۱۳۹۴ مرداد ۲۶, دوشنبه

جدال طریقت و شریعت


Posted ژوئیه 22, 2015 by tohfeyegarmsar in Uncategorized. نوشتن دیدگاه زنده یاد امیر حسین خنجی، در کتاب نقش قزلباشان صفوی در تاریخ ایران، می نویسد: پیدایش واسطه های میان خدا و انسان، و ساختن گنبد بر روی گور و تبدیل آن به زیارتگاه و محل نیاز خواهی، و نیایش و دعا در تاریخ ایران، توسط ترکان در زمان غزنویان و سلجوقیان پدیدار شد، توسط مغولان و تیموریان ادامه یافت، و در دوران قزلباشان به اوج خود رسید. این سنتی ترکی بوده و از رسوم دیرینۀ شمنی و نیاپرستی آنها سرچشمه می گرفت، که پس از مسلمان شدنشان به شکل پیرپرستی در آمده بود. مثلا نخستین کسی که بر آرامگاه امام هشتم شیعیان رضا، گنبد برافراشت و موقوفه به گنبدش اختصاص داد، یک ترک سنی متعصب و بسیار ستمگر، به نام ابوالفضل سوری، از سرهنگان محمود غزنوی بود. ابوالفضل بیهقی در تاریخ بیهقی، در بارۀ ستم های این مرد، نمونه هائی آورده است. سوری درآمد زمینهای کشاورزی مصادره شدۀ برخی از روستاهای منطقه را نیز وقف گنبد رضا کرده، به متولیان گنبد اختصاص داد، تا به جانش دعا کنند. ترکان سنی در زمان سلجوقیان بر بنای این گنبد افزودند. سپس مغولان مسلمان شده سنی، بنا را نوسازی کرده، وسعت دادند. گوهرشاد خانم، که یک ترک سنی بود، بنا را تبدیل به مسجد بزرگ و مدرسه و گنبد طلاکاری با شکوه کرد، و موقوفاتی که زمینهای مصادره شده از ستم دیدگان ایرانی بود را به این دستگاه اختصاص داد. در واقع رسم پیرپرستی، مرده پرستی و گنبدسازی که در فرهنگ ایرانی شناخته شده نبود، و با سنت های ایرانی به کلی بیگانه بود، توسط ترکان حاکم شده در ایران رواج داده شد، و به مرور بسیاری از ایرانیان ساده اندیش و کم آگاه نیز بدان خو گرفتند. بسیاری از ملایان زیرک و فرصت طلب، در ایران و آناتولی، وقتی به باورهای اعتقادی حاکمان ترک آگاهی یافتند، بسیار رندانه خود را همچون اشخاصی آگاه به امور غیبی، و قادر به رازگشائی و دخل و تصرف در امور جهان مطرح کردند، و بدین شگردهای زیرکانه خودشان را واسطۀ بین خدا و انسان معرفی و به حاکمان ترک نزدیک شدند، تا به نان و نوائی دست یابند. این وضعیت اجتماعی ازاوائل سدۀ ششم هجری، در آناتولی تا شرقی ترین نقاط ایران حاکم بود، و بسیاری از کسانی که ما به نام صوفی می شناسیم، در چنین شرایط زمانی پا به عرصۀ اجتماعی زندگی انسانها نهادند، و برای خود و اطرافیان و هوادارانشان دم و دستگاهای شبه سلطنتی فراهم نمودند. ضمن اینکه تقدسی که ترکان حاکم برای این قشر از جامعه قائل بودند، خود نوعی تبلیغ در میان عوام مردم به نفع ملایان ایجاد می کرد. در مجموع رابطۀ شاهان ترک تبار سلجوقی با صوفیان، آن چنان که از متون عرفانی و تاریخی استنباط می‌شود، بسیار خوب بوده است. در کتاب اسرار التّوحید از ملاقات طغرل بیگ و چغری بیگ و نیز ابراهیم ینال با ابوسعید ابوالخیر سخن رفته، که از همان آغازِ عصیان بر غزنویان، شیخ ابوسعید ابولخیر، با دل‌ گرمی بسیار، رسیدن سلجوقیان به حکومت خراسان و عراق را نوید می‌داد. رابطۀ ابوسعید با یکی از وزرای طغرل، یعنی خواجه ابومنصور ورقانی یا به روایت کتاب آثار الوزرا، خواجه منصور زوزنی، نیز خوب بود. محمد منور، نوۀ ابوسعید می نویسد: چون یک بار هنگامی که ابوسعید آوازۀ او را در مقدّم قرار دادن نماز و عبادت بر فرمان شاه و شغل وزارت می‌شنود، با یاران خود به دیدار او می‌رود. به روایت محمّد منوّر، یک بار نیز خواجه ورقانی، به دیدار ابوسعید می‌آید و از او طلب وصیت و نصیحت می‌کند. واقعۀ ملاقات طغرل با مشایخ و باباهای همدان، از جمله باباطاهر نیز که تنها حادثۀ مستند در زندگی باباطاهر همدانی است، که در کتاب راحة الصّدور راوندی نقل شده، به خوبی نشان می‌دهد که سلاطین سلجوقی به خصوص