوید که در سایه است. قدرتی که هرگز مطیع شما نیست و برای خود قرار و مداری دارد. قدرتی که یک‌جا از حنجره رییس‌جمهور نامتعادل ما بیرون می‌خزد، و در جای دیگر از امضای نمایندگان مجلس ما جاری می‌شود، و برای گشودن موانع پیش رو، به قاضیان مرعوب دستگاه قضا تحکم می‌کند. سران واقعی فتنه، سران قدرت‌های در سایه‌اند. سرانی که میلیارد میلیارد پول بی‌زبان مردم را جابجا می‌کنند، و به پرونده مفتوحه میلیاردها پول گمشده، پوزخند می‌زنند. در این یک سال گذشته، و با غوغایی که از رسانه‌ها و تریبون‌های رسمی علیه سران فتنه در گرفت، قدرت‌های در سایه، بهترین فرصت را برای پیش‌برد مقاصد خود بلوکه کردند. قدرت‌های در سایه، در این یک سال پرآشوب و پرهیاهو، به قدر همه عمر خود به تحکیم مواضع خود پرداختند، اما غافل از این که بخش وسیعی از مردم را از اطراف شما پراکندند. قدرت‌های در سایه، به مردم احتیاج ندارند، اما کدام رهبر است که بدون مردم، همچنان رهبر باشد و رهبری کند؟!
از باب طنز، بگویم که چندی پیش آقای جلال‌الدین فارسی، به سران فتنه تاخت تا او نیز حتی از این کارناوال هتاکی جا نمانده باشد. فراتر از طنز، شما را به تماشای امضای خودتان، پای برگه خرید سهام مخابرات توسط سپاه فرا می‌خوانم. بله، قدرت‌های در سایه، با شما این می‌کنند! و بدون این که شما بخواهید و شما راضی باشید و شما خبر داشته باشید، امضای رضایت شما را پای عملکرد خود می‌نشانند. شما را به خدا مراقب فتنه‌های واقعی باشید.
با احترام و ادب: فرزند شما، محمد نوری‌زاد
زندان اوین، نهم خرداد هزار و سیصد و هشتاد و نه