۱۳۹۱ آبان ۷, یکشنبه

آقای احمدی نژاد! حالا که بازدید از "اوین" نشد سری به این 14 محل بزنید! جعفر محمدی


بعد از آن که علی اکبر جوانفکر، مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور برای گذراندن دوران محکومیتش، راهی اوین شد، احمدی نژاد اعلام کرد که پیگیر قضیه خواهد شد. ابتدا رایزنی هایی را با برخی مقامات بلندپایه انجام داد و پس از آن که فرجی حاصل نشد، اعلام کرد که شخصاً به اوین می رود.

حالا که بازدید از اوین میسر نشد، بد نیست ایشان سری به  14 محل دیگر بزند که نه به دوری اوین است و نه کسی مانع و مخالف آن:

1 - بازار تهران

پیشنهاد می شود احمدی نژاد به آنجا برود و ساعاتی را در راسته های مختلف آن به گشت و گذار و بازدید بپردازد. پیشنهاد می شود در کنار چاق سلامتی با مردم و مغازه داران و نشان دادن علامت پیروزی به دوربین ها، قیمت ها را نیز جویا شود تا بداند چه بر سر اقتصاد و معیشت مردم آمده و می آید؛ بویژه توصیه می شود ایشان از مغازه داران قیمت های یک هفته قبل، یک ماه قبل، یک فصل قبل و یک سال قبل را نیز بپرسد و آن را با قیمت های روز مقایسه کند و سپس کلاه خود را قاضی کند که با این گرانی های سرسام آور ، مردم چگونه گذران زندگی می کنند؟

2 - تهران ؛ چهار راه استانبول
در مسیر بازگشت از بازار، پیشنهاد می شود دقایقی را نیز از این نقطه کشور تحت مدیریتش بازدید کند و قیمت انواع ارز را بپرسد تا ببیند دولت ایشان چه بر سر ارزش پول ملی آورده است.

3 - اتاق مبادلات ارزی

اینجا هم از نقاطی است که رئیس جمهور بی نیاز به اذن و اجازه کسی، می تواند حتی به صورت سرزده نیز بازدید کند تا از نزدیک ببیند بازرگانان ایرانی برای تهیه ارز مورد نیاز به چه روزی افتاده اند و چه کمبودهایی وجود دارد که نهایتاً منجر به گرانی های بیشتر می شود.

4 - یک بنگاه معاملات املاک در هر نقطه از کشور

ایشان که دغدغه حقوق اساسی ملت را دارد ، حتما می داند که داشتن "مسکن" از حقوق هر ایرانی است. با این حال ، سوء مدیریت اقتصادی باعث شده خرید خانه برای میلیون ها ایرانی به یک رویای دست نیافتنی تبدیل شود.
حتماً در این بازدید به جناب ایشان یادآور خواهند شد که با قیمت امروز برای رهن یک خانه، در سال آغازین ریاست جمهوری ایشان می شد همان خانه را خریداری کرد.

5 - یک بیمارستان در هر نقطه از کشور

اگر جناب احمدی نژاد از یک بیمارستان هم بازدید کند و پای درد دل های مردم بنشیند و ببیند که هزینه مداوای یک بیماری ساده چقدر کمر شکن است و انواع پول های زیرمیزی و رومیزی چگونه از کیسه ملت می رود و چه فجایعی در بخش درمان کشور رخ می دهد، حتماً به یاد حقوق اساسی ملت ایران و وظیفه رئیس جمهور در صیانت از آن خواهد افتاد.

6 - سازمان ثبت احوال کشور

ایشان سری هم به این سازمان بزند و از افزایش شش درصدی طلاق و کاهش پنج درصدی ازدواج طی شش ماهه اول سال جاری خبر دار شود تا شاید از خود بپرسد "چرا" ؟
7 - یک کافی نت در میدان ولیعصر تهران

اگر ایشان برای چک کردن ایمیل و به روز رسانی سایت شخصی خود، دل از اینترنت ویژه نهاد ریاست جمهوری بکَند و دقایقی را از یک کافی نت بازدید و در آنجا کانکت شود، درد میلیون ها کاربر ایرانی را از دست این اینترنت کُند و فشل و آزار دهنده خواهد چشید و ای بسا فکری هم بکند.

8 - بهشت زهرا

بازدید از بهشت زهرا هم به جهت قرائت فاتحه و شاد کردن روح اموات و یاد مرگ توصیه می شود و هم برای این که ایشان در دفتر آمار فوتی ها، بخوانند که سالانه چند هزار نفر فقط بر اثر آلودگی هوا می می رند و مهم ترین کار دولت تشکیل کمیته بحران در مواقع تشدید آلودگی هوا و شیرین کاری هایی مانند آب پاشی هواست!

9 - شهرک آزمایش ، مرکز فرماندهی راهنمایی و رانندگی

محرمانه ترین آمارها درباره یکی از علل مرگ و میر ایرانیانی که جناب احمدی نژاد دغدغه صیانت از حقوق آنها را دارد ، در این آدرس نگهداری می شود.
حتماً در این بازدید به ایشان گفته خواهد شد سهم خودروهای بی کیفیت و جاده های پر خطر در کشتار جمعی ایرانیان چقدر است.
آن وقت شاید آقای رئیس جمهور ، برای جلوگیری از ریخته شدن خون های بیشتر و یتیم شدن بچه های دیگر دستور توقف تولید برخی خودروهای مرگبار وطنی را صادر کند و بخشی از پول نفتی که قرار بود بر سر سفره های مردم بیاورد را خرج اصلاح جاده ها کند.

10 - شب ها، از کنار خیابان ها تا زیر برخی پل های تهران

بازدید تلخی است ولی واقعیت ها را نمی توان کتمان کرد. این بازدید می تواند رئیس جمهور را در جریان فسادی که اکنون آشکار و پراکنده شده و تعداد زیادی را به تن فروشی واداشته قرار دهد.
همچنین زیر برخی پل ها و داخل بعضی از پارک ها و نیز تعدادی از محلات، می توان نمادهایی از جامعه آلوده به اعتیاد و بی خانمانی را دید که بد نیست رئیس جمهور با آنان هم دیدار کند، هر چند آنان نایی برای دست تکان دادن و ابراز احساسات نداشته باشند.

11 - چند شهرک صنعتی

 از آنجا که دل خوش کردن به آمار چندان عاقلانه نیست، به ایشان پیشنهاد می شود از چند شهرک صنعتی، در هر کجای کشور که خواستند بازدید کند تا به چشم خود ببیند که چقدر کارخانه و کارگاه نیمه کاره رها شده اند و یا بر درهایشان قفل تعطیلی خورده و یا در بهترین حالت ، با حداقل ظرفیت کار می کنند؟ رفتن به این شهرک ها نیز نیازی به اجازه گرفتن از هیچ کسی ندارد.

12 - کارخانه ها و پروژه هایی با کارگران حقوق نگرفته

از کارخانه های بخش خصوصی و دولتی گرفته تا پروژه های عمرانی عسلویه و وزارت راه و ... آکنده از کارگرانی است که عمدتاً هم عائله مند هستند ولی ماه هاست حقوق نگرفته اند.
بهتر است آقای احمدی نژاد در این بازدیدها - که باز هم نیازی به مجوز ندارد - با کارگرانی که ماه هاست بدون پول کار می کنند صحبت کنند و بپرسند: پدر جان! برادر جان ! در این چند ماه از کجا آورده ای و خورده ای و تا کی می توانی به قرض گرفتن و فروختن دارایی هایت برای امرار معاش ادامه دهی؟

13 - آژانس - منظور ، آژانس اتمی و این جور جاهای پرطمطراق نیست ، بلکه همین تاکسی تلفنی های خودمان است.
بازدید از یک آژانس تاکسی تلفنی، از دو جهت توصیه می شود:
اول آن که جناب رئیس جمهور با چشم خود ببیند که چقدر بازاری و صنعتگر و استادکار، در سال های اخیر از صدقه سری سیاست های دولت ایشان ورشکست شده و به مسافر کشی روی آورده اند.
 دوم این که ساعتی را سوار یکی از این تاکسی ها شود، کنار راننده بنشیند، روی خود را به عنوان این که خواب است بپوشاند و از راننده بخواهد. مانند تاکسی های گردشی، ساعتی را در شهر بچرخد و کار کند و درباره اقتصاد و معیشت و سیاست و دولت سخن به میان آورد. در این صورت  آقای رئیس جمهور با گوش های خود چیزهایی را خواهد شنید که نه در جلسات رسمی گفته می شود و نه در آیین های تشریفاتی و شعارزده.

14 - مغازه سر کوچه

بعد از بازدیدهای پیش گفته، بد نیست آقای رئیس جمهور آخر شب نیز سری به مغازه معروف سر کوچه شان بزند تا بداند که حتی در آنجا هم از ارزانی خبری نیست و هر جایی که برود ، آسمان همین رنگ است.

پیک نت   7  آبان

۱۳۹۱ آبان ۳, چهارشنبه

قائم مقام حزب موتلفه: از ترس پیروزی موسوی پشت احمدی نژاد جمع شدیم


اسدالله بادامچیان قائم مقام حزب موتلفه با هفته نامه آسمان مصاحبه کرد تا حساب موتلفه از احمدی نژاد را جدا اعلام کند. او گفت:
در سال 84 آقای لاریجانی نامزد اصولگرایان بود. نخواستیم با کلک و حقه بازی و فریب و تبلیغات سرسام‌آور ایشان رای بیاورد. در مرحله دوم آن انتخابات هم رای دادن را آزاد گذاشتیم و با توجه به تفاوت سلیقه‌هایی که بود عده‌ای از ماها به آقای هاشمی رای دادند و عمده‌ای هم به آقای احمدی‌نژاد. 
در سال 88 از آقای احمدی‌نژاد حمایت کردیم، زیرا تکلیف شرعی‌ بود. آقای محمد‌علی امانی دبیر اجرایی موتلفه از همان سال 84 بشدت مخالف آقای احمدی‌نژاد است اما براساس تکلیف شرعی در ستاد آقای احمدی‌نژاد فعال شد تا آقای موسوی رای نیاورد. در آن مقطع نمی‌توانستیم فرد دیگری را معرفی کنیم چرا که احتمال شکسته شدن رای احمدی‌نژاد و پیروزی مهندس موسوی بود.
پیک نت   2  آبان

۱۳۹۱ مهر ۲۹, شنبه

زن کُشی در پاکستان به نرَمی شلیک - به سختی مرگ! کاملیا انتخابی فرد


تابستان گذشته در کابل بودم. رادیوی محلی آهنگهای درخواستی پخش می کرد. آواز بهشتی زن خواننده پشتو زبان اتاق نشیمن را پُر کرده بود. لطیف، نگهبان خانه به سوی رادیو رفت و صدای آن را زیاد کرد. در حالی که آواز را زیر لب زمزمه می کرد، با چشمانی اشک آلود و پر غم زیر لب گفت: مثل بلبل خوش آواز بود… کشتندنش… طالبان او را کشتند. آواز و زیبایی او را نمی توانستند تحمل کنند. لطیف از قوم پشتون نیست. تاجیک و فارس زبان است اما موزیک خوب را ستایش می کند و از طرفداران این خواننده زن پشتو است.
کنجکاو شده و آمدم روی اینترنت نام خواننده زن جوان- غزاله جاوید- را جستجو کردم. دوماه پیشتر، یعنی در تیر ماه  کشته شده بود. وقتی عکسهای پیکر بی جان وی را در سردخانه نگاه دیدم قلبم از اَنده فشرده شد. موژه های چشمان زیبا و درشت وی چون بال های پروانه روی هم خوابیده بودند. تنها ۲۴ سال داشت و در ابتدای شهرت و درخشش هنری وی را به گورستان سپردند. وی جرمی نابخشودنی مرتکب شده بود- صدایش را در معرض شنود عموم قرار داده و برای آمدن صلح در شهر آشوب زده اش « دره سوات» در پاکستان فعالانه تلاش می کرد.

غزاله و فامیل وی در سال ۲۰۰۸ به دنبال حمله طالبان و اشغال شهرشان از آنجا به پیشاور گریخته بودند. در پیشاور غزاله رفت دنبال هنری که عاشق آن بود. کم کم مشهور شود. وی به سرعت نه تنها جای خود را در خانه های مردم پاکستان باز کرد بلکه فراتر از مرزهای کشورش شهرت وی به افغانستان و کشورها عرب حوزه خلیج فارس رسید.
در سال ۲۰۱۰ هنگامی که از ازدواج محرمانه شوهرش آگاه  شد، از دادگاه پاکستان درخواست طلاق کرد و در کمال شگفتی دادگاه طلاق وی را از همسرش تایید کرد. در جامعه محافظه کاری مانند پاکستان، یک زن مطلقه که زندگی اجتماعی وسیعی نیز داشته باشد در معرض تهدید جانی است. و همچنان که به نظر می آمد در نوزدهم ماه زوئن ۲۰۱۲ خودرویی که وی همراه پدرش در آن سوار بود با رگبار گلوله آبکش شد. دو مرد موتورسوار که به آنها شلیک کرده بودند از محل فرار کرده و غزاله و پدرش را غرق در خون گذاشتند.

آوازهای غزاله معمولا درباره صلح بود و در آنها آرزوی آرامش برای پاکستان را داشت. این ترانه ها همچنان در یوتیوپ قابل دسترسی است و طرفداران عزادار وی هچنان نوشته هایی درباره غم نبود وی می نویسند.
اما این فاجعه دنباله دار است:
طالبان تلاش کردند تا دختر چهارده ساله ای را نیز از میان بردارند- "ملاله یوسف زی" نیز دختری از "دره سوات" پاکستان بود. سه شنبه دو هفته قبل پاکستان از خبر ترور این دختر نوجوان تکان خورد. مردی نقابدار اتوبوس مدرسه ملاله را متوقف کرد و ملاله را در میان دیگر دختران دانش آموز یافته و سر او را هدف گرفته و شلیک کردند. سخنگوی طالبان مسئولیت این حمله را بعهده گرفته و تاکید کرد که ملاله هدف اصلی این حمله بوده است. « او الگوی آموزش در بین دختران شده بود.»

دختران جوان به ساده ترین دلیل، یعنی رفتن به مدرسه کشته می شوند. این آرزوی بزرگ - آرزوی تحصیل- همچنین یک ترس و وهم بزرگ برای  زنان و دختران پاکستان و افغانستان است. در مناطقی که قانون قبیله و قوم حاکم بر قانون مدون و رسمی کشور است. جنایتکاران و افراطیون به نام شریعت اسلام، جنایت می کنند.

من به عنوان یک خبرنگار دفعات بی شماری به افغانستان رفته ام و به غیر از اوقاتی که به صورت اتفاقی در میانه یک حادثه تروریستی و یا درگیری قرار گرفته ام، هیچوقت احساس خطر جدی نکرده ام. اما هربار که به پاکستان رفته ام احساس نا امنی داشته ام. روزنامه نگارانی که این منطقه را پوشش می دهند به درستی می دانند که خطر اصلی کجاست. بعضی نقاط در پاکستان وجود دارند که بسیار خطرناکتر از افغانستان هستند.

غزاله و ملاله تنها دخترانی نیستند که به قربانی جنایت و عقب ماندگی فکری و مذهبی شدند. طالبان بسیاری را به نام باورهای تکان دهنده و خوفناک جاهلیت خود کشته اند. زنان روزنامه نگاری از افغانستان که صدایشان را به گوش جامعه رسانده بودند و در زمینه صلح و حقوق زنان فعال بودند در دوازده سال گذشته از پای در آمده اند. در بین این زنان شجاع  که جان خود را از دست داده اند، گوینده تلویزیون و رادیو، بازیگر تئاتر و سینما، روزنامه نگار و حتی سیاستمدار نیز دیده می شود.  اخیرا در استان پروان در چهار کیلومتری شهر کابل، طالبان در میدان شهر زنی را تیرباران کردند. مرداد ماه گذشته خانم حنیفه صافی سیاستمدار برجسته در یک بمب گذاری داخل خودروی حامل وی کشته شد. خانم صافی ریاست وزارت امور زنان در شهر غزنی را بعهده داشت و برای سالیان متوالی رهبری جنبش های حقوق مساوی برای زن و مرد را عهده دار بود.

ملاله هنوز زنده است- مانند امید برای یک آینده بهتر برای زنان- اما بیهوش. با سرسختی با مرگ می جنگد در حالی که سوء قصد کنندگان تهدید کرده اند که در صورت زنده ماندن وی بار دیگر او را ترور خواهند کرد.
دوست افغان من، که در گذشته مجاهد بوده و در ائتلاف شمال علیه طالبان می جنگید می گویدوقتی آنها ( طالبان) می توانند دشمنان خود را با چاقو سر بریده و با زجر بکشند، کشتن با گلوله یک جور پذیرایی نَرم است که تنها برای بانوان در نظر گرفته شده است

هافینگتون پُست- ۱۹ اکتبر ۲۰۱۲  
پیک نت 29  مهر