۱۳۹۱ اسفند ۱۰, پنجشنبه

گفتگو با وزیر راه دولت خاتمی رد صلاحت خاتمی و هاشمی یعنی ادامه بحران کنونی کشور


احمد خرم وزیر راه دولت خاتمی است و از چهره های اصلاح طلب. او نیز دراین هفته های پایانی سال، وارد عرصه مطبوعاتی شده و بخشی از نظرات اصلاح طلبان درباره انتخابات سال 92 را در گفتگو با "انتخاب" مطرح کرده است. خرم گفته است:

الان احزاب و انجمن‌هاي اصلاح‌طلب كمي بيش از حد لازم محافظه‌كار شده‌اند. بالاخره هزينه برخورد كردن را بايد به جان خريد. نمي‌شود بدون هزينه در صحنه بود و فعاليت كرد. بعد از سال 88 نوعي سرخوردگي ايجاد شد كه بنده از آن به عنوان كماي سياسي تعبير مي‌كنم. ما بايد ظرف دو، سه ماه از اين كما خارج مي‌شديم
براي خروج از اين كماي سياسي بايد چه كاري انجام مي‌شد كه نشده است؟
بايد پرداخت هزينه‌ها را قبول مي‌كرديم.
هزينه‌ها سال 88 پرداخت شد.
پس از آن هم بايد پرداخت مي‌كرديم. وقتي كار به اينجا مي‌كشد كه جمع شدن اصلاح‌طلبان براي يك مراسم افطاري هم تحمل نمي‌شود يعني وضعيت براي ما بسيار سخت است. وقتي در اين حد هم فعاليت اصلاح‌طلبان را بر نمي‌تابند بايد منتظر عواقب سنگين بود. وقتي يك جرياني حذف مي‌شود يعني پشتوانه اجتماعي و سياسي حاكميت كاهش مي‌يابد و اين خطر بزرگي است. يكي از ابزارهاي ما در مذاكرات بين‌المللي گسترش اعتماد ملت به حاكميت و دارا بودن پشتوانه در داخل است. اين اعتماد و پشتوانه با عملكرد جناح حاكم در سال‌هاي اخير روبه كاهش گذاشته است. وقتي يك جريان اصلي با پايگاه اجتماعي غالب را حذف مي‌كنند در مباحث بين‌المللي هم كار سخت مي‌شود. به هر حال طرف‌هاي خارجي مذاكره‌كننده با ما هم، شرايط داخلي را رصد مي‌كنند و مي‌دانند وضعيت داخل ايران چگونه است
 من به عنوان يك فرد نيمه سياسي و نيمه اجرايي ادامه اين فضا را به هيچ‌وجه مفيد و در راستاي منافع ملي نمي‌بينم. متاسفانه با وجود نزديك شدن به انتخابات دور يازدهم روزنه‌يي در تغيير فضا ديده نمي‌شود. خودشيفتگي و بر طبل يكدست شدن حاكميت و تك صدايي كوبيدن، بيش از پيش كشور را دچارسردرگمي و مخمصه خواهد كرد.
ما 18 حزب، انجمن و گروه داريم كه شوراي هماهنگي اصلاح‌طلبان را تشكيل مي‌دهند. مثلا انجمن اصلاحات كه خود ما آن را با مجوز وزارت كشور داريم سه سال بدون فعاليت مانده است.
احزاب و گروه‌هاي سياسي فرصت خوبي دارند كه فعاليت خود را شروع كنند. اصلا مي‌توانند مشروح مذاكرات خود را در اختيار تمامي نهادهاي امنيتي و قضايي قرار دهند. هيچ كدام از اين احزاب در جايگاه روندهاي تند نيستند. حتي اگر گروهي از فضاي نقد و اعتراض مسالمت‌آميز به سمت راديكاليزم پيش برود بلافاصله با موضع‌گيري سايرين مواجه مي‌شود. نمونه آن را در شخص آقاي خاتمي ديده‌ايم. آقاي خاتمي همان زمان كه رييس‌جمهور بودند هم در برابر راديكاليزه شدن فضا موضع‌گيري مي‌كردند. ما موضع‌گيري‌هاي آقاي خاتمي را در برابر برخي تندروهاي اصلاح‌طلب يادمان نمي‌رود. با برخي از اين افراد ايشان قطع رابطه كردند. اين شخص 8 سال رييس‌جمهور كشور بود و يك مورد هم نمي‌توان يافت كه در برابر رهبري ايستاده باشد. نشان داد كه مشي اصلاح‌طلبانه دارد و رجل سياسي راديكالي نيست. او حرف مي‌زند و موضع مي‌گيرد به قصد اصلاح، و خودش هم آماده كمك است. در زمان آقاي خاتمي يك شكايت عليه كسي نشد. شما يك نفر را پيدا نمي‌كنيد كه با شكايت دولت حتي يك شب بازداشت شده باشد. اين در حالي بود كه انواع و اقسام اهانت‌ها و تهمت‌ها عليه دولت رواج يافته و باز سوي افراد و جريانات سياسي، مسوول و غير مسوول اتفاق مي‌افتاد. امروز مي‌بينيم كه در ميان خود اصولگرايان چگونه دعاوي قضايي رواج يافته است.
معتقدم يك جريان تندرو راديكال در حاكميت هست كه اين برخوردها را انجام مي‌دهد و عاقبت كار را نمي‌بيند. نبايد تسليم اين جريان شد. در ميان اصولگرايان انسان‌هاي معتدل فراواني يافت مي‌شوند كه مي‌توان با آنها تعامل كرد. بسياري از اصولگرايان الان از حذف يك جريان سياسي ناراحتند و مي‌دانند اين برخوردها به ضرر نظام است. بايد با همان‌ها صحبت كرد. الان كار به جايي رسيده كه نقد برخي اصولگرايان خيلي تندتر از اصلاح‌طلبان است. بايد از اين فرصت استفاده كرد. ممكن است همان افراد تندرو جلسات را به هم بزنند و هزينه‌هايي نظير ضرب و شتم و زندان را تحميل كنند. ما ريگي به كفش‌مان نيست. اصلاح‌طلبيم و به دنبال نقد مشفقانه در چارچوب نظام و قانون اساسي هستيم. ما دنبال تغيير رفتار حاكميت هستيم. براي اصلاح هم برنامه و راهكار داريم بنابراين براي ايران هزينه مي‌دهيم. اگر همين هم تحمل نشود معنايش با تيشه به جان ريشه كشور افتادن است. همان تندورها كشور را به مسيري برده‌اند كه همه دنيا عليه ما بسيج شده‌اند. كسي را در راس مديريت اجرايي كشور نشاندند كه امروز نشان مي‌دهد به هيچ شخص و نهادي پاسخگو نيست. 950 ميليارد دلار درآمد نفتي داشتند. به چه كسي پاسخ دادند اين درآمد كجا و چگونه هزينه شد؟ در عرصه فعاليت‌هاي اقتصادي سرمايه‌گذاري 300 ميليارد دلار را هم نمي‌بينيم چه برسد به 950 ميليارد دلار. در اين شرايط كه فشار دروني و بيروني افزايش يافته است باز هم عده‌يي مي‌خواهند كشور را به اين سو هدايت كنند كه تنش‌ها بيشتر شود. كشور دلسوزاني دارد كه مي‌خواهند اين معضلات را بر طرف كنند. جريان حاكم تندرو هرگز اجازه نمي‌دهد ما در اين خصوص تعامل كنيم. اما اجازه ندادن آنها نبايد باعث شود ما خودمان پا پس بكشيم.

همين كه جلسات انتخاباتي تشكيل مي‌شود نشان مي‌دهد در گذشته 3 ساله تجديد نظر شده و به اين نتيجه رسيده‌اند كه در صحنه سياسي و انتخابات حضور داشته باشند. اين حضور در صحنه الزاما به معناي معرفي كانديدا نيست. بالاخره حرف‌مان را بايد بزنيم. درباره عملكرد حاكميت يكدست 7 سال و نيمه اصولگرايان بايد حرف زد.
آقاي احمدي‌نژاد تيشه را برداشت و شروع به حذف همه اصلاح‌طلبان كرد. در پي اين موضوع، فضايي ايجاد شد تا كشور را موفق جلوه دهند. تازه در يكي دو سال اخير برخي از معتدلان و عقلا متوجه شدند خيلي فرصت‌ها از دست رفت و اين حركت حذفي نامناسبي بود كه نتيجه مثبتي به بار نياورد اما عده‌يي هنوز به اين نتيجه نرسيده‌اند كه تجديد نظر كنند. راي دادن آقاي خاتمي در انتخابات مجلس پيام داشت. اين پيامي كه آقاي خاتمي فرستاد عكس‌العملي در پي نداشت و فضا امنيتي‌تر هم شد. اين پيام را كسي نشنيد. بالاخره آقاي خاتمي قبل از آن، مساله گذشت دو طرف از يكديگر را مطرح كرد و شعار گذشت را داد. گذشت كردن براي زماني است كه حق به طور كامل با شماست. از سوي طرف مقابل اما هيچ قدمي به پيش گذاشته نشد و روزنه‌هايي هم كه بازمانده بود بسته شد. كشور و نظام از ابتداي انقلاب ضربه‌هاي فراواني از تندروي و مفتون قدرت شدن و توهم توطئه خورده است.
بايد جلسات خود را داشته باشيم و با عقلاي اصولگرا يك برنامه تعاملي تدوين كنند و بحران‌ها و مسائل كشور را بررسي كنيم و به راهكار برسيم. بايد به تعامل با مراجع و روحانيت پرداخت. اينكه اصلاح‌طلبان با اصولگرايان ائتلاف كنند امكان پذير نيست. از ابتداي انقلاب فضاي سياسي كشور دو قطبي بوده است. اين دو قطب نمي‌توانند ائتلاف كنند اما راه براي تعامل بسته نيست
آقاي خاتمي جلسات دو نفره‌يي با آقايان هاشمي و ناطق نوري داشته‌اند. جلسات سه نفره هم انجام شده است و برآيند نظر اين 3 نفر به مقامات منتقل شده است. بسياري از افراد از جمله آقايان هاشمي، ناطق نوري و روحاني تلاش كرده‌اند مواضع و ديدگاه‌هاي گروه‌هاي معتدل را به حاكميت برسانند. حداقل كاري كه مي‌توانند انجام دهند اين است كه حرف و تحليل خود را ارائه دهند. به نظر من احساس وجود بحران زمينه را براي تعامل بيشتر فراهم كرده است.
اگر يك ارزيابي صحيح از نفوذ آقاي خاتمي در جامعه داشته باشيم مي‌بينيم كه نفوذ و محبوبيت ايشان امروز از سال 88 بيشتر شده است. البته راي دادن آقاي خاتمي يك شوك به بدنه اصلاحات وارد كرد اما اين شوك باعث شد كه بيشتر شرايط را بررسي كنند و در قضاوت دقت بيشتري داشته باشند. بسياري از كساني كه موضع منفي داشتند در ماه‌هاي بعد با آن حركت موافقت كردند و مي‌گفتند اين حركت يك فعل نامناسب سياسي نبود. توجه داشته باشيم كه همان حركت آن روز برگ برنده امروز اصلاح‌طلبان است. اين نكته را فراموش نكنيم كه آقاي خاتمي راس اصلاحات است. اهل برخوردهاي قهري و حذفي نيست. براي انتخاب كارهاي سياسي هم مشورت مي‌كند همانطور كه براي راي دادن هم با بزرگان اصلاحات مشورت كرد و آنها هم گفتند راي ندادن ايشان معنا ندارد و بايد راي دهد. توجه داشته باشيم كه بدنه اجتماعي ايران بدنه راديكال نيست. مردم وقتي ديدند هزينه‌ها افزايش يافته در اعتراض و نقد عقب نشستند. البته اينطور هم نيست كه براي هميشه كنار بنشينند. چند سال است كه سرپرست‌هاي خانواده‌ها شرمنده خانواده خود هستند. در فعاليت‌هاي اقتصادي ركود شكننده‌يي حاكم است كه همه در بازار كار از دولت طلبكارند و شرمنده كساني كه كار كرده‌اند يا كالا فروخته‌اند و چك دريافت كرده‌اند و امروز صادر‌كننده چك كه چند برابر چك‌هاي صادر شده را از دولت طلبكار است شرمنده است. خلاصه در عرصه اقتصادي و معيشتي ملت دچار شرمندگي و سرافكندگي است.
هنوز براي خروجي گرفتن از جلسات انتخاباتي زود است. تا آخر اسفند وقت داريم. اصلاح‌طلبان تلاش مي‌كنند فضا تلطيف شود و از امنيتي به سياسي تغيير كند. در عين حال تلاش براي معرفي يك كانديداي اجماعي در جريان است. اگر فضا اجازه دهد و تغيير كند اصلاحات با يك كانديداي اجماعي به ميدان خواهد آمد.

طرف مقابل ما بايد به اين سوال جواب دهد: فرض كنيد ما اجماع كرديم و فردي را معرفي كرديم. بعد فرد رد صلاحيت شد، تكليف چيست؟
اين نكته را در نظر داشته باشيد كه اگر كانديداي اجماعي رد صلاحيت شود هر كانديداي ديگري كه بماند برنده نخواهد شد. بنابراين منطقي اين است كه قبل از ثبت نام، كانديداي اجماعي انتخاب شود.


ارتباط جريان اصلاحات با آقاي هاشمي چگونه است؟
ايشان حرف‌هاي ما را مي‌شنود. فكر مي‌كنم ايشان هم آمدن آقاي خاتمي را به مصلحت كشور بداند.
اظهارات تلويحي ايشان تاييد‌كننده تصور من است. البته آقاي هاشمي هم مي‌تواند كشور را از مشكلات خارج كند و وضعيت را بهبود بخشد. بايد ديد اين دو نفر كدام تاييد صلاحيت مي‌شود و كدام مي‌تواند راي بيشتري بگيرد.

آيا دولتي‌ها مي‌توانند تاييد صلاحيت مشايي را بگيرند؟

اظهارات خودشان نشان مي‌دهد كه مي‌توانند تاييد صلاحيت بگيرند اما طرف مقابل تصور مي‌كند طيف دولت راي ندارد. از آن سو عمده هزينه حذف اصلاح‌طلبان تاكنون پرداخت شده و براي ورود به حاكميت هزينه‌يي نمانده است كه ما بدهيم.
اگر وضعيت به همين شكل باقي بماند روز انتخابات صحنه چگونه است؟
كانديداي اجماعي ما رد صلاحيت مي‌شود و رقابت بين اصولگرايان باقي مي‌ماند. از اصلاح‌طلبان بدلي هم قطعا با راي بسيار پاييني استقبال مي‌شود.

اصولگرايان منهاي احمدي‌نژاد چگونه وارد مي‌شوند؟

فكر مي‌كنم در برابر احمدي‌نژاد به اجماع برسند.
پیک نت   9  اســــــفند

۱۳۹۱ اسفند ۱, سه‌شنبه

غلط بودن استیضاح را قبول ندارم، اما التزام دارم



           
دو روز پس از سخنرانی علی خامنه ای که در آن نظراتش را درباره اختلافات رو به گسترش درون حکومتی و مسائل اتمی و مذاکره با امریکا مطرح کرد، علی مطهری در مصاحبه با خبرگزاری "نسیم" گفت:
اینکه استیضاح امری غلط بود را قبول ندارم، اما اگر رهبری قبل از استیضاح نظرشان را می‌فرمودند، ما این کار را انجام نمی‌دادیم. در جایی که دولت قانون شکنی می کند مجلس نمی تواند به بهانه همدلی سکوت کند. باید به قانون احترام بگذاریم تا وحدت میان قوا بیشتر باشد. البته مقام رهبری در سخنان خود بیشتر رئیس‌جمهور را نصیحت کردند و خطابشان بیشتر متوجه رئیس‌جمهور بود. بنابراین نباید روسای دو قوه را به یک چوب برانیم. البته ایشان اشاره ای به صحبت های پایانی رئیس مجلس نیز داشتند.
التزام به ولایت فقیه به معنای التزام عملی است. یعنی ممکن است با بعضی از نظرات ولی فقیه موافق نباشیم، اما در عمل تابع باشیم.
پیک نت   30  بهمن

۱۳۹۱ بهمن ۲۵, چهارشنبه

این 90 در دل آن 100 است آقای خامنه ای رهبر است اما رهبر کودتا علیه انقلاب


انقلاب 57 یک نسل بچه هائی "با کفش کتانی" داشت. نوجوان هائی که در سال 57 از صبح زود، بند کفش های کتانی اغلب سوراخ سوراخ خود را سفت می کردند و از جنوبی ترین و حاشیه ای ترین نقاط تهران بزرگ راه می افتادند تا خود را به خیابان شاهرضا (انقلاب کنونی) برسانند. از میدان فوزیه سابق (امام حسین امروز) تا میدان 24 اسفند آن روز و میدان انقلاب امروز، آنها گاه در حاشیه خیابان بودند و گاه در وسط خیابان. گچ و ذغالی در دست و یک کپسول (اسپری) رنگ در جیب داشتند تا بر دیوارهای این خیابان و خیابان ها و کوچه های فرعی این خیابان بنویسند، که چرا و به چه دلیل شاه را نمی خواهند!
 جدال و جنگ و گریز فرسایشی با ارتش مستقر در خیابان ها و بویژه همین خیابان شاهرضا و یا انقلاب، با همین بچه های کتانی به پا بود، که هیچ چیز برای از دست دادن نداشتند جز جانشان. بیشترین کشته میدان ژاله از همین گروه بود. بیشترین تلفات پراکنده در خیابان شاهرضا و یا انقلاب از همین گروه بود. سردخانه بهشت زهرا را همین نوجوان ها گرم و هیجانی نگه میداشتند و کشته ها را به دوش گرفته و دور بهشت زهرا می چرخیدند. حملات ناموفق و ادامه دار به سفارت امریکا که اغلب شکار تک تیراندازان داخل سفارت می شدند کار همین نوجوان ها بود. کسی از کسی نمی پرسید نماز می خوانی یا نمی خوانی. انقلاب بود و فرصتی برای این پرسش ها نبود. اولین دسته هائی که در جریان شورش همافرها در خیابان نیروی هوائی مسلح شدند نیز، باز همین نوجوان ها بودند. پیاده نظام حمله به پادگان ها و به ساواک نیز همین ها بودند و با سقوط رژیم شاه، کمیته های انقلاب را همین ها در محلات تشکیل دادند که از همان زمان نفوذ در جمع آنها آغاز شد. مذهبی های موج سوار که کار شاه را تمام شده دیده و تازه انقلابی شده بودند و عواملی از رژیم شاه (بویژه ساواک) که نجات خویش را در پیوستن به کمیته ها دانستند. سپاه پاسداران از دل همین کمیته ها بیرون امد. دستچین شده های کمیته ها، رفتند به سپاه. آیت الله اشراقی و ابوشیریف (زمانی) از جمله بنیانگذاران سپاه شدند. ارتش عراق که وارد خاک ایران شد، باز، همین نوجوان ها که حالا سبزی سبیل و موی نرم شقیقه هایشان به ریش و سبیل تبدیل شده بود راهی جبهه های جنگ شدند.
 این، اشاره ای بسیار بسیار کوتاه به نقش نوجوان ها و جوان ها در انقلاب بهمن 57 است که تمایلات و گرایش های مذهبی داشتند. بحث درباره نسلی که چند سالی از آنها ارشد تر بودند و سابقه سیاسی داشتند (مذهبی و غیر مذهبی) جداست. همچنان که بحث در باره انواع حوادث جداست. این مقدمه، در حقیقت اشاره ای بود به دردنامه ای که دکتر "علی شکوری راد" در سالگرد انقلاب 22 بهمن نوشته است. او، از همان قبیله کفش کتانی های انقلاب 57 است که شمار بسیاری از آنها در جنگ کشته شدند و اکثریت بازماندگان آنها اکنون یا در زندان علی خامنه ای اند و یا به حاشیه رانده شده و در انتظار نوبت اند!
 خلاصه ای از نامه شکوری راد را در این شماره پیک نت می خوانید و بعید است که بازماندگان نسل انقلاب – با هر اندیشه و سابقه سیاسی- ندانند و قبول نداشته باشند که "بنام انقلاب، علیه انقلاب کودتا شد. بنام رهبر انقلاب، آقای خامنه ای رهبری کودتا علیه انقلاب را عهده دار!"
بقول مولوی "چون که 100 آمد، 90 هم پیش اوست". مجلس کنونی، دولت کنونی، دستگاه قضائی کنونی، زندان های کنونی، فقر و فلاکت کنونی، سرکوب کنونی، فروپاشی کنونی جامعه و حکومت، دروغگوئی حاکم، کودتای 88، غارت مملکت از سوی یک اقلیت و به خاک سیاه نشستن اکثریت مردم و هر پدیده دیگری که می بینید، همان 90 است که مولوی می گوید و نباید فراموش کرد که این 90 در دل آن 100 است
.

پیک نت  24 بهمن 1391

۱۳۹۱ بهمن ۲۱, شنبه

سالگرد انقلاب به قلم ابوالفضل قدیانی از زندان قزل حصار: مردم انقلاب نکردند که بجای "جاوید شاه" بگویند "پاینده رهبر"



ابوالفضل قدیانی  عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که بدلیل انتشار بیانیه های افشاگرانه در باره شرایط زندان و اوضاع کشور و نقش علی خامنه ای در شکل گیری بحران جاری در کشور از زندان اوین به زندان قزل حصار تبعید شده، بمناسبت سالگرد انقلاب بهمن 57 نامه از نوشته که در زیر می خوانید:

سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در حالی بر من می گذرد که برای چهارمین سال متوالی خاطرات شیرین سقوط دیکتاتوری پهلوی و برچیده شدن بساط سلطنت مطلقه درآن سال را در زندان مرور می کنم. سی و چهار سال پیش در چنین روزهایی مشاهده عظمت و شکوه خیزش ملی علیه رژیم استبدادی که غاصبانه بر سرنوشت ملت حاکم شده بود، آنچنان شعفی در همه ما بر می انگیخت که رنج چهارسال زندان پی در پی و شکنجه های ساواک را گرچه بتازگی از آن رهیده بودیم اما به خاطـره ای دور بدل می سـاخت. محمدرضا پهلوی مستبـد آن روز ایران برای مخـالفی همچون من حکم به حبس ابـد داده بود – چنانکه اقتضای استبداد مطلقه اش بود – اما آنچه ابدی شد سقوط رقت بار او در برابر اراده آزادیخواهانه ملت بود.
با این همه امروز باید گفت سی و چهار سال پیش انقلاب پیروز شد اما مردم آزادیخواه نه، سلطنت رفت اما دموکراسی در این مملکت نهادینه نشد و طعم آزادی در کام ملت ماندگار نگشت، چرا که از بطن انقلابی آزادیخواهانه بر اثر تنگ نظری ها و حذف نیروهای دلسوز و جمهوری خواه و با تفسیر دیکتاتور مآبانه از اسـلام و قـانون اسـاسی، کـار بدان جـا رسیـد که امـروز سـایه شوم “نکبت استبداد دینی” بر مردم مظلوم این مملکت مستولی شده است. انقلاب ما به مقصود خود نرسید و ناکام شدیم.
سرنوشت مبارزان و زجرکشیدگان انقلاب خود یک نشانه آشکار برای این مدعاست. زندانیان سیاسی پیش از انقلاب که در پی آزادی، اندکی پیش از پیروزی قطعی انقلاب، بر دوش مردم از دیوارهای بلند زندان های پهلوی گذشتند حالا همچون من ، محکومان دادگاه های انقلاب اند. دیوارهای زندان قزل حصار که به حکم قاضی زبون دادگاه انقلاب بدان تبعید شده ام و اکنوم یکی از بدترین شرایط را در میان زندان های کشور داراست، برای من آشناست چرا که پیش از انقلاب نیز در همین زندان و همین بند محبوس بودم.
انقلاب ما به مقصود خود نرسید و ناکام شدیم. چرا که آنچه علیه آن قیام کردیم حکومت فردی و سلطنت مطلقه بود که اینک همان مناسبات در قالب ولایت مطلقه فقیه بازتولید و مستقر شده است. آن روز می گفتند که شاه مافوق قانون است و امروز هم صراحتاً ولی فقیه را حاکم بر قانون اساسی معرفی می کنند و وی نیز بی شرمانه نه تنها آرمان های انقلاب ۵۷ بلکه دستاوردهای انقلاب مشروطه را نیز زیر پا گذاشته، کشور را به عهد ناصرالدین شاهی برده و با صدور آنچه حکم حکومتی می نامد شخصاً قانون صادر کرده و در سخنانش حکمکور شو، کر شو” صادر می کند.
آنچه من گفته ام و می گویم و سخن همه آزادیخواهان این مرز و بوم است، اعتراضی به این ارتجاع و واپس گرایی و بازگشت به مناسبات استبدادی است که مردم علیه آن انقـلاب کـردند. ملت ایـران انقـلاب نکـرد کـه به جـای شعـار ” جاوید شـاه “، شعـارپاینده رهبر ” سر دهد. خواست ملت ما تبدیل نام ساواک به وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران نبود بلکه این ملت انقلاب کرد تا دست نهادهای امنیتی را از حوزه های زیست سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی اش کوتاه کند. آرزوی ملتی که قیام کرد این نبود که دستکاری وتقلب در آرای عمومی به امری رایج بدل گردد و اعتراض به تقلب در انتخابات جرم و جنایت تلقی شود. ملتی که حکومت موروثی را توهین به آگاهی و شعور خود تلقی می کرد آن همه شهید نداد تا امروز رهبر جمهوری اسلامی برای جانشینی ولیعهد ولی فقیه زمینه سازی و برنامه ریزی کند. آن همه شکنجه و تحمل حبس در دوران مبارزات ضد رژیم پهلوی مطلـوبش این نبـود کـه پس از ۳ دهه شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” همچنان رایج و مطرح باشد و انـواع و اقسـام شکنجه های روحی و جسمی در زندان های ایران در حق منتقدان و مخالفان از اقشار مختلف از دانشجویان و روزنامه نگاران گرفته تا وکلا و فعالان سیاسی اعمال شود.
انقلاب اسلامی ۵۷ گرچه برگ زرینی در تاریخ مبارزات ضد استبدادی مردم ایران است اما تا به امروز ملت ما از حق تعیین سرنوشت و حاکمیت ملی بهره مند نشده است با این همه ایرانیان آگاه و آزادی خواه در این راه دمی از پای ننشسته اند و جنبش سبز ما منزلی دیگر در این مسیر است. منزلی که انشاا… جایگاه کامیابی و فرجام راه خواهد بود. این جنبش حرکتی ملی است که مهمترین محور مطالبات آن حق انتخابات آزادانه شهروندان در کلیه عرصه هاست و بنابراین شعار آن ” انتخابات آزاد” است.
نگاه به تحولات منتهی به انقلاب اسلامی در سال ۵۷ ما را با این واقعیت مواجه می سازد که علت العلل سرنگونی استبداد پهلوی بی اعتنایی وی به نصایح دلسوزان وطن و بزرگانی چون دکتر مصدق در خصوص لزوم آزادی انتخابات و نه تنها بی اعتنایی که کودتا علیه خاص و اراده ملی بود. نسبت استبداد و انتخابات آزاد همان نسبت میان جن و بسم الله است و آنچه زمینه ساز سقوط مستبد به پرتگاه لعن تاریخ است فراز او از قله رفیع انتخابات آزاد است. بر این اساس آنچه امروز بر همین منوال ورد زبان رهبر کنونی جمهوری اسلامی قرار گرفته در چنین چارچوبی قابل ارزیابی می باشد. ولی فقیه که در سال ۸۸ مرتکب کودتا علیه آرای عمومی شده و دست خود را به خون پاک معترضان مسالمت جو آغشته است اینک نیک می داند که هرگاه فرصتی برای سنجش افکار و آرای مردم فراهم شود از آنجا که مشروعیتی ندارد بازنده و شکست خورده مطلق خواهد بود و در همین راستا هرگونه سخن در خصوص “انتخابات آزاد” را اقدام در جهت براندازی و خیانت به نظام استبداد دینی تلقی می کند.
مستبد امروز ایران که تصمیم خود را برای روی کار آوردن یکی از درباریان با وفایش به عنوان رییس جمهور گرفته و نماینده اش در سپاه پاسداران نیز علناٌ مسئولیت مهندسی انتخابات را برعهده این نیروی نظامی دانسته است ، مزورانه دم از سلامت انتخابات آینده می زند و درسخنان ۱۹ دی خود اظهار میدارد :” تاکید دارم که انتخابات باید با سلامت و امانت داری کامل انجام شود و مسئولان با پاکدستی انتخابات سالمی را برگزار کنند که مطمئناً همینجور خواهد شد…” و صد البته طبیعی است که او همچون نتیجه انتخابات از سلامت آن نیز مطمئن باشد و به این شکل و از طریق لفظ “سلامت انتخابات” فرمان مهندسی آرا را صادر کند.
البته مستبد باید بداند که در فراهم آوردن ماموران تقلب با مشکل مواجه خواهد بود چرا که حتی رئیس جمهوری که قرار بود رئیس دفترش باشد نیز حرف او را نمی خواند و فرمان نمی برد. مگر رهبر همین چندی پیش خطاب به مسئولان و خصوصاً روسای قوا حکم صادر نکرد که تا روز انتخابات کسی بر طبل اختلافات نکوبد و هر کس چنین کردخائن” است . پس دستکم با توجه به آنچه که در جلسه علنی ۱۵ بهمن مجلس در مقابل افکار عمومی روی داد و در تاریخ جمهوری اسلامی کم سابقه و شاید بی سابقه بود، باید تبریک گفت به ولی فقیه که رئیس جمهوری که نزدیک ترین نظر به او را دارد ، بر اساس حکمی که خود صادر کرد “خائن” است و ولی فقیه ۸ سال حامی عمده ی یک خائن بود. و مگر نه آنکه “اقرار العقلاء علی انفسهم جائز”؟
اما در چنین شرایطی نقشه راه هواداران جنبش سبز و طالبان دموکراسی در ایران روشن و شفاف است. به چالش کشیدن فاز دوم کودتای ۸۸ و برآشفتن خیال مطمئن ولی مطلقه فقیه با تاکید بر روی شعار اساسی جنبش سبز یعنی “انتخابات آزاد” محقق خواهد شد. انتخابات آزاد از آن جهت مطالبه ای اساسی و محوری نزد حامیان جنبش سبز است که این جنبش سودای به قدرت رساندن این و یا آن گروه را ندارد بلکه تمنای این حرکت ملی تحقق حاکمیت ملی و به کرسی نشاندن اراده ملت است. که آن هم تنها و تنها از طریق برگزاری یک “انتخابات آزاد” میسر خواهد شد. از این رو از یاد نبریم که راه مقابله با حاکمیتی استبدادی که حتی می کوشد سبک زندگی شهروندان را نیز آمرانه مهندسی کند تاکید بر مطالبه اصولی “حق انتخابات آزادانه” در هر فرصت و از طریق هر امکان سیاسی و اجتماعی است.
در پایان اولا لازم می دانم که از کلیه افراد و گروه هایی که در پی تبعید این جانب اقدام به اعتراض و ابراز همدردی کرده اند تشکر نمایم و ثانیا متذکر شوم که برای پیرمردی چون من که جوانی خویش را در راه آزادی ملت و مقابله علیه استبداد در حبس و تهدید گذرانده افتخاری بالاتر از این نیست که سالهای آخر عمرش را نیز در همین مسیر طی کند و علی خامنه ای که نام خود را در فهرست مستبدان تاریخ این مملکت و ناقضان حقوق ملت ایران ثبت کرده است باید بداند که با تحمیل شرایط دشوار حبس و یا صدور احکام حبس پی در پی، توان آن را ندارد که مرا از بیان اعتقادات و مخالفتم با حکومت استبدادی اش ، منصرف سازد و تا زنده ام همچون خاری در چشم استبداد خواهم بود.
همچنان که به هنگام ترک بند ۳۵۰ زندان اوین در میان زندانیان سیاسی آن بند تصریح کرده ام با توجه به سوابق رهبر فعلی جمهوری اسلامی در حذف فیزیکی مخالفان، مسئولیت هرگونه اتفاقی برای من بر عهده بالاترین مقام نظام جمهوری اسلامی خواهد بود.
ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب (هود ۸۸)
ابوالفضل قدیانی
بهمن ماه ۱۳۹۱
زندان قزل حصار
پیک نت   21  بهمن