بنیان‌گذاران و بزرگان این سلسله، از همان آغاز با اولیا و اهل تصوّف و مبلغان مذهبی اغلب با ارادت و احترام رفتار می‌کردند. آن چنان که سلطان در دروازۀ همدان به احترام باباطاهر و باباجعفر و شیخ حمشا، کوکبۀ لشکر را نگه می‌دارد، پیاده می‌شود و دست‌های آن سه پیر را می‌بوسد. راوندی می نویسد: طغرل سر ابریق شکسته‌ای را که باباطاهر به عنوان نمادی از مملکت عالم بر انگشتش کرده بود، پیوسته در جنگ‌ها بر انگشت خود می‌کرد. رویهم رفته فضای سیاسی و فرهنگی حاکم بر دوران پادشاهان سلجوقی، با فرقه¬ گرایی¬ها و چالش¬های دینی فراوان خود، زمینۀ رشد صوفیه را فراهم می¬کرد. چون از یک سو فضای فکری جامعه در آن عصر، فرقه¬ها و دیدگاه¬های مختلفِ گروههای اسلامی، از جمله صوفیه را نیز به راحتی برمی¬تابید، و از سوی دیگر حاکمان مسلمان سلجوقی به اینگونه مبلغان و مروجین که با استحمار دینی و مذهبی مردم، آنانرا از هرگونه مبارزه بر علیه ظلم و بیداد بازداشته، و همه آرمان هایشان را به جهانی دیگر حواله نمایند، نیاز مبرم داشت. ضمن اینکه دم و دستگاه حکومتی آنان، همواره پناهگاهی بود برای گریزندگان از جدال های مذهبی، اجتماعی و سیاسی. بدین نحو در زمان حاکمیت ترکان بر ایران، دهها دستگاه ریز و درشت تصوف از شکم دین اسلام بیرون آمد، و تا پایان دوران مغولان در سراسر خاورمیانه پراکنده شد، که همه تلاشهای رقابت آمیزی با یکدیگر بر اثر حفظ منافع اقتصادی خود داشتند. در این گیر و دارهای دینی، مبلغان دین اسلام در زمینه فقاهت، چون منافع اقتصادی و سیاسی خود را از سوی صوفیان در خطر می دیدند، با تصوف درافتادند، و مسئلۀ شریعت و طریقت را عنوان نمودند. ستیز ملا و صوفی که هر کدام تلاش می کرد تا پیروان بیشتر را جذب نمایند، از این مقطع تاریخی شدت بیشتری گرفت. از آنجائیکه پیروان بیشتر، یعنی درآمد بیشتر و چماقداران و قمه کشان افزون تر، تقابل شریعت پیشه گان و طریقت پرستان، همیشه یکی از مهمترین معضلات مذهب شیعه بود. ضمن اینکه در مقابل شریعت مداران فقاهتی، طریقت های معروف صوفیه نظیر کبرویه به رهبری نجم الدّین کبرا، قادریه به ریاست عبدالقادر گیلانی، و سهروردیه با هدایت ابوالنّجیب عبدالقاهر سهروردی و برادرزاده¬اش ابوحفص عمر سهروردی، شکل گرفت که گروه های مختلفی از مردم را به گرد مجالس و خانقاه های جمع می نمودند. همین رقابت های مذهبی به خاطر غلبۀ روح تعصب و خصومت‌های فرقه‌ای بر جامعه، منتقدان و دشمنان سرسختی در ميان مبلغان شيعه و سنی برای مبارزه با آنان را موجب گردید، که نهایتا به صدور حكم تكفيرآنان انجامید. از نمونه‌های بسيار معروف آن، به دار آويختن و سوزاندن عين القضات همدانی به امر قوام الدّين ابوالقاسم بن حسن درگزينی وزير سلطان سنجر سلجوقی است. هر چند که کشتگان صاحبان قرائت های متفاوت و ناهمسو با تفکّر حاکمان اسلامی از میان رجال دین و دولت همواره از شماره بیرون است. ابواسماعيل طغرايی، شاعر، کیمیاگر، كاتب و وزير معروف مسعود بن محمّد بن ملك‌شاه سلجوقی، امیر موصل، كه در قرن ششم جان خود را به تهمت الحاد از دست داد. یا ابوسعد زين الملك هندوی قمی، از مبلغان شیعه، که مدتی مستوفی بركيارق بود، و در عهد سلطان محمود سلجوقی به دستور تاج الدّوله ديلم در ساوه به دار آويخته شد. نتیجۀ تمام این تقابل های مذهبی در سدۀ هفتم هجری به پیروزی صوفیان انجامید، لذا آنیکه جویای نام و نان بودند، در سایۀ حمایت ترکان حاکم بر ایران، خانقاه هایشان را در همه جای ایران دائر نمودند، و مریدان خود را گرد آوردند. شیخ هر کدام از این خانقاه ها که لقب ولی الله، یعنی نمایندۀ تام الاختیار خدا، بر خود نهادند، خودشان نیمه خدایان بودند که مدعی دخل و تصرف در خلقت و هستی بشر بودند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر