۱۳۹۳ آذر ۳۰, یکشنبه

سرگرمی :: وقتی مداح هفت تیر کش ، محمود کریمی، شب یلدا را تحریم میکند!


هر چند خواندن این چند سطر خیلی ها را به خنده میاندازد و برایشان عجیب نیست چون منافع این افراد در غم و گریه و عزا است. اما دیدن نظرات کاربرانی که حتما طرفدار این شخص بوده اند نشان از اوج تندروی و حماقت نویسنده دارد که حتا همفکرانش هم گله کرده اند امسال گویا به خاطر مصادف شدن شب یلدا با وفات محمد ، در واقع اعتقادات مذهبی این دسته با ملیت ایرانی شان شاخ به شاخ شده است صفحه فیسبوک محمود کریمی : شب يلدا تحريم .... اين صداى نفس شيعه ى اثنى عشرى ست به چه معنا شادى؟ به چه معنا خنده ؟ عمرمان صرف شده پاى يك مشت خُراف كه سر ثانيه اى كه بلند است امشب سر كنم قهقه ايى ! زينب از راه رسيده خسته بس كه سيلى خورده بس كه با صورت خود سپر از بهر يتيمان برادر بوده شب يلدا تحريم..... چون كه فردا روزش جـــگر خون حسن (ع) در ميان تشت است و در آن نزديكيست سينه ى سرخ آتش بار رضا (ع) در مشهد شب يلدا تحريم ...... __________________________ { بحث غيرت كه شود هيئتيان داغ كنند آخرين اخطار است ..... شب يلدا تحريم} لینک مستقیم

اینگونه به کربلا برده شدند


خبرگزاری فرانسه، بیست و دوم آذر: ده هزار رفتگر داوطلب درایام اربعین با کمک شهرداری تهران به کربلا اعزام شده اند و هم‌چنین ۶۰ دستگاه خودروی حمل زباله نیزاز سوی شهرداری تهران به این شهر مذهبی شیعیان فرستاده شده است. آقاي قاليباف بعنوان شهردارافتخاري كربلا انتخاب شده است . بااين همه هزينه هنگفت كه ميخواستن دوهدف رابايك تيربزنندشكست مفتضحانه خوردند هدف 1- بدعت گذاري براي زائران كربلا كه ازمرزهاي كشورباپاي پياده به كربلاونجف بروند هدف 2- وجه سازي براي رهبربود . حالاازشهرهاميخواهندباپاي پياده به مشهدببرندكه اين بدعت هاتازگي دارد البته براي جمع كردن انسانهاي بيفكركه نمي پرسندازخودشان اين كارهابراي چيست وچه كسان ازاين اردوكشي نفع ميبرند ؟

۱۳۹۳ آذر ۱۳, پنجشنبه

روشنفکر شیعه٬ دکتر کچل٬ بقال چلاق


محمد محب علی ۱۲/آذر/۱۳۹۳ طنز خودنویس در مملکتی که پراگماتیست آن اکبر هاشمی رفسنجانی باشد روشنفکرش حتما هم باید شیعه باشد٬ فرمانده ستاد مشترک ارتش و سپاه آن‌جا هم لابد فردی بدهیکل و خپل باشد. رییس جمهورش گوریل انگوری و دکترهای پوست و مویش همگی کچل٬ همگی بقال‌هایش چلاق٬ همگی راننده‌هایش سیبیلو٬ کله پزهایش ژولیده و نامرتب٬ آشپزهایش مدرسه نرفته و بی‌ستاره میشلین٬ دانشجوهایش آن‌جور و نیروی پس از سخنان جناب بهنود در پارازیت در مورد روشنفکر و ایرانی و شیعه بنده کلی در فکر رفتم٬ نه اینکه با ایشان موافق باشم اما نگاه هم که می‌کنیم سخنان ایشان خالی از محتوا نیست. در مملکتی که پراگماتیست آن اکبر هاشمی رفسنجانی باشد روشنفکرش حتما هم باید شیعه باشد٬ فرمانده ستاد مشترک ارتش و سپاه آن‌جا هم لابد فردی بدهیکل و خپل باشد. رییس جمهورش گوریل انگوری و دکترهای پوست و مویش همگی کچل٬ همگی بقال‌هایش چلاق٬ همگی راننده‌هایش سیبیلو٬ کله پزهایش ژولیده و نامرتب٬ آشپزهایش مدرسه نرفته و بی‌ستاره میشلین٬ دانشجوهایش آن‌جور و نیروی انتظامی‌اش این‌جور و از همه مهم‌تر روزنامه‌نگارش می‌شود علف نون که همه جا را پر کرد که چمدان کرده‌ام به وطن آن‌وقت با اصرار و تو بمیر و جان من مقامات آمریکایی سر از آن‌جا در آورد. به گفته جناب رضا شاه عزیز همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید. نمی‌شود که آلمان و سوییس باشیم و روشنفکرمان بشود سروش دباغ؟ می‌شود باور کنید نمی‌شود یعنی اگر بخواهیم که خدای نکرده روشنفکر و منورالفکر نداشته باشیم هم نمی‌شود. نوشتن زیاد و کار زیاد در حیطه روزنامه‌نگاری اشکالی اساسی دارد و آنهم پراکندن روزنامه‌نگار از کتاب و خواندن است. اصلا می‌خواهم بدانم در کجای این خارج‌ها ما روشنفکر داریم؟ من هر چه از دوستان چشم آبی پرسیدم که فلانی٬ شماها که این‌قدر پیش‌رفته‌اید روشنفکرتان وروشنفکرانتان چه کسانی بوده‌اند؟ هیچ‌کسی چیزی نمی‌دانست. بنده که اندکی پررو هم تشریف دارم خودم از روشنفکران غربی که می‌شناختم نام بردم و به این دوستان یادآور شدم فلانی؟ یا فلانی؟ طرف چشم آبی بی‌ادب راست راست می‌گوید آن‌که نویسنده و آن‌که فیلسوف است. عجب گیری افتاده‌ایم که نویسندگان خارج را به جای روشنفکر به ما جا زده‌اند و حالا نسخه ایرانی آن‌را از زیر عبا در آورده و می‌گویند «معرفی می‌کنم جناب روشنفکر شیعه»٬ آدم یاد شعبده‌بازی‌ها می‌افتد. خلاصه سر شما را درد نیاورم٬ آن دیگ٬ این چغندرها به گفته‌ای راست کار هم‌دیگرند٬ خارجی‌اش هم می‌شود فیت. آن روشنفکر شیعه نتیجه‌اش می‌شود دیدن عکس امام مقوایی در ماه آن‌هم بدون چشم مسلح، جل‌الخالق. چه خوب بود که مملکتی داشتیم مانند این خارج‌ها٬ اقلا ١٠ درصدی می‌خوانند و می‌دانند بدون آن‌که شیعه یا سنی مسیحی باشند، آخر این مسیحی‌ها هم شیعه و سنی دارند مانند ما اما ختنه نمی‌کنند و عمرکشان هم ندارند. خودنويس منبع خبر

۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

:: تاکید ۳۰ سازمان بر لزوم تصویب قطعنامه برای حقوق بشر در ایران


این بیانیه، با اشاره به حداقل ۶۰۰ اعدام در سال ۲۰۱۴، توضیح می‌دهد که برخی از این اعدام‌ها شامل نوجوانان، و یا در واکنش به استفاده مسالمت آمیز از حقوق بشر، آزادی بیان، تشکل، تجمع بوده است. همچنین ریحانه جباری در ۲۵ اکتبر سال ۲۰۱۴، با وجود تماس‌های مکرر توسط مکانیسم‌های حقوق بشر سازمان ملل متحد، از جمله دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد پس از محاکمه ای که طبق استانداردهای بین المللی نبود، اعدام شد. ایران با وجود در خواست های دبیرکل سازمان ملل برای توقف اعدام در ملاء عام، همچنان به این کار ادامه می دهد. انتقاد از اعدام به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، با انگیزه سیاسی، برای گروه‌های اتنیک در ایران، از جمله شهروندان عرب اهوازی، کرد‌ها و بلوچ‌ها، بخش دیگر این بیانیه بود. در این بیانیه خطر اعدام قریب الوقوع ۳۳ زندانی کرد سنی مذهب، در زندان رجایی شهر کرج، مصداق بارز این نوع اعدام‌ها عنوان شد. بخش دیگر بیانیه سی سازمان، ضمن ابراز نگرانی شدید نسبت به بازداشت خودسرانه روزنامه نگاران، مدافعان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان، فعالان اتحادیه‌های کارگری، دانشجویان، و اعضای اقلیت‌های قومی و مذهبی اختصاص داشت و تاکید شد که بازداشت شدگان و زندانیان در ایران، همواره در خطر شکنجه و دیگر بدرفتاری‌ها، از جمله سلول‌های انفرادی طولانی مدت و محرومیت از درمان پزشکی قرار داشته و همچنین از دسترسی به وکیل و یا محاکمه عادلانه نیز محروم‌اند. بسیاری از این فعالان، به اتهامات مبهم امنیتی محکوم می‌شوند. از جمله سجاده عرب سرخی که پس از انتشار نامه سرگشاده به پدرش در زندان، به تبلیغ علیه نظام متهم شد. در خصوص وضعیت زنان، این بیانیه تاکید دارد که تبعیض سیستماتیک علیه زنان در قانون و عمل نیز شایستگی نگرانی جدی است. لینک مستقیم

۱۳۹۳ آبان ۱۲, دوشنبه

مریم یحیوی، فعال مدنی بازداشت شد


۱۲/آبان/۱۳۹۳ نگین کیمیایی مریم سادات یحیوی، از فعالان مدنی، عصر دیروز یکشنبه در منزل شخصی خود توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به نقطه‌ای نامعلوم منتقل شد. به گزارش هرانا، این در حالی است که مریم یحیوی به نوعی سرطان پیشرفته مبتلا و تحت شیمی درمانی بوده است. تعدادی از دوستان وی خبر داده‌اند که عصر دیروز پیامک کوتاهی از تلفن وی دریافت کرده‌اند که به صورت خلاصه خبر از بازداشت وی می‌داد. از زمان مذکور تلفن‌ یحیوی خاموش شده است. مریم السادات یحیوی سابقه بازداشت یکماه در بهمن ۸۹ را دارد که در دادگاه اولیه به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شد، حکمی که در دادگاه تجدید نظر به یکسال حبس کاهش پیدا کرد. با این حال اجرای حکم وی به دلیل بیماری و پیگیری دوره شیمی درمانی و رادیوتراپی به دستور پزشکی قانونی متوقف شده بود. همچنین وی در تیرماه ۹۳ همراه با تعدادی از فعالان سیاسی و مدنی به دفتر پیگیری وابسته به وزارت اطلاعات احضار و مورد بازجویی به هدف طرح اتهامات جدیدی قرار گرفته بودند. منبع خبرخودنويس

۱۳۹۳ آبان ۸, پنجشنبه

اعتراض سازمان "گزارشگران بدون مرز" به دستگیری خبرنگاران ایرانی


سازمان گزارشگران بدون مرز در بیانیه‌ای تهدید و بازداشت روزنامه‌نگاران ایرانی را که به مساله اسیدپاشی پرداخته بودند محکوم کرد. جمعی از فعالان مدنی هم در بیاینه‌ای از عملکرد حکومت در برخورد با واقعه اسیدپاشی انتقاد کردند. به‌گزارش سازمان گزارش‌گران بدون مرز، تعدادی از روزنامه‌نگاران به ویژه در دو شهر تهران و اصفهان از سوی نهادهای امنیتی با احضار و یا با تماس تلفنی تهدید شده‌اند تا پرونده اسید پاشی را پیگیری نکنند و در این باره ننویسند. رضا معینی، مسئول دفتر ایران و افغانستان گزارش‌گران بدون مرز، حمله‌های نظام‌مند مسئولان جمهوری اسلامی علیه رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران حرفه‌ای یا شهروندخبرنگاران را نشانگر عدم تعهد مسئولان این نظام در برابر الزامات بین‌المللی کشور در عرصه حقوق بشر دانست. عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران چندی پیش گفته بود، به برخی رسانه‌ها درباره ماجرای اسید‌پاشی‌های اصفهان تذکر داده شده و برخی هم احضار شده‌اند که در صورت لزوم با آن‌ها نیز برخورد خواهد شد. ۴۸ روزنامه‌نگار ایرانی در زندان معینی با بیان اینکه بیلان چهار سال گذشته ایران در عرصه آزادی اطلاع رسانی فاجعه‌بار است، گفت: «در آستانه بررسی دوره‌ای وضع حقوق بشر جمهوری اسلامی در شورای حقوق بشر سازمان ملل (یو پی ار) که ٣١ اکتبر در ژنو برگزار می‌شود، گزارش‌گران بدون مرز خواهان توجه شورای حقوق بشر به وضعیت نگران کننده فعالان رسانه‌ای در ایران است.» براساس گزارش سالانه گزارش‌گران بدون مرز، جمهوری اسلامی ایران با ٤٨ روزنامه‌نگار زندانی یکی از سرکوبگرترین کشورهای جهان در عرصه آزادی اطلاع‌رسانی است. در این گزارش جمهوری اسلامی در رده بندی جهانی آزادی مطبوعات در سال ٢٠١٤، از میان ۱۸۰ کشور در رده ۱۷۳ قرار داشته و یکی از پنج زندان بزرگ جهان برای روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران شناخته شده است. سازمان گزارشگران بدون مرز معتقد است، اسیدپاشی در اصفهان موجی از انزجار و اعتراض مردم را برانگیخته، اما واکنش مسئولان جمهوری اسلامی در برابر این رویداد، حمله به رسانه‌ها و تهدید و بازداشت روزنامه‌نگاران است. به گزارش این سازمان، برخی رسانه‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چون تسنیم و فارس، حمله‌های خود را متوجه برخی رسانه‌ها کردند که به گفته آن‌ها "ماجرای اسیدپاشی را با آمران به معروف و مبارزه با بدحجابی ربط داده بودند". حمله مقام‌های ایرانی به روزنامه‌ها ابراهیم رئیسی، دادستان جمهوری اسلامی پس از این وافعه گفته بود: «اسیدپاشی هیچ ارتباطی به امر به معروف و نهی از منکر ندارد (...) تشویش اذهان عمومی توسط برخی رسانه‌ها در جریان اسیدپاشی‌های اخیر اتهامی است که نمی‌توان در خصوص آن اغماض کرد.» علی یونسی، از مشاوران رئیس جمهور ایران هم عامل اسیدپاشی را نه یک ایرانی، بلکه مزدور خارج از کشور دانسته بود و تاکید داشت، یک ایرانی نمی‌تواند چنین جنایتی را بیافریند. احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران هم از قوه قضائیه خواسته بود، رسانه‌هایی را که بی‌دلیل این جنایت را منتسب به امر به معروف و نهی از منکر کردند تحت تعقیب قانونی قرار دهد. آریا جعفری عکاس ایسنا، پس از تجمع مردم اصفهان در مقابل دادگستری این شهر توسط ماموران لباس شخصی بازداشت و به محل نامعلومی انتقال داده شده است. همچنین چهار تن از خبرنگاران ایسنا در اصفهان نیز پس از احضار به نهادی امنیتی بازداشت شدند. دو تن از این خبرنگاران بازداشت شده پس از چند ساعت بازجویی، آزاد شدند، اما سردبیر و دبیر سرویس اجتماعی ایسنای اصفهان، چهل و هشت ساعت را در بازداشت گذراندند. دلیل و اتهام بازداشت‌خبرنگاران و نهاد بازداشت کننده این روزنامه‌نگاران به شکل رسمی اعلام نشده است. مجوز مجلس شورای اسلامی برای بنیادگرایان در روزهای گذشته شماری از فعالان حقوق زنان و فعالان سیاسی ایرانی هم با انتشار نامه‌ای از چگونگی برخورد نهادهای حکومتی با مساله اسیدپاشی انتقاد کرده و گفته‌اند برخی سیاست‌های کلان زمینه‌ساز چنین حملاتی بوده‌اند. در نامه این فعالان اجتماعی آمده است: «اسیدپاشان خیابانی و مجلس نشینانی که طرح "حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر" را تصویب کرده‌اند، به دنبال عادی سازی خشونت علیه زنان در ایران هستند. مجلس شوراى اسلامى با تصویب کلیات این طرح درصدد اعمال فشار هر چه بیشتر بر زنان، تثبیت و قانونى کردن این ناهنجارى و دادن مجوز قانونى به بنیادگرایانى است که قدرتشان را با زورگویى، قلدرى و تجاوز به حقوق زنان به رخ مى کشند.» مقام‌های رسمی جمهوری اسلامی این ادعا را رد کرده‌اند و می‌گویند که اسیدپاشی‌ها اقدامی فردی بوده و ارتباطی با طرح "امر به معروف و ..." ندارد. امضاکنندگان نامه معتقدند، نه تنها تاکنون برخورد قاطع و حتی ابراز انزجار و تبرى جستن از بنیادگرایان از سوى مقام‌هاى سیاسى کشور دیده نشده، بلکه تلاش‌ها در جهت تقلیل‌گرایی و ساده سازی ‌جرم از یک اقدام سازمان یافته به حرکتی فردی، و بازداشت معترضان به جای مسببان بوده است.»

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

ماجرای اسیدپاشی‌های سریالی به زنان اصفهانی


کد خبر: ۲۱۰۵۶۳ ۲۴ مهر ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۴ شب‌ گذشته در خیابان مهرداد اصفهان به یک خانم جوان اسیدپاشی شد. به گزارش ایسنا، به گفته شاهدان عینی و کسبه این خیابان، زن جوان در حالی که سوار بر خودروی سمند خود بود توسط مهاجمان ناشناس موتورسوار مورد اسیدپاشی قرار گرفت. این حادثه زمانی اتفاق افتاد که از چندی پیش تاکنون در شبکه‌های اجتماعی مطالبی با محتوای اسیدپاشی به زنان بی‌حجاب در اصفهان منتشر می‌شود اما مشخص نیست که آیا حادثه شب‌گذشته ارتباطی با این مطالب داشته است یا خیر؟ شاهدان عینی این حادثه، گفته‌اند که این زن به شدت از ناحیه صورت و دست دچار سوختگی شده و به بیمارستان سوانح و سوختگی منتقل شد. علی شجاعی یکی از کسبه خیابان مهرداد می‌گوید: زن جوان حدود 27 ساله بود و حجاب معمولی داشت. وی ادامه می‌دهد: این چندمین باری است که در هفته‌های اخیر در خصوص اسیدپاشی به زنان جوان در اصفهان شنیده است. سرهنگ حسین حسین‌زاده، جانشین فرماندهی انتظامی استان اصفهان، با تأیید این خبر گفت: پلیس اصفهان در حال برنامه‌ریزی برای شناسایی متهمان است. وی از علل وقوع این حادثه اظهار بی‌اطلاعی کرد. هم‌چنین فضل‌الله کفیل، فرماندار اصفهان در پاسخ به این پرسش که گفته می‌شود این چندمین مورد از اسیدپاشی روی زنان در اصفهان در روزهای اخیر است، گفت: چند مورد اسیدپاشی اتفاق نیفتاده بلکه این دومین مورد بوده و هر دو حادثه با فاصله زمانی اتفاق افتاده و پلیس در حال بررسی این موارد است. وی در پاسخ به اینکه آیا علت اسیدپاشی‌ها در اصفهان می‌تواند مربوط به مطالب منتشر شده مبنی بر اسیدپاشی بر زنان بدحجاب باشد یا خیر گفت: یکی از خانم‌ها که مورد اسید پاشی قرار گرفته متأهل است و احتمال دارد این حادثه مربوط به اختلافات شخصی باشد. فرماندار اصفهان تاکید کرد: موضوعات این‌چنینی باید با دقت بررسی و سپس منتشر شود. باید حواشی کار را بررسی کنیم زیرا اگر خبر خامی در این خصوص منتشر شود به ایجاد نگرانی و عدم احساس امنیت در مردم کمک می‌کند و به پلیس اعلام شده که هر چه سریع‌تر در این زمینه اطلاع‌رسانی کند.

۱۳۹۳ مهر ۸, سه‌شنبه

:: مصاحبه با رادیو ندا


اینجا سرزمین دروغگویان و دزدان و نابکارانی است که لباس دین پوشیده اند – قسمت نخست . پرسش : اجازه بدهید از ماجرای هسته ای که شما آن را “نکبت هسته ای” نامیده اید شروع کنیم. همانطور که در جریانید، هفتمین دور مذاکرات جامع هسته ای بین ایران و گروه پنج به علاوه یک بعد از ده روز بدون نتیجه در نیویورک به پایان رسید. این در حالیست که حسن روحانی در نیویورک اعلام کرد “زمان باقیمانده برای مذاکره کوتاه است و پیشرفت هایی که در روزهای گذشته شاهد آن بوده ایم بسیار بسیار کند بوده است. ما باید حرکتی سریع تر را در پیش گرفته و با توجه به واقعیت ها، این توافق را به نتیجه برسانیم. این توافق نه تنها به نفع ایران و پنج بعلاوه یک بلکه به نفع ثبات و امنیت کل منطقه و آغازی برای راه طولانی همکاری و مشارکت خواهد بود”. از سوی دیگر، اوباما عنوان کرده بود که “معتقدم اگر بتوانیم مسئله ی برنامه ی اتمی ایران را حل کنیم قدمی مهم در راه روابطی متفاوت و مبتنی بر احترام متقابل برداشته ایم. ما به دنبال تغییر حکومت ایران نیستیم و حق مردم ایران را در دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای به رسمیت می شناسیم.” نگاه و ارزیابی شما به این ماجرای هسته ای که در واقع اسم با مسمای “نکبت هسته ای” بر آن نهاده اید و در نامه ی سی ام خود، رهبر را به خاطر رهبری این “نکبت” خلع کرده اید چیست؟ پاسخ: ماجرا اینست که حاکمان ایران و شخص رهبری به دنبال ساخت بمب اتمی بوده اند و ما تردیدی در این نداریم. یعنی بسیار ابلهانه است که شما میلیاردها سرمایه گذاری کنید تا برای مصارف کشاورزی و دارویی اورانیوم را غنی کنید. آنها خودشان هم این را می دانند. شما نمی توانید کار صلح آمیز انجام دهید و شانزده سال کار مخفیانه با تاسیسات بسیار معظم در ده یا بیست متر زیر زمین به راه بیندازید. منتها اینها آدم های کم خردی بودند و بازی خوردند. نقشه هایی داشتند مبنی بر اینکه با توجه به نیاز مالی روسیه بعد از فروپاشی شوروی، پیشنهاد مالی جذابی دادند، تا همانطور که اسرائیل و هند و پاکستان هسته ای شدند، ایران هم ناگهان سرش را بلند کند و دنیا را در مقابل یک عمل انجام شده قرار دهد. البته جاسوسان روس این ایده را در کاسه ی سرداران سپاه گذاشتند و سرداران هم آن را با بیت مطرح کردند. لینک مستقیم http://radio-neda.blogspot.com/2014/09/blog-post_29.html

۱۳۹۳ مهر ۷, دوشنبه

آنچه در ایران فرمان می راند، حاکمیّت شعار است، نه شعور! - محمّد علی مهرآسا


سیزده آبان آمد و گذشت؛ و مانند هر سال حکومت ولایت فقیه ایران همراه با نشریات و دیگر وسایل ارتباط جمعی اش به آن عمل زشت حمله به سفارت ایالات متحده نازید و از چنین کرداری با همان عنوانی که آقای خمینی بر آن نهاد، یعنی «انقلاب دوم» یاد کردند و از تمام زشتیها و زیانها و زشت کرداریهای حاصل از این کار ابلهانه چشم پوشیدند. هیچ کس و هیچ گروهی اشاره به نتایج و ثمرات این اقدام زیانبار نکرد و چنان نمودند که گویا با بالا رفتن از دیوار سفارت، نیمی از خاک ایالات متحده را به چنگ آورده و تسخیر کرده اند. کسانی که به عنوان دانشجویان پیرو خط امام از دیوار ساختمان سفارت یک کشور که طبق تمام قوانین و مقررات بین المللی باید حریم امنی باشد و افراد درون آن مصون از هرگونه تعرض و گزند باشند، خود جزای این کار بچگانه را چشیدند و سزایش را دریافت کردند و نیمی از آنان حبسهای دراز مدت را تحمل کردند و هنوز چند کسی دیگر از آنان -طبق تعریفی عوامانه- در زندان حکومت ولایت آب خنک می خورند. تنها آقای ضرغامی خوش شانس بود و بر همان توهم باقی ماند و ترقی کرد و سالهاست مدیر عامل و سرپرست رادیو تلویزیون ایران است. در تسخیر سفارت ایالات متحده، اشاره به کار بچگانه کردم، زیرا این عنوان را من از یکی از همان دانشجویان شنیدم. آقای عبدی یکی از همان دانشجویان حمله کننده به سفارت آمریکا چند سال پیش در یک مصاحبه و اعتراف تلویزیونی اقرار کرد که آن کار در آن زمان عملی بچگانه بود و ناشی از بی عقلی. درست است آن دانشجوها پس از پایان تحصیل تا مدتی قدر دیدند و در صدر نشستند و بورسهای تحصیل درخارج کشور را نیز دریافت کرده و راهی کشورهای غربی (غیر از ایالات متحد) برای ادامه تحصیل شدند، اما با گذشت زمان و جابجایی مهره ها و قدرتها، از چشم قدرتمداران جدید افتادند و نه تنها عزتشان از بین رفت، بل به عنوان مخالف و حتا دشمن حاکمیّت رده بندی شدند؛ و زندان و زجر و شکنجه را نیز تحمل کردند. نخستین فردی که از این دانشجویان به زندان افتاد و شکنجه شد، آقای عباس عبدی بود که وقتی پس از چندین ماه با قید ضمانت آزاد شد و مصاحبه تلویزیون فرمایشی انجام داد، هر آنچه را که کرده بود، نفی کرد و به مجیزگویی سران حکومت پرداخت و چنان خود را حقیر کرد که نه دوست پذیرایش بود و نه دشمن. تحقیری که این دانش آموختگان دانشگاهی -که گمان فرهیختگی و دانایی از آنان در نظر خاص و عام می رفت- بر سر کارکنان و کارمندان و دیپلماتهای ایالات متحده آوردند، در نوع خود بی نظیر بود... چشمهایشان را با شالگردن های بزرگ و کلفت بسته و پوشانده و دستهایشان را از پشت به هم بسته بودند و برخوردی چونان جنایتکاران بر آنان روا داشتند. من آن زمان در ایران بودم و با دولت موقت همکاری می کردم و فرماندار شهرستان مریوان بودم. روز پس از استعفای دولت موقت، ما -همه فرماندارن استان کردستان به همراه استاندار- استعفا دادیم و راهی تهران شدیم. بنابراین هر روز تصویر این اسیران را از تلویزیون حکومتی نظاره گر بودم و می دیدم که حتا آلمان نازی نیز با اسیران جنگی چنین محقرانه برخورد نکرده بود؛ و یا من ندیده و به یاد نداشتم. چیزی که تازگی داشت و بسیار مسخره می نمود، لقبی بود که حضرات دانشجو به سفارت آمریکا اهدا کرده و آن را به نام «لانه جاسوسی» معرفی می کردند و عقیده داشتند که سفارتخانه نیست و یک لانه جاسوسی بوده است و به همین دلیل به آن هجوم برده اند. زیرا به زعم خودشان مدارکی کشف کرده و به دست آورده بودند که نشان از شناخت سفارتخانه به رموز و موقعیّت و کار و روش حکومت ایران داشت. من گمان نمی کنم که این دانشجویان نسبت به کار و وظیفه سفارتخانه ها در کشورهای دیگر ناآگاه و نادان بوده باشند. زیرا همه مدعی بودند که دانش آموخته و تجربه اندوخته اند و به مقولات سیاسی و اجتماعی اشراف دارند. اما چرا کار و وظیفه عادی یک سفارتخانه را جاسوسی نامیدند، معمایی است که برای من هنوز حل نشده است. زیرا یکی از وظایف سفارت هر کشور در مکانی که مقیم است، بررسی کنش و واکنشهای گوناگونی است که در آن کشور نسبت به کل جهان و به ویژه کشور متبوع آنها به انجام می رسد. این تنها ویژۀ سفارت آمریکا نبود و نیست که در صدد باشد از سیاست کشور مقیم و عکس العمل دولت آن کشور نسبت به حکومت خود و سیاست جهان کسب اطلاع کند. زیرا در تمام سفارتخانه ها یک بخش امنیّتی وجود دارد که از سوی سازمان امنیّت آن کشور نمایندگی می شود و گزارشهای سرّی را تهیه و به کشور متبوع روانه می کند. هم اکنون تمام سفارتخانه های ایران در کشورهای جهان دارای چنین دایرۀ امنیّتی است و روزانه از آنچه در آن کشورها می گذرد کسب خبر کرده و به مسئولان کشور ایران ارائه می دهند. دانشجویان تسخیر کننده سفارت آمریکا بسیاری از همان گونه اسناد و مقولاتی را که نسبت به مخالفان آخوندها در سفارت به دست آورده و به عنوان سند خیانت رو می کردند، نسبت به سران و بزرگان حکومت فقاهتی نظیر بهشتی و رفسنجانی و حتا خود خمینی هم یافته بودند، ولی یا آن را نادیده انگاشته و رو نکردند و یا به نوعی تغییر موضع، آنها را در جهت سود و خوشنامی آخوندها معرفی می کردند. تمام آن اسنادی که دانشجویان به عنوان مدرک جاسوسی از سوی آمریکاییان معرفی کردند، بسیار بیشتر از آن را سفارت کشورهای شوروی و چین و بریتانیا و فرانسه و... نیز همان زمان داشتند و در بایگانی آن سفارتخانه ها نگهداری می شد. وظیفه مهم سفارت هر کشور همین است که از سیاست کشور مقیم و کنش و واکنش آن کشور از هر لحاظ نسبت به دولت متبوعش آگاه شود؛ و آنها را به وزارت خارجه کشورش بفرستد. بنابراین آن هنگام سفارت آمریکا همان اندازه لانه جاسوسی بود که سفارت شوروی و بریتانیا و حتا سفارت ترکیه. از این رو من هیچگاه به عنوان تسخیر لانه جاسوسی به آن کار نابخردانه مشتی جوان بی تجربه ننگریسته ام؛ و آن را نوعی چپ روی دانشجویان مسلمان و متعصب شیعه در برابر کمونیستهای وطنی ارزیابی کرده ام. برحسب اتفاق، دلیلش نیز همان زمان روشن شد و با شرکت کمونیستها و مجاهدین خلق که آن هنگام ضد امپریالیست بودند و اعضا و هواداران حزب توده در تجمع های روزانه در مقابل ساختمان سفارت، این مهم به اثبات رسید که عمل بیشتر به سود شوروی بود تا ضرر آمریکا. تنها زیان آمریکا در آن برهه، نتایج حمله کماندویی برای نجات گروگانها بود که به مرگ چند کماندو و نابودی چند هلیکوپتر انجامید. اما ایران علاوه بر از دست دادن 14 میلیارد دلار ذخیره ارزی در بانکهای آمریکا که به عنوان خسارت به همان گروگانها رسید، جنگی هشت ساله با عراق را متحمل شد که غربیها -حتا فرانسوا میتران سوسیالیست- نیز ارتش عراق را یاری می دادند؛ و فزون برآن 34 سال است پیامد آن کار ابلهانه را تحمل می کنند... پول رسمی کشور چنان سقوط کرد که دلار بالغ بر چهارهزار تومان رسید. بهای ارزاق و لوازم زندگی به حدی بالا رفت که امروز طبقه متوسط در ایران وجود ندارد؛ اندک تعدادی به علت رانت خواری و دلال بازی و حقه و سازش با دولتیان به ثروتهای افسانه ای رسیده اند؛ و بقیه مردم در فقر و تنگدستی، دست و پای بی حاصل می زنند. یعنی یک اقلیّت بسیار کوچک اولترا ثروتمند شده اند؛ و یک اکثریّت عظیم، فقیر و تنگدست! با وجود تمام این فلاکتها که از نتیجه آن حملۀ نابخردانه نصیب کشور و ملت ایران شد، هنوز جراید ایران و رادیو تلویزیون دولتی از آن کارِ زیانبار به عنوان شاهکار نام می برند و آن را می ستایند. نارواتر از این کار، بحث و اظهار نظرهایی است که این روزها در مورد شعار «مرگ بر آمریکا» نقل محافل و رسانه های ارتباط جمعی ایران است. جهت ارزیابی سود و زیان این شعار که عده ای از فضلای معممشان معتقدند که سردادن و فریادکردنش سبب رستگاری در دنیا و آخرت شده و تکرارش ثواب هزار بار صلوات بر نبی اکرم را دارد... چنان ریز و درشت حاکمیّت به این شعار مرگ بر آمریکا سرگرمند که گویی کشف و اختراع جدیدی نصیبشان شده است. فرومایگانی که تصور می کنند با شعار مرگ بر آمریکا، این سرزمین با دولت و ملتش نابود شده و51 ایالت آمریکا با 300 میلیون جمعیّت به زیر آب اقیانوسها خواهد رفت، هیچ نمی دانند چه اندازه فریاد کنندگان خود بی قدر و منزلت می شوند. زیرا به درستی می بینند که آمریکا در این 34 سال واکنشی نسبت به این بی تربیتی تاکنون نشان نداده است. سر دادن این شعار در مورد هر کشوری تنها حمق و بلاهت گویندگان را ثابت می کند و گرنه همگان می دانند چنین حلق پاره کردنها هیچ زیانی به کشور و دولت و سرزمین مورد نظر نمی رساند. چنین شعاری بی مایگی و عدم خرد گویندگان را ثابت می کند. البته مرگ بر کس و افراد، شاید نشان دادن نوعی تنفر نسبت به آن فرد تا حد مرگ و ترور و قتلش توسط گوینده شعار باشد، ولی مرگ بر سرزمین، تنها ساخته گروهی ایرانی است که نمی داند چه می خواهد. مثلاً اگر کسی بگوید «مرگ بر خامنه ای» باید به این نتیجه رسید که اگر دست دهد، گوینده این شعار، خامنه ای را خواهد کُشت و اگر چنین نظری نداشته باشد، شعارش بی اساس و توخالی است. اما در مورد شعارهایی نظر مرگ بر آمریکا، مرگ بر روسیه و یا هر کشور دیگر، بنیاد و بنیان شعار، هجو است و حتا در حد و قوارۀ یک فحش هم نمی گنجد. شاید ننگ بر آمریکا پر مایه تر و رساتر از مرگ بر آمریکا باشد. اما از آخوندهای بی مایه و نابخرد مانند احمد خاتمی -امام جمعه موقت تهران- جز این فرومایگی توقعی دیگر نیست. وقتی آخوند احمد خاتمی در خطبه نماز جمعه اش که جانشین یک رکعت نماز است و باید مانند نماز در سکوت و رعایت ادب اجرا شود، می گوید ما تا پایان جهان مرگ بر آمریکا را از یاد نخواهیم برد و مؤمنان نشسته در مصلای عبادت نیز با عربده آن را تکرار می کنند، جز فرومایگی چه صفتی شایسته این غول معمم است؟ به هر حال این حضرات خرد گم کرده از یک سو با تمام توان می خواهند کاری کنند که آمریکا و کشورهای غربی تحریمها را از روی دوش ایران بردارند؛ و به زمامداران آمریکا می خواهند چشمک دوستی و روابط بزنند، و از دیگر سو از شعار مرگ بر آمریکا صرفنظر نمی کنند و امام جمعه اش فریاد می زند تا نابودی آمریکا این شعار ادامه خواهد داشت. بیچاره ملت ایران که سی و چهار سال است اسیر دست چنین دولتمردان نادان و فرومایه ای شده است. موضوع مهم در این جشن سالانه ای که به مناسبت هجوم به سفارت آمریکا -در سال 1358- هر سال تکرار می شود این است که اکثریّت عاملان هجوم و تسخیر کنندگان ساختمان سفارت و عمل گروگانگیری، سالهاست از کرده پشیمانند و در روز سالگرد آن بی تربیتی، خود را از انظار پنهان می کنند. اما دیگرانی که شاید در آبان ماه 1358 هنوز به دنیا نیامده بودند، به تحریک آخوندها جلو ساختمانی که در مالکیّت خود حکومت است، جمع می شوند و شعار مرگ بر آمریکا می دهند. در واقع سالهاست که کسانی دیگر میراث دار آن عمل مخالف تمدن و شئونات دیپلماسی شده اند؛ و دستکم نیمی از آن دانشجویان مهاجم از چشم حضرات معمم افتاده و مورد اقبال و محبت دستگاه نیستند. اما به قول اینشتین، آنچه انتها ندارد، حماقت است نه کائنات! تحلیل سیاسی

۱۳۹۳ شهریور ۳۱, دوشنبه

:: ضرب و شتم و بازداشت گسترده دراویش گنابادی در گفت‌وگو با خانواده‌ها


راه دیگر - مژگان مدرس علوم: صبح روز شنبه ۲۹ شهریور برای چندمین بار متوالی دراویش گنابادی در اعتراض به وضعیت بحرانی عزیزان دربند خود و افزایش فشارهای امنیتی بر جامعه دراویش به قصد تجمع در مقابل دادستانی حرکت کردند اما ماموران اطلاعات و امنیتی که با صد‌ها ون و گارد ویژه امنیتی در محدوده بازار ۱۵ خرداد تهران مستقر شده بودند و با جلوگیری از تجمع دراویش شروع به بازداشت و ضرب و شتم آن‌ها کردند. خدیجه برزگر، همسر مصطفی دانشجو که هم اکنون در اعتصاب غذا بسر می برد در مورد یورش ماموران به تجمع دراویش به “راه دیگر” می گوید: ” از اول صبح صدها مامور گارد ویژه با ون ها منتظر دراویش بودند. تعداد زیادی از برادرای درویش را با ضرب و شتم به کلانتری های مختلف منتقل کردند و الان زنان درویش را هم در ون و خیابان نگه داشته اند. آقای ساجدی نیا رئیس پلیس هم آمدند و گفتند که دراویش باید برگردند اما خانواده ها گفتند یک مقام قضایی باید پاسخ ما را بدهد زیرا در اسفند ماه هم که دراویش تجمع کردند آقای ساجدی نیا قول و قرارهایی دادند اما به هیچیک عمل نکردند. الان هم همان حرفها را تکرار کردند و خانواده ها هم گفتند متفرق نخواهند شد.” ماموران انتظامی و امنیتی تعدادی از زنان درویش را در خیابان بهشت تهران مورد یورش و ضربات باتوم قرار داده و قصد انتقال آنها را به حسینیه دراویش داشتند. زنان دراویش در حالی مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند که کودکان آنها همراهشان بودند و صدا فریاد و گریه آنها فضای آنجا را پر کرده بود. شماری از این زنان جز مددکاران اجتماعی بوده و برخی نیز جزو خانواده‌های نه وکیل و فعال حقوق دراویش محبوس در زندان‌های اوین تهران و نظام شیراز بودند. خانم برزگر که فارغ التحصیل رشته حقوق است بعد از یکماه کار در دادگستری از ادامه فعالیت او ممانعت بعمل آمد و پروانه وکالت به او داده نشد؛ مانند همسرش که شش ماه پروانه وکالت داشت اما بعد پروانه وکالتش را باطل کردند. او با تاکید بر اینکه فشارها بر روی دراویش از ده سال پیش با شدت افزایش یافته است توضیح می دهد: “از زمانیکه حسینیه دراویش در قم را تخریب کردند فشارها و تهدیدها شروع شد و روز به روز هم در حال افزایش است. اعتصاب غذای عزیزان ما هم بخاطر همین فشارهاست و شرایط غیر قابل تحمل شده است. از زمانیکه بند ۳۵۰ را دارند منحل می کنند، زندانیان سیاسی و عقیدتی را به بندهای دیگر که زندانیان با جرایم عادی نگهداری می شوند منتقل می کنند. دراویش زندانی را حتی از حقوق یک زندانی عادی محروم کرده اند و حق هواخوری و استفاده از کتابخانه و.. را از آنها گرفته اند.” خانم برزگر اضافه می کند: “البته در این سه سال گذشته تمام این سختی ها را تحمل کردند اما الان خواسته آنها فرق می کند و بخاطر فشار بر جامعه دراویش اعتصاب کرده اند و وصیت نامه خود را هم نوشته اند و می خواهند نگاه امنیتی از روی دراویش برداشته شود. این نه تن بخاطر احقاق حقوق دراویش و برقراری عد الت دست به اعتصاب غذا زده اند و تا پایان ادامه می دهند. دراویش همدل و متحد هستند و خود را اعضای یک خانواده می دانند و به همه مراجع نامه نوشتند اما وقتی می بینند هیچکس توجهی نمی کند چاره ای نمی بینند تا جان خود را در کف دست بگیرند. الان هم وقتی خبر ضرب و شتم دراویش به دراویش دیگر در شهرهای دیگر رسیده آنها اعلام کرده اند که قرار است به سمت تهران حرکت کنند و به ما بپیوندند.” در پی انتشار اخبار بازداشت گسترده دراویش گنابادی و انتقال آنان به کلانتری‌های مختلف، دراویش سایر نقاط کشور اعلام کردند برای پیوستن به برادران بازداشت شده‌شان به سمت تهران حرکت خواهند کرد. آنها اعلام کرده‌اند ساعت نه صبح فردا یکشنبه ۳۰ شهریور مقابل دادستانی تهران حضور یافته و خواهان پایان دادن به فشارهای امنیتی تحمیل شده بر دراویش و یا بازداشت و زندانی شدنشان خواهند شد. همچنین، شیرین عبادی، وکیل برنده نوبل صلح و رییس کانون مدافعان حقوق بشر در نامه‌ای سرگشاده همزمان با حمله نیروهای امنیتی به دراویش گنابادی معترض در مقابل دادستانی تهران از آقای‌بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل خواسته است در دیدار با مقامات ایرانی آنان را مجاب کند تا سیاست مدارا و پرهیز از خشونت را براساس گفته‌هایشان و همچنین تعهدات بین المللی در خصوص این افراد و دیگر گروه‌های مذهبی ایرانی به کار بندند. مریم شیرینی، همسر امیر اسلامی که بارها صحبت هایش از شدت گریه قطع شد با بیان اینکه وضعیت بسیار بحرانی است و عزیزان ما دربند دارند جانشان را از دست می دهند، می گوید: “با جلوگیری از تجمع دراویش ما را داخل ون کردند و الان که با شما صحبت می کنم ما را جلوی حسینیه گذاشته اند اما دراویش قرار است فردا صبح جلوی دادستانی تجمع کنند.” او ادامه می دهد: “هفته هاست که از شوهرم بی خبرم و فقط از دیگر زندانیان می شنوم که حالش بسیار بد است وقتی پیگیری می کنیم می گویند شما دروغ می گویید آنها اعتصاب غذا نکرده اند! عزیزان ما در زندان دارند جان خودشان را از دست می دهند مسئولین می گویند اخبار کذب از زندان می دهند. آقایان از خدا می خواهند که عزیزان ما در زندان بمیرند و راحت شوند اما باید همه دراویش را اعدام کنند تا خیالشان راحت شود. مگر نمی گویند جرم ما درویشی است و همسران ما را دربند کرده اند، مگر حسینیه های ما را خراب نمی کنند پس حالا که با پای خودمان آمدیم اعداممان کنند.” همسر اسلامی خاطرنشان می کند: “به ما می گویند شما مجرمید حالا که ما دست بسته و چشم بسته خودمان را به اوین معرفی می کنیم به ما حمله می کنند و با باتوم کتکمان می زنند. مادران را جلوی بچه ها کتک می زدند و در حالیکه بچه شیرخواره در بغل زنان است آنها را کتک می زدند؛ اینها از قوم معاویه بدترند کارهایی که می کنند معاویه نکرده است. اخوی ها را جلوی چشممان اینقدر با باتوم زدند و بعد سوار ون کردند و بردند کلانتری و اصلا نمی دانیم الان کجا و در شرایطی هستند.” او خطاب به مسئولین کشور ادامه می دهد: “از شخص اول مملکت یعنی آقای خامنه ای تا مسئولین رده های پایین تر می خواهیم که به حقوق دراویش در این مملکت احترام گذاشته شود. اگر مجرم هستیم دستگیرمان کنند و اگر نه که به این همه فشارها و محدودیت ها بر جامعه دراویش پایان دهند و حقوق ما را مانند هر شهروندی رعایت کنند.” خانم شیرینی سخنان خود را با این جمله که “درویش خدا نیست، خدا درویش است و خدا با ماست” پایان می برد. بر اساس گزارش ها، ابعاد بازداشت و برخورد خشونت آمیز با دراویش بسیار گسترده بوده بطوریکه نزدیک به پانصد نفر از دراویش را دستگیر و به کلانتری‌های مختلف تهران منتقل کردند. نهادهای قضایی و امنیتی در ایران از اواسط دهه ۸۰ محدودیت‌های زیادی را برای دراویش ایجاد کرده‌‌اند و بسیاری از حسینیه ها را ویران و شمار زیادی از دراویش را در این سال‌ها از کار محروم و یا برخی از آنها را به زندان انداخته اند. دراویش گنابادی سالهاست صدای خود را به شکل‌های مختلف به گوش مسوولان کشور رسانده‌اند اما اعتراض آنها تنها بر موج دستگیری‌ها و تخریب‌ها و بازداشت‌ها و شلاق‌ها و تبعید‌ها افزوده است به طوری که ۹ وکیل و فعال حقوق اهل عرفان و تصوف به بیش از ۶۰ سال زندان محکوم شده‌اند. رضا انتصاری، حمیدرضا مردادی، مصطفی عبدی، کسری نوری و افشین کرم‌پور، امیر اسلامی، فرشید یداللهی، مصطفی دانشجو و امید بهروزی نه درویشی هستند که از تاریخ ۹ شهریور در اعتراض به ظلم و ستم به جامعه دراویش در اعتصاب غذا بسر می‌برند. گفتنی است، در آخرین ساعات پایانی روز شنبه زنان درویش و کودکانشان که در کوچه معراج خیابان بهشت تهران به محاصره نیروهای امنیتی درآمده بودند، پس از پایان محاصره به ترک محل پرداخته و اعلام کردند ساعت نه صبح روز یکشنبه ۳۰ شهریور برای احقاق حقوقشان مقابل دادستانی حاضر خواهند شد. این در حالی است که بر اساس گزارش ها حدود پانصد تن از مردان درویش اینک در کلانتری‌های تهران در حال پس دادن بازجویی به اتهام تجمع غیرقانونی هستند تجمعی که هرگز تشکیل نشد. لینک مستقیم

۱۳۹۳ شهریور ۸, شنبه

پرونده تحصیـلی علیرضـا زاکانی: کسی که در استیضـاح فرجی دانا در ماتم رکود علمی کشورعربده می کشید


پرونده تحصیـلی علیرضـا زاکانی: کسی که در استیضـاح فرجی دانا در ماتم رکود علمی کشورعربده می کشید

۱۳۹۳ مرداد ۳۱, جمعه

:: يكسال گذشت، ريشه مشكلات كجاست؟


يادداشت دكتر محمد ملكي این نوشته را به کسانی تقدیم می‌کنم که می‌پنداشتند مار، کبوتر می‌زاید در روزگار پر حرفی‌ها و وراجی‌های نفرت‌انگیز، دلم از این همه سکوت و نگفتن آنچه باید گفت گرفته، در روزگار غربت "کلام" باید به جستجوی جایی، وسیله‌ای، بهانه‌ای نشست برای گفتن، حق گفتن؛ امّا وقتی نمی‌گذارند بگویی، وقتی دهانت را بسته و زبانت را بریده‌اند، نه با دهان و زبان که با چشمها، دست‌ها و رگهایت، باید فریاد کنی. هموطنان، عزیزان من، چه می‌شد، اگر پس از گذشت هزاران سال از عمر پر ماجرای سرزمین اجدادی ما و از سر گذراندن دوران سیاه حاکمیت جباران داخلی و هجوم و کشتار و وحشی‌گری و تسلط اقوام بیگانه می‌اندیشیدیم که چرا چنین شد؟ چه می‌شد اگر از تاریخِ پر فراز و نشیب کشور عزیزمان درس و عبرت می‌گرفتیم تا با بازخوانی حوادثی که بر ما رفت، پس از هر هجوم تلخ بیگانگان یا کشتار و جنایات آدم‌کشان و استبدادیان داخلی، فریاد اعتراض سر می‌دادیم و خواب راحت و آرام جنایتکاران را آشفته می‌ساختیم؟ چه می‌شد، اگر در همین دهه‌های اخیر پس از هر پیروزی و شکست دنبال ریشه‌ها می‌رفتیم و با متهم کردن این و آن، مسؤولیت را از دوش خویش برنمی‌افکندیم و در انتظار نمی نشستیم و علیه بی‌داد می شوریدیم و به جای غُرغُرهای بی حاصل فریاد برمی آوردیم و هر یک تقصیر را به گردن دیگری نمی انداختیم؟ چه می شد، آنها که آگاهانه یا ناآگاهانه با فراموش کردن تجربه های گذشته و علیرغم هشدار دلسوزان دوباره به صندوقهای رأی دل بستند و به کسی که در تمام این ۳۵ سال یکی از عوامل حکومت بود، رأی دادند و پندارگرایانه فکر می کردند روحانی با دیگران تفاوت دارد و به وعده های خود عمل می کند، می اندیشیدند که ریشه اصلی مشکلات از کجاست؟ پس از گذشت یک سال وضع نه تنها بهتر که روز به روز بدتر می شود. از حقوق بشر و وعده های داده شده خبری نیست، زندانها مملو از روزنامه نگاران و دانشجویان دگراندیش است، اعدام ها به وضع وحشتناکی افزایش یافته، رفتار با زندانیان سیاسی بد و بدتر شده، حادثه کم سابقه حمله به بند ۳۵۰ در این دوران اتفاق افتاده و با همه وعده ها، عاملین این جنایت نه تنها تنبیه نشدند بلکه روز به روز به فشار بر زندانیان بی گناه می افزایند. اثر دخالت ها در عراق و سوریه به نتایج وحشتناکی رسیده و حوادث مرگبار دیگر که مردم ما شاهد آن بودند از جمله به سخره گرفتن حقوق بشر از سوی مقامات عالی کشور، به بازی گرفتن قوانین خودساخته و محکومیت های طولانی مدّت و در این اواخر محکومیت استادان از جمله دکتر صادق زیبا کلام، دکتر هادی اسماعیل زاده و حمله و هجوم به منزل دکتر رفیعی و اهانت به همسر و دختر ایشان که اینها همه در زمان ریاست جمهوریِ کسی صورت گرفته که وعده استقلال دانشگاهها را داده بود. چه می‌شد اگر آن‌ها که به وعده‌های روحانی امید بسته بودند، دست به لینک مستقیم

۱۳۹۳ مرداد ۱۱, شنبه

هشدار.. عکس هایی تکان دهنده که «سزار» از شکنجه در زندان های سوریه ارائه داد جمعه 4 شوال 1435هـ - 1 اوت 2014م


واشنگتن-نادیا البلبیسی ردیف اول نشست در حالی که شالی آبی سرش را می پوشاند. زیر آن هم یک کلاه بیس بال بود. عینک دودی هم چهره اش را پنهان کرده بود. بدین ترتیب شناسایی او دشوار بود. با صدایی آهسته سخن می گفت به گونه ای که خبرنگاران حاضر در جلسه، صدای او را نمی شنیدند. مترجم کنارش نشسته بود. این پنهان کاری با هدف حمایت از او صورت گرفت. شاید شکل ظاهر او به اندازه اطلاعاتی که می داد، برای اعضای کمیسیون روابط خارجی کنگره آمریکا که جلسه ای ویژه برگزار کرده بودند، اهمیت نداشت. «سزار» نامی است که عکاس سابق پلیس نظامی سوریه، برای خود انتخاب کرده بود. او از نظام سوریه جدا شده بود، در حالی که 55 هزار عکس از 11 هزار قربانی شکنجه تا مرگ در زندان های نظام سوریه، به همراه دارد. عکس هایی که چهارتای آن ها را در جلسه کمیسوین ارائه داد، شکنجه های وحشتناکی را به تصویر می کشد که قطع بخش هایی از بدن، گرسنگی دادن تا مرگ، سوزاندن و از حدقه در آوردن چشم ها را نشان می دهد. اید رویس رئیس کمیسیون روابط خارجی خوساتار عرضه نکردن همه تصاویر در جسلسه شد. اما «سزار» گفت که شکنجه، به صورت سازماندهی شده و فراگیر صورت در زندان های سوریه صورت می گیرد و زنان، کودکان، جوانان و کهنسالان را در کنار علوی ها، مسیحی ها، دروزی ها و مسلمانان، در بر می گیرد. «سزار» تاکید کرد که فرمان ها، از بالاترین سطوح رهبری در سوریه می رسد و تمام جنازه های قربانیان از همه سوریه، به یک پایگاه نظامی در دمضق، منتقل می شوند. برپایه شهادت «سزار» و عکس هایی که عرضه کرد، جنازه ها حامل شماره بود، مساله ای که باعث شد شریف بسیونی، یکی از چهار نفری که در جلسه کمیسیون شهادت دادند، بگوید این روش ها در زمان نازی ها صورت می گرفت و همچنین یاد آور دوره «کا گ ب» در اتحاد جماهیر شوری سابق است. بسیومی که یک حقوق دان است و پیشتر در دادگاه های جنایت های جنگی فعالیت می کرد، گفت که جامعه جهانی و سازمان ملل متحد باید جمع کردن اسناد و مدارک علیه نظام اسد را آغاز کنند تا بعدها از آن ها در هر دادگاهی که برای محاکمه اش به اتهام جنایت علیه بشریت برگزار خواهد شد، استفاده کنند. «سزار» گفت که اخلاق، دین و وجدان، به او اجازه ادامه سکوت در برابر این جنایت ها را ندادند، از این رو تصمیم گرفت از نظام جدا شود. بنا بر این با اپوزیسیون سوریه تماس گرفت که آن ها او را به همراه عکس ها، از سوریه خارج کردند. او افزود: «به کنگره آمدم تا پیامی به شما بدهم. خواهش می کنم جلوی کشتار در سوریه را بگیرید.» او ادامه داد: «کشتارهای زیادی در کشور صورت می گیرد، کشور بدون هیچ عطوفتی نابود می شود، هزاران قربانی وجود دارد که به زندگی باز نخواهند گشت. آن ها آرزوها، اهداف، خانواده و دوستانی داشتند اما در زندان های اسد جان باختند. سوری ها از شما می خواهند کاری انجام دهید همانگونه که در یوگوسلاوی سابق انجام دادید.» دوید کرین از دانشکار سراکوز که او حقوق دادن و یکی از شاهدان بود نیز گفت تصاویر حقیقی هستند و درباره صحت آن ها تحقیق شده است. او با بیان این که از حجم شکنجه شوکه شده است، افزود: «از زمان دیدن تصاویر اردوگاه های نازی ها، تصاوریری از گرسنگی دادن، ندیده بودم.» کرین ادامه داد: «باید برای قربانیان عدالت بخواهیم. دادگاه های جنایت های جنگی زمان بسیار می برند.» او در این زمینه چالرز تیلور، لورد جنگ در لیبریا را مثال زد که ده ها سال پس از انجام کشتارها، به دادگاه لاهه احضار و به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه شد.

۱۳۹۳ مرداد ۸, چهارشنبه

:: دیوان عدالت اداری ایران هم در پی تفکیک جنسیتی است!


در پی اقدام اخیر شهرداری تهران در زمینه تفکیک جنسیتی در محل کار، اکنون مقامات دیوان عدالت اداری در ایران هم چنین اقدامی را تایید کرده و به «تقسیم بندی» مدیریت های این اداره بر اساس جنسیت پرداخته اند. علی اکبر بختیاری، مدیرکل حوزه ریاست دیوان عدالت اداری ایران در گفتگو با خبرگزاری فارس گفته است که در این چارچوب «مدیریت دفاتر شعب دیوان عدالت اداری تقسیم‌بندی شده و مدیریت تعدادی از دفاتر در بخش‌های مختلف به طور کلی به خانم‌ها واگذار شده است.» وی این اقدام را در جهت سالم‌سازی فضای کار و موجب افزایش بهره‌وری خوانده و گفته است: «هر کس در این مسیر حرکت کند در راستای کرامت بانوان گام برداشته است.» این در حالی است که بحث ها و جنجال درباره تفکیک جنسیتی در ادارات شهرداری همچنان ادامه دارد. بر اساس بخشنامه‌ محرمانه‌ای که شهرداری تهران چندی پیش تصویب کرده و خبرش در روزهای گذشته به رسانه‌ها درز کرد، همه‌ مدیران ارشد و میانی شهرداری تهران موظف می شوند که فقط از کارمندان مرد به عنوان منشی، ماشین‌نویس، مسئول دفتر و مسئول پی‌گیری استفاده کنند. شهیندخت ملاوردی، معاونت امور زنان ریاست‌جمهوری در گفت‌وگویی با ایرنا در اواخر تیرماه از پیگیری این مصوبه خبر داده بود. با وجود انتقادات و اعتراضاتی که در این زمینه مطرح شد، فرزاد خلفی معاون رسانه‌ای مرکز ارتباطات شهرداری تهران مدعی شد که این اقدام در راستای «رفاه حال خانم‌ها» انجام شده است. معصومه آباد، عضو اصولگرای شورای شهر تهران نیز این اقدام را «مناسب برای زنان» توصیف کرد و گفت که تصمیم‌هایی برای جداسازی همه‌ کارمندان زن و مرد در شهرداری گرفته خواهد شد. از سوی دیگر محمدباقر قالیباف شهردار تهران در سخنانی پیش از خطبه‌ های نمازجمعه تهران در روز ۲۷ تیرماه گذشته، بخشنامه ای که در این زمینه صادر شد به دنبال این نبود که زن‌ها را از کار در سمت‌های دفتری و اجرایی شهرداری منع کند. وی گفت حرف او این بوده که اگر در یک مجموعه چند کارمند زن و چند کارمند مرد کار می‌کنند، می‌توان کاری کرد که این افراد در اتاق‌های جداگانه کار کنند. اما شاید بتوان گفت اظهارات و واکنش شهردار تهران در اواخر تیرماه در مراسم نماز جمعه، و همینطور الگوبرداری بعضی نهادهای دیگر از جمله دیوان عدالت اداری از شهرداری نشانه آنست که این موج همچنان ادامه دارد و در واقع چالش های بزرگی میان موافقان و مخالفان اینگونه اقدامات وجود دارد. مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری ایران پنج شبنه گذشته، تفکیک جنسیتی در محل کار را موجب بالا رفتن بازدهی کارکنان خواند و به همین دلیل آن را قابل تایید دانست. پورمحمدی تصریح کرد: «اگر در مجموعه ای این امکان وجود دارد که پرسنل خانم و آقا از یکدیگر جدا باشند این مساله باعث افزایش راندمان کاری می‌شود. این هم اقدام با ارزش‌ها و سنت‌های ما و هم با منطق اقتصادی سازگار است و باید از این استقبال کنیم.» اما دکتر احمد اژه ای، استاد جامعه شناسی دانشگاه آزاد، در این باره به شرق پارسی گفت: «بحث تفکیک جنسیتی که چند وقتی است از سوی برخی از افراد که گرایشهای سیاسی مشخصی هم دارند بیشتر نشانگر تمایلات سیاسی آنها است و متاسفانه موضوع زنان در اینجا دستاویز نگاه سیاسی آنها شده است. من نمی توانم مورد سنت و فرهنگ و شریعت را نادیده بگیرم و هر فردی در هر جامعه ای باید به ابن مبانی احترام بگذارد اما تفکیک جنسیتی کا از سالهای بعد از انقلاب در مدارس و دانشگاه و حتی در سالنهای سینما و اوتوبوس هم اعمال شد نشان از نگرش تنگ نظرانه است.» وی گفت: «دعدغه های دینی و بعضا غیرت دینی را باید با حضور جامعه شناسان و علمای دینی و نخبگان جامعه به بحث گذاشت که مردم نسبت به رفتار مسولینی که باید فضای آرامش را برای مردم فراهم کنند دچار بدگمانی نشوند.» به گفته این جامعه شناس تفکیک جنسیتی و انزوای زنان مشکلات و نابسامانی هایی را در پی دارد که به مرور زمان خود را نشان خواهد داد. لینک مستقیم

۱۳۹۳ تیر ۱۶, دوشنبه

گفتگو با وزیر فرهنگ و ارشاد 35 سال سقوط اخلاقی در ایران پس از انقلاب


علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد با روزنامه "شرق" گفتگوئی کرده که فرازهائی از آن را در تیتر اول امروز پیک نت می خوانید. آنچه در زیر می خوانید بخش مشروح این گفتگوست: * در طول یک‌ سال، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می رود که به خانه مادری هنرمندان و اهل فرهنگ تبدیل شود. می‌توانم بگویم در این مدت پای هنرمندان به وزارتخانه باز شده است. زمانی که به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آمدم، برخی از هنرمندان می‌گفتند حدود چهارسال است که از خیابان بهارستان رد نشده‌اند. برخی هم هشت‌ سال پایشان را به اینجا نگذاشته بودند. فکر می‌کنم حداقل کاری که در این مدت صورت گرفته این است که هنرمندان نسبت به آینده خود امیدوار شدند و نسبت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خوشبین هستند. * فشار برخی جریان‌ها در این مدت بیشتر شده است. گروه‌هایی هستند که غیراز سلیقه‌ خودشان سلیقه دیگری را نمی‌پذیرند. من این را می‌دانستم. از همان ابتدا حاشیه‌هایی را که در اطراف این وزارتخانه بود می‌شناختم، اما با علم و اطلاع نسبت به اینکه ممکن است آنچه گفته می‌شود به مذاق برخی‌ خوش نیاید، دیدگاه‌های خودم و سیاست‌های عمومی دولت را بیان می‌کنم. * درباره ممیزی هیچ‌گونه عقب‌نشینی‌ای نکرده‌ام. خودم اعتقاد به ممیزی داشته و دارم. نمی‌شود یک دستگاه حکومتی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بگوید هر نوع کتابی با هر صورتی چاپ شود و ما هم هیچ نظارتی نداشته باشیم. در هر صورت اصل ممیزی در قانون به ما دیکته شده و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی که برای ما جنبه قانونی دارد وظایفی را برایمان تعیین کرده است. نکته‌ای که من در روزهای آغاز تصدی خودم عنوان کردم این بود که می‌خواهیم ممیزی قبل از چاپ را برداریم و آن را به خود ناشران واگذار کنیم تا در این دوره‌ وقتی می‌خواهند کتاب‌هایشان را برای بررسی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دهند و مدت طولانی‌ای را که کتاب اینجا متوقف می‌شود تا مجوز بگیرد - که گاهی به دو سال هم رسیده است - برداریم. قانون، مشخص است. ما این را در اختیار ناشران قرار می‌دهیم تا خودشان مواردی را که با قانون تعارض دارد، اصلاح کنند و کتاب را به ما ارائه دهند. بعد از چاپ، کتاب را دوباره بررسی می‌کنیم. اگر احیانا مواردی باقی مانده باشد که احتیاج به اصلاح داشته باشد، آن را اصلاح می‌کنیم. منتها ناشران زیر بار این موضوع نرفتند و گفتند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌خواهد ممیزی را که از آن به سانسور تعبیر می‌کنند، از خودش به ما منتقل کند. چون آنها نپذیرفتند ما هم گفتیم همین روال قانونی را طی خواهیم کرد. اتفاقی که در عمل افتاد، عقب‌نشینی نیست. سعی شده زمان پاسخگویی برای هر کتابی را به یک ماه کاهش دهیم. اگر ممیزی واگذار شود این زمان ممکن است به دو هفته کاهش پیدا کند. یعنی هر کتابی که اینجا ارائه می‌شود ظرف کوتاه‌ترین مدت تکلیف آن را مشخص می‌کنیم. * در مورد خانه سینما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی – دوره احمدی نژاد- خانه سینما را بست و شروع به تقویت تعداد خاصی در برابر مدیران خانه سینما کرد. ما آمدیم با گروه‌های مختلف سینمایی صحبت کردیم و در نهایت به نوعی تفاهم رسیدیم و این نهاد صنفی بازگشایی شد. *درباره انجمن صنفی مطبوعات موضوع کمی فرق می‌کرد. صدور مجوز این انجمن حتی برعهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نبود. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی این مجوز را صادر کرده است. ما بعد از مستقر شدن در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مذاکراتی را با وزیر تعاون و وزیر اطلاعات انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم که وزارت اطلاعات که در گذشته علیه انجمن صنفی مطبوعات شکایت کرده و منجر به بسته‌ شدن آن شده، شکایتش را پس بگیرد. وزارت اطلاعات هم شکایتش را پس گرفت. تلاشی که باید از طرف ما انجام می‌شد، شخصا دنبال کردم و وزارت اطلاعات هم رسما به دستگاه قضایی نامه نوشت و اعلام کرد ما از این انجمن شکایتی نداریم. منتها دستگاه‌ قضایی در حال حاضر اجازه باز شدن انجمن صنفی را نمی‌دهد. این دستگاه می‌گوید ما کاری نداریم که وزارت اطلاعات شکایتش را پس گرفته. اگر ما اینجا را پلمب کردیم به دلایل دیگری است. بنابراین ما تا به حال موفق نشده‌ایم انجمن صنفی را باز کنیم، به این دلیل که گفتم. * من وضعیت مطبوعات را اصلا مطلوب نمی‌بینم. روزنامه‌ها و نشریاتی که در حال حاضر در ایران به صورت حرفه‌ای منتشر می‌شوند بسیار اندک هستند. روزنامه‌نگارانی که حرفی برای گفتن داشته باشند و هر روز به طور مرتب قلم بزنند و در مورد مسائل مختلف اهل مطالعه باشند، تعدادشان مطلوب نیست. در خیلی از روزنامه‌ها و نشریاتی که منتشر می‌شوند افراد حرفه‌ای در آنها نیست و آموزش‌هایی در این مورد وجود ندارد. حتی گاهی برخی از خبرنگاران، می‌خواهند مطالب اظهارشده را نقل به معنا کنند اما بدون اینکه قصد و غرضی داشته باشند اشتباه می‌نویسند و نمی‌توانند مطلب را درست بیان کنند. فکر می‌کنم در این زمینه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید کاری برای آموزش خبرنگاران بکند. تیراژ روزنامه‌هایمان کم است. به این دلیل است که روزنامه‌ها نمی‌توانند مخاطب را قانع کنند. برخی وقت‌ها حس می‌شود که روزنامه‌ها از روی دست هم کپی می‌کنند. * حتما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مقابل بولتن‌سازی‌ها باید بایستد. این اصل که بولتن‌سازی می‌کنند یک واقعیت است، متاسفانه به صورت بسیار گسترده هم صورت می‌گیرد و گاهی از سوی نهادهایی است که خیلی خودشان را ارزشی می‌دانند. نه‌ تنها در مورد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بلکه در مورد بسیاری از وزارتخانه‌ها این روند در جریان است. من گاهی بولتن‌هایی می‌بینم که در اختیار مقامات کشور قرار می‌گیرد. این بولتن‌ها از طرف برخی نهادهایی است که از بودجه دولتی استفاده می‌کنند اما سر تا پایشان دروغ است. وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم از ابتدا تا انتها جعل و تحریف است. گاهی اشاره شده که فلان وزیر در دولت، فلان مساله را عنوان کرده است. در حالی‌که ما دیده‌ایم که اصلا این اتفاق نیفتاده و کاملا دروغ است. در حوزه فرهنگ هم برخی خبرگزاری‌ها و سایت‌هایی که راه‌اندازی شده‌اند دست به تحریف، جعل یا برخورد گزینشی با خبرها می‌زنند. در این مصاحبه‌ها آن قسمتی را که مورد نظر هست، می‌نویسند و بقیه را بیان نمی‌کنند و همین موجب سوءتفاهم می‌شود. ما به خود این سایت‌ها و خبرگزاری‌ها تذکر دادیم و سعی کردیم این کار را اصلاح کنیم اما متاسفانه این واقعیت وجود دارد. کنسرت ها * مواردی بوده که در برخی شهرستان‌ها یک گروه مجوز نداشته اما کنسرت برگزار کرده و با مخالفت شخصیت‌های آن شهر روبه‌رو شده است. موارد زیادتری وجود داشته که مجوز داشته‌اند و قرار بوده برنامه اجرا کنند اما با مخالفت روبه‌ رو شده‌اند و احیانا شورای تامین استان یا برخی مقامات استان دخالت کرده و مانع برگزاری کنسرت شده‌اند. ما با وزارت کشور هم صحبت و اعلام کردیم وقتی مجوزی صادر می‌شود وزارت کشور باید از آن دفاع کند، نه اینکه گروه‌های خودسر بیایند و مانع برگزاری برنامه‌های هنری شوند. در حوزه سینما در شورای صدور پروانه ساخت و پروانه نمایش از شخصیت‌های آشنا به موضوع دعوت کرده‌ایم تا با آگاهی مجوز صادر کنند. ما هم از مجوزی که صادر شد دفاع خواهیم کرد و پایش می‌ایستیم. * ما برگزاری نمایشگاه‌ها و جشنواره‌ها را به سمت خصوصی‌شدن سوق می‌دهیم. در نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال اینگونه بود. سال گذشته رقم بالایی برای برگزاری این نمایشگاه داده شد و امسال با ورود بخش خصوصی ما مبلغ خیلی ناچیزی صرف کردیم و با همکاری اتاق بازرگانی توانستیم این هزینه‌ها را پایین بیاوریم. با معاونت علمی فناوری ریاست‌جمهوری و شهرداری تهران هم تفاهمنامه‌ امضا کرده‌ایم. شهرداری تهران امکانات مادی بسیار زیادی دارد. فضاهایی را در اختیار دارد یا می‌تواند فضاهای تازه‌ای را بسازد. همچنین این‌همه فرهنگسراها و خانه‌های فرهنگ که ما می‌توانیم آنچه را که به‌عنوان محتوا تولید می‌کنیم، در اختیار آنها قرار دهیم و از این فضاها استفاده کنیم. در سایه این همکاری‌ها، کارها بهتر پیش می‌رود. * بحث سقوط اخلاقی یک مساله نگران‌کننده برای ماست که بعد از 35 سال از انقلاب اسلامی و با وجود اینکه همه ما شعار اخلاق اسلامی و پایبندی بر ارزش‌های اسلامی را می‌دهیم، می‌بینیم که خیلی‌ها از این ارزش‌ها دور شدند. خودمان باید به گونه‌ای رفتار کنیم که دیگران هم رفتار ما را بپذیرند. در این صورت است که می‌شود اخلاق ملی و اسلامی خودمان را در جامعه رشد دهیم. * «فیلترینگ» در همه کشورهای دنیا وجود دارد و هر کدام از کشورها بر اساس منافع ملی خودشان یا برای حفظ هویت فرهنگی و به دلایل اخلاقی و دلایل دیگر یک‌سری از سایت‌ها را فیلتر می‌کنند. اما مواردی هست که نفعش از ضررش بیشتر است مثل بحث شبکه‌های اجتماعی. ممکن است در این شبکه‌های اجتماعی موارد غیراخلاقی هم رخ دهد اما باید ببینیم نفع این شبکه‌ها بیشتر از ضررش هست یا نه؟ اگر مثبت است باید از آنها استفاده کنیم. حتی برخی شبکه‌های ارتباطی که عملکردی مثل تلفن دارند. حالا این تلفن از طریق وایبر یا واتس‌آپ استفاده می‌شود. این مساله‌ای است که مشکل ندارد. ممکن است در همین تلفن‌های معمولی هم که در دسترس همه هست دو نفر در مکالمه‌شان مسایل غیراخلاقی را مطرح کنند. ما که نمی‌توانیم تلفن را ببندیم. در اینگونه موارد دولت به صورت اصولی مخالف بستن این شبکه‌های ارتباطی است و در کمیته‌ تعیین مصادیق مجرمانه هم بشدت از آنها دفاع می‌کند. به نظر من نیاز به زمان داریم. زمان که بگذرد بالاخره افراد می‌پذیرند این شبکه‌ها مشکلی ندارند و باید از این امکانات به صورت بهینه استفاده کرد. واقعا جمهوری اسلامی در جهت منافع خودش می‌تواند بهترین استفاده را از شبکه‌های اجتماعی کند. پیک نت 16 تیر

۱۳۹۳ تیر ۱۰, سه‌شنبه

:: از عملکرد صادق لاریجانی رضایت نداریم


ریاست صادق لاریجانی بر قوه قضاییه از سوی رهبر جمهوری اسلامی برای ۵ سال دیگرتمدید شده و برخی اصولگرایان از "رضایت کامل" آیت الله خامنه ای از عملکرد او در دستگاه قضایی خبر داده اند. اماخانواده زندانیان سیاسی از قانون شکنی ها، عدالت گریزی ها و ظلم ها و ستم هایی که این چند ساله بر آنها رفته با روز سخن گفته اند و اینکه به هیچ عنوان عملکرد لاریجانی و دستگاه قضایی منطبق بر قانون و رضایت بخش نبوده است. صادق لاریجانی در تابستان ۸۸ و در اوج اعتراضات مردمی به انتخابات جنجال برانگیز خرداد همان سال، جایگزین محمود شاهرودی در قوه قضائیه شد. بیش از صد نفر در جریان این اعتراضات با اصابت گلوله یا زیر ضربات باتوم و گاز اشک آور یا در زندان ها جان باختند و تاکنون علیرغم شکایت و پی گیری خانواده های جانباختگان برای معرفی و محاکمه قاتلان فرزندان شان حتی قاتل یک نفر از کشته شدگان نیز معرفی نشده و در مقابل خانواده ها از سوی دستگاه های قضایی و امنیتی تحت فشار قرار گرفته اند. بازداشت های گسترده معترضان به اعلام نام محمود احمدی نژاد به عنوان برنده انتخابات خرداد ۸۸، دادگاههای نمایشی، اعدام های مخفی و بدون اطلاع وکیل و اعضای خانواده، تبعید وعدم رعایت حقوق زندانیان سیاسی و محرومیت آنها از حقوق قانونی مندرج در آئین نامه زندان ها تنها بخشی از عملکرد صادق لاریجانی در سمت ریاست قوه قضائیه است. ابوالفضل قدیانی، مسن ترین زندانی سیاسی که از زندان اوین به زندان قزل حصار تبعید شده، ماه هاست که در بیمارستان قلب تهران بستری است و پی گیری های خانواده اش برای مرخصی استعلاجی او به جایی نرسیده است. زهرا رحیمی، همسر او در مصاحبه با "روز" می گوید که عملکرد صادق لاریجانی در ریاست قوه قضائیه به هیچ عنوان رضایت بخش نبوده: در تمام این مدت، همه دادگاه های زندانیان سیاسی بدون هیات منصفه و غیرعلنی و در دادگاه های انقلاب بوده. در حالیکه دادگاه های انقلاب اصلا موضوعیتی ندارند و زندانیان سیاسی اصلا نباید در چنین دادگاه هایی محاکمه شوند؛ دادگاه هایی که وکیل هم هیچ نقشی در پرونده زندانیان حاضر در آنها نداشته. همین اواخر قضیه بند ۳۵۰ را ببینید، آقای لاریجانی و دستگاه قضایی هیچ پاسخگویی نداشتند و اینقدر به زمان سپردند که آثار ضرب و جرح ها از بین برود. الان هم بچه های ۳۵۰ را به زندان ها یا بندهای دیگر تبعید می کنند؛ منبع خبر بالاترين

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۸, پنجشنبه

:: بازجویی از دراویش زندانی روی تخت بیمارستان


ماموران امنیتی روز دوشنبه با مراجعه به بیمارستان شهدای تجریش، اقدام به بازجویی از سه درویش زندانی که در این بیمارستان هستند کردند. آنها از سربازان نگهبان این دراویش و همچنین برخی از پرسنل و تیم درمانی این بیمارستان نیز بازجویی کرده اند. همسر مصطفی دانشجو، یکی از این دراویش زندانی در مصاحبه با "روز" می گوید که همسرش پس از این قضیه دچار حمله قلبی و مشکل تنفسی و به سی سی یو منتقل شده بود. وب سایت مجذوبان نور، پایگاه اطلاع رسانی دراویش گنابادی دیروز گزارش داد که ماموران زندان اوین، تیم امنیتی خود را به بیمارستان اعزام و علاوه بر حضور ناگهانی و خشونت بار در اتاق دراویش، تیم درمانی، سربازان نگهبان این سه زندانی و شماری از پرستاران را نیز بازجویی کرده اند. خانم برزگر، همسر مصطفی دانشجو در مصاحبه با "روز" توضیح می دهد: روز دوشنبه رفتند بیمارستان و گفتند به ما اطلاع دادند شما مصاحبه کرده اید. معاونت امنیتی بودند با چند نفر دیگر، تعداد سربازان هم زیاد بودند. آقای دانشجو هم وقتی دچار فشار عصبی و استرس زیاد می شوند مشکل پیدا می کنند. قبلا هم این مشکل حمله تنفسی برای شان پیش آمده و این بار هم ناچار به سی سی یو منتقل شدند و تا امروز در سی سی یو بودند اما خدا را شکر امروز به بخش داخلی منتقل شده اند. او می افزاید: هیچ مصاحبه ای انجام نشده و نه آقای دانشجو و نه آقای مرادی هیچ مصاحبه ای انجام نداده اند. اما ماموران از پرسنل بیمارستان هم در این مورد سئوال کرده اند. نمی دانیم دقیقا از کجا و با دستور چه کسی چنین کرده اند. اکثر مواقع به بهانه های مختلفی چنین مشکلاتی را پیش می آورند. هربار به دلایل مختلف بهانه هایی می آورند که شما اینکار و فلان کار را کردید و واهی است کاملا. دو هفته پیش هم همین موضوع پیش آمد و چند نفر از پلیس امنیت آمدند و گفتند به ما اطلاع دادند در بیمارستان تجمع است و قصد تجمع دارید. من هم در بیمارستان حضور داشتم ما را ممنوع الملاقات کردند و گفتند تا شب حق ملاقات ندارید که آقای دانشجو و آقای مرادی هم گفتند اگر بخواهد این برنامه ها ادامه داشته باشد و هر روز فشار عصبی و استرس ایجاد کنند ما برمی گردیم زندان. اما به خاطر یک سری مسائل برنگشتند تا چند روز پیش، یعنی روز دوشنبه که این اتفاق افتاد.حقیقت اش نمی دانیم چه دلیلی دارد که چنین رفتارهایی می کنند.

۱۳۹۲ اسفند ۱۰, شنبه

معاون وزارت بهداشت و درمان: 20 در صد جمعیت ایران گرفتار بیمارهای روانی اند


معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، در حاشیه همایش سراسری معاونان تحقیقات و فناوری دانشگاه‌های علوم پزشکی اعلام کرد: شش تا هفت درصد ایرانی‌ها به افسردگی و در مجموع حدود 20 درصد جمعیت کشور گرفتار انواع بیماری‌های روانی اند. مشکلات روحی و روانی تأثیر سوئی بر عملکرد و اقتصاد جامعه دارد. برنامه ویژه‌ای مبنی بر شکل‌گیری شبکه سلامت روان تدارک دیده‌ایم تا تحقیقاتی در این مورد انجام شود. پیک نت 10 اسفند