۱۳۹۱ خرداد ۱۵, دوشنبه

:: روزهایی که در دل‌ها باز بود.../بازخوانی خرداد سبزی که در اوج دروغ‌گویی تشنگان قدرت متولد شد

چهارصد میلیارد تومان سهام عدالت که هیچ؛ سود هفتصد میلیارد تومانی آن که هیچ گاه سود واقعی نبوده و از صندوق وزارت نفت برداشته شده بود نیز در بین 5 میلیون روستایی کشور توزیع شده بود و اکنون در میانه ی خرداد ماه 1388 و روزهای برگزاری مناظره های تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، این یاران احمدی نژاد، رییس جمهوری وقت ایران بودند که برای جلب اعتماد و رضایت از دست رفته ی میلیونها تن ایرانی، از بیمارستان تا دبیرستان و از کمیته ی امداد تا دانشگاه را، پی در پی می رفتند و هر کجا که مقدور بود و حضور خبرنگار و معترضی مشکل ساز نمی شد، کمک های چند ده و گاهی چند صد هزار تومانی نقدی و چکی خود را به بیمار و پرستار و خدمتگزار و دبیر و حق عائله بگیر و مددجو و دانشجو انجام می دادند و امیدوار می شدند که آن مبالغ اهدایی، رایِ گیرندگانش را در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری، به صندوق احمدی نژاد حواله خواهد کرد. نزدیک به 4 سال از تشکیل دولتی به ریاست "محمود احمدی نژاد" که "دولت مهر" نامیده شده بود، می گذشت. قرار بود "مهر" دولتی در آن 4 سال همه جا پراکنده شود، از عرصه ی "مسکن" گرفته تا "اشتغال"، از "فرهنگ" گرفته تا "سیاست"، از کوره دهات های محروم گرفته تا شهرهای بزرگ؛ مافیای اقتصاد و نفت قرار بود که نابود شوند و مدیریت جهانی نیز قرار بود برقرار شود، تا ایران یکی از بزرگترین قدرت های منطقه و چه بسا هم جهان باشد و مردم ایران نیز با آن همه منابع غنی که سالهای سال از دسترس مدیریت "محمود احمدی نژاد" و "آبادگران اسلامی" ایران دور مانده بودند، روی سعادت ببینند و به حول الهی در جاده ی تنعم قدم بزنند. نزدیک به 4 سال از تشکیل دولت مهر گذشته بود و هر آنچه از مِهرهای خُرد و پاکتی در جیب های برخی از مردم نهاده شده بود، مُهر خواری و تحقیر اعانه دادن نیز بر پیشانی هایشان نهاده شده بود و بعد از گذشت چند سال بود که برخی تازه متوجه شدند در آن سالها بر مملکت چه رفته. مدرک های تحصیلی دروغین مدیران تحصیلکرده رو شده بود و ثروت های افسانه ای برخی شان که مدعی دفاع از حقوق اقشار آسیب پذیر بودند، افسانه ای تر شده بود. تورم بیداد می کرد و گرانی کمر متوسط ها را هم داشت می شکست، چه رسد به قشرهای ضعیف. روند افزایش میزان اعتیاد مشهود بود و کوتاهی نیروهای انتظامی کشور در برخورد با عاملان اعتیاد و سخت گیری های شان بر قشرهایی که به دنبال آزادی های اجتماعی بیشتری می بودند، در چشم می زد. مدیریت، هر چقدر که جهانی تر می شد، امکان ارتباط آزاد رسانه ای یا مجازی مردم ایران با جهانِ خارج کمتر می شد و حضور دولت به هر میزان که در صحنه های بین المللی بالاتر می رفت، بر خشونت و تحقیر بر ایرانیان مقیم در خارج یا مسافران آن، افزوده می شد. فیلم ها و تئاتر ها، کم کم دیگر ساخته نمی شدند تا توقیف شوند و کتاب نویس ها، دیگر رمق نوشتن هم نداشتند، مبادا بعدتر در چارچوب ارزشیابی ارشاد گرفتار آیند. موسیقی، حق مدرن بودن نداشت و روزنامه ها و ناشران بی کاغذ، حق دیگر بودن.
منبع:بالاترین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر