۱۳۹۰ آبان ۵, پنجشنبه

:: بی‌ادبی‌های کارگردان حامی احمدی‌نژاد ادامه دارد: سينما، لجنزار و جيره‌خوار صهيونيست‌ها

چکیده :فرج الله سلحشور، کارگردان حامی احمدی‌نژاد که متاسفانه نامش با فیلم سینمایی حضرت یوسف (ع) نیز گره خورده، چند روز پس از توهین قبلی خود به بازیگران زن سینما، بار دیگر به جسارت و بی‌ادبی به سینماگران پرداخت و این بار به بهانه جشنواره فیلم رویش، سینما را لجنزار و سینماگران را ریزه‌خوار دستورالعمل‌های صهیونیستی نامید.... فرج الله سلحشور، کارگردان حامی احمدی‌نژاد که متاسفانه نامش با فیلم سینمایی حضرت یوسف (ع) نیز گره خورده، چند روز پس از توهین قبلی خود به بازیگران زن سینما، بار دیگر به جسارت و بی‌ادبی به سینماگران پرداخت و این بار به بهانه جشنواره فیلم رویش، سینما را لجنزار و سینماگران را ریزه‌خوار دستورالعمل‌های صهیونیستی نامید. وی با بیان اینکه دبیران جشنواره فیلم رویش در شهر مشهد، که توسط حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی برگزار می‌شود، سینمای دینی را قبول ندارند، افزود: وقتی در یک مملکت حرف سینمای اسلامی می‌ زنند، در حالی که برای اسلامی شدن آن کاری نکردند معلوم است تصمیمشان غلط است. شیعه آنلاین گزارش کرده که سلحشور همچنین گفته است: “در یک حوض لجن، نمی‌توان دنبال سیب، گلابی و انار تمیز گشت و این یک حماقت است، در یک لجنزاری به نام سینما که ریزه خوره دستورالعمل‌های صهیونیستی است نمی‌توان حرف اسلام را زد. در این سینما که در دستان صهیونیست‌ها است نمی‌شود حرف اسلامی زد و مثل آن است که به یک دزد بگویی چرا مال حرام می‌خوری، به سینمایی که ماهیت صهیونیستی دارد نمی‌توان نام اسلامی داد.” وی پیش از این هم توهین‌های سخیفی را متوجه سینماگران کرده بود، توهین‌هایی که طیفی از واکنش‌ها، از عزت‌الله انتظامی تا علیرضا افتخاری، را در پی داشت. پنج زن بازیگر سینما هم خطاب به سلحشور نوشته بودند: «ای کاش لطف کنید سینمایی را که خجالت می‌کشیم بگوییم شما را یاد کجا می‌اندازد به حال خود رها کنید، شاید که رستگار شوید و آرامش و صلح و محبت به وجدان نگران‌تان بازگردد

۱۳۹۰ آبان ۲, دوشنبه

بیانیه شورای همآهنگی راه سبز یگانه راه نجات از بحران تسلیم شدن به خواست مردم است!

شورای همآهنگی راه سبز امید، بیانیه ای در ارتباط با خطراتی که متوجه تمامیت ارضی کشور است منتشر کرد. در این بیانیه آمده است:
ماجرای اتهام دست داشتن برخی مسئولین یا نهادهای جمهوری اسلامی در طرحی که ظاهرا هدف آن ترور سفیر کشور عربستان در آمریکا بوده، می رود تا بار دیگر حلقه‌ی فشارهای خارجی بر کشور ما را تنگ تر سازد. هنوز نسبت به درستی یا نادرستی این اتهام و اعتبار اسناد آن تردیدهای زیادی وجود دارد و سابقه‌ی اتکای دولت آمریکا بر شواهد و مدارک به دور از واقعیت در مورد عراق، شبهه ناک بودن آن را در اذهان عمومی دنیا افزایش داده است. در کنار واقعیت مواجهه‌ی خصم آمیز آمریکا با ایران اما، یک واقعیت تلخ دیگر نیز وجود دارد و آن این که آنچه این روزها بر مردم ما می رود، نتیجه‌ی طبیعی عدم پایبندی حاکمان و دولتمردان کشور ما به حکمرانی دموکراتیک و عقلانیت جمعی است: اقتصاد نامولد، ورشکسته و سخت وابسته به فروش منابع طبیعی؛ نظامی سازی حیات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور که نه تنها دستاوردهای مثبتی