۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

در عاشورای یزید، حسین سر فتنه است (پرده اول))

میثم محمدی
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۸۹, ساعت ۲۳:۰۳
بسم الله الرحمن الرحیم
عاشورا برای ما آئینی جاودانه است. چرا؟ برای سینه زنی ها و نوحه خوانی ها؟ برای شامی خوردن و معده ای گرفتن؟ حتی برای اشکی ریختن و لحظاتی در خود فرو رفتن و غوطه خوردن؟ واقعا تمام درس های عاشورا برای ما همین هاست؟ عاشورا سنتی همواره زنده و روشنگر است؟ چرا؟ اساسا کدام عاشورا برای ما سنتی زنده و آئینی جاودانه است؟
من برای طرح این پرسش عمدی دارم و در حقیقت مقصودی عامدانه. چون اگر دقت کنید می بینید که عاشورا فقط برای حسین و یارانش و پیروانش و شیعه و ما که اکنون حاضران این صحنه ایم، نیست. عاشورا فقط این یک تعریف را ندارد. و این باعث شگفتی است که مگر عاشورا بجز این که ما از او می شناسیم و دیده ایم معنای دیگری هم دارد؟ مگر تصویر دیگری هم از عاشورا ضبط شده است؟ مگر تفسیر دیگری هم از عاشورا می توان داشت؟ یعنی تفسیر و تصویری که در آن حسین محق و مظلوم و شهید نباشد؟ آیا می توان چنین نگاهی به عاشورا داشت که در آن حسین بن علی، آن تصویر رایج و متداول شیعه و آزادیخواهان غیرشیعی و غیرمسلمان و اصلا لامذهب را نداشته باشد. پاسخ اینست که بله! می توان چنین تصویری از عاشورا داشت. می توان عاشورا را چنین تفسیر کرد که اصلا حسین بن علی، که حق استفاده از رانت جد و پدر و مادرش که شخصیت های درجه یک اسلامند را ندارد و حتی بدون توجه به خودش که شخصیت آزادیخواه و ظلم ستیز و جوانمرد و حساس به مظلومان است، یک طاغی بر ضد حکومت اسلامی است. یک یاغی است که نظم اجتماعی و سامان امور مسلمین و بویژه خلیفه مسلمین را بر هم زده. از فرمان حاکم اسلامی که ولی امر اوست و حاکم مطلقه جان و مال و ناموس مسلمین است، تبعیت نکرده. خود را از آغوش حکومت اسلامی و خلیفه الله که فرمانش فرمان خدا و خودش سایه خدا و حتی گماشتگانش، گماشتگان خدا و الی آخر است، خارج کرده و به همین دلایل از جامعه اسلامی طرد شده و بر همین اساس نه تنها محق و مظلوم و شهید نیست، بلکه قاضی پدرش، شریح حکم می دهد که از دین هم خارج شده است! محارب است. اوست که محارب روز عاشوراست و اوست که محکوم به فناست و دیگر محاربان هم به آتش او می سوزند. اوست که سر فتنه است و آتش بیار همه صداهای مخالف است. آیا هیچ معنا می دهد که کسی، هر کسی که باشی، حتی اگر حاکم اسلامی مفسد باشد، حتی اگر حکم به قتل بیگناهان داده باشد، حتی اگر دولت اسلامی را با دیکتاتوری و خون و ظلم اداره کند و حتی اگر تمام صداهای مخالف را در سیاهچال خفه کند و آزادیخواهان و منتقدان را در محبس های طویل المدت به گور بسپارد، به خود حق بدهی که به خلیفه الله، به سایه خدا بر زمین و نایب پروردگار، نصیحتی کنی، نقدی کنی یا اعتراضی داشته باشی؟ به کدامین حق؟ کدام محکمه این حاکم مسلمین است که حکم به برائت تو دهد؟ به کدامین سند و گواهی؟
می بینید که ما دو عاشورا داریم و دقیقا می توانیم برخلاف آنچه شیعه و پیروان حسین و تمام آزادیخواهان تاریخ اندیشیده اند از عاشورای دیگری سخن بگوییم و آنرا به تصویر کشیم. عاشورایی که حسین در آن مقتول است به جرم محاربه، نه مظلوم به حکم اصلاح؛ عاشورایی که قتل حسین را فریضه می داند نه رذیله؛ عاشورایی که حکم عالمان دینی بی تفاوت به ظلم، بی اعتنا به فساد و بی توجه به ملت را پای قتل حسین اورده است: او را بکشید تا قطعه ای از خاک جنت را به یغما برید! این عاشورا را عاشورای یزید نامیده اند؛عاشورای اموی، و این آغاز انحرافی بود که تا سال های سال از جانب مسلمانان اموی و اسلام سفیانی تکرار شد تا حرمت عاشورا و تصویر و تفسیر حسینی آن را کاملا پاک کند.
اینک زمان پرسشی دیگر است: آیا این تلاش و جهد امویان توانست شعله عاشورا را خاموش کند؟ تا سال ها نماز نخواندن علی و کفر حسین و زندقه علویان ورد زبان ائمه جمعه و واعظان منصوب اموی بود. تا صدها سال سب علی و علویان و زندان و زنجیر و زجر اینان ادامه یافت اما آیا حقیقت قیام حسین و نفس اعتراض حسین و آنچه او را به کربلا کشانده و به عاشورا پیوسته بود، زیر بار این تل خاک مدفون شد؟ اینک تاریخ است که با ما سخن می گوید و از ما شاهد می خواهد که آیا آنچه حسین در عاشورا و در میانه کربلا فریاد زد در گوش تاریخ گم شد یا به گوش نسل های پس از حسین رسید و گواهی خود را در عاشورای خونین ما داد؟ عاشورای 1388.
اینک یک سال از آن واقعه خونین گذشته است و از قضا که اگر ملتی فقط فریاد حسین را فرایاد مخاطبان تاریخی حسین می آورد، اینک گویی جلوه ای از جنایات یزیدیان را هم به خون دیده می دیدند... در تصورشان اسب ها بر پیکر شهیدان و در تصویرشان ماشین ها بر پیکر شاهدان... در خلوتشان تیرهای غافل بر سینه بیگناهان عاشورا و در جلوتشان تیرهای ناغافل بر پشت مظلومان عاشورا، بر پشت بسیاری و بر پشت سید علی موسوی حبیبی که تنها جرمش، خواهرزادگی میرحسین بزرگ ما بود! چه ساده و چه هولناک خون آدمیانی بر زمین ریخت و هدر خوانده شد و محارب خوانده شدند و محبوسانشان زیر سایه مرگ زندگی کردند.
عاشورا را می توان از چشم یزید هم دید و اگر عاشورا سنتی همواره جاوید و زنده است، چرا برای یزیدیان نباشد؟ هر یزیدی در هرگوشه تاریخ، که شولای خلافت اسلامی را بر دوش دارد و می پندارد که خلیفه الله در زمین است، می تواند هر عاشورایی را به نفع خود مصادره کند. می تواند از هر عاشورایی منافق و محارب بسازد و می تواند چهره هر عاشورایی را برای کشتار خود و برای سرکوب خود چنان توجیه کند که آب هم از آب تکان نخورد. اصل در عاشورای یزیدی سه چهره دارد:
حق در هر حال با حاکم اسلامی است.
هر منتقدی، هر معترضی و هر مخالفی، کلا بر خطاست و باید از امر حاکم اسلامی تبعیت کند.
خون هر منتقد و معترض و مخالفی که از فتنه خود دست نکشد و به سرکشی و طغیان ادامه دهد، حلال و هدر است. او دیگر مخالف نیست. محارب است.
عاشورای حسینی، نتیجه اعتراض حسین پس از بیست سال سکوت بود. آنهم نه سکوت محض، سکوت به معنای متعارف. او پس از بیست سال دید که میراث و سنت محمد و اسلام علی، بدست یزید نابود خواهد شد و اگر اذانی از ماذنه ای بر می خیزد و بانگ قرآنی بگوش می رسد تا گوش ها را برای شنیدن پیام دین و اخلاق و حریت دیندار و حرمت آزادی او تیز کند، خاکی بر صورت مومنان است و پنبه ای بر گوش عالمان. گویی احدی نمانده تا صدای پیرزنی را بشنود که ناتوان از دیدار فرزند است و حتی از شنیدن صدای او نیز محروم. فرزندی که در محبس است به جرم اعتراض بر ظلم حکومت. گویی مردگانند و کس آوای زنی را نمی شنود که سالی است از شوی خود محروم شده و چشمان خیس کودکانی را نمی بیند که نگاه خسته اما پرنشاط پدر را از یاد برده اند. شویی و پدری که در محبس است، به جرم اعتراض بر ظلم حکومت. گویی...
این هم تصویری از عاشوراست که یک مسلمان موحد را و حتی هر انسان آزادیخواه و ستم شکنی را مدام تلنگر می زند و بخود می آورد که اگر در گوش هایت صلای اذان را می شنوی و با چشم هایت خطابه واعظان و دم از دین و آیین زدنشان را بر منبر و محراب می بینی واگر چتر حکومت دینی، حاکمیت روحانیون بر سر تو سایه افکنده و اگر بر جای پای پیغمبر و امامان و پیشوایان صالح و مردان خدایت، ردی از گام زدن ملبسان به جامه دین و مذهب را لمس می کنی، این همه مؤیدات و مقومات را بهانه مکن و خودت را به خواب خوش نزن که حکومت صالحه است و سایه حاکم، ردی از نور سوزاننده خورشید را بر تنت نمی افکند. اگر از خواب برخیزی و دست کم در خلوت خود به عاشورای خود بیندیشی و به آنچه با ملتی مظلوم و محجوب و قانع شد، فکر کنی رگه های درس های حسین را و بازتاب رد سرخ عاشورا را باز به روشنی توانی دید.
منبع خبرجرس .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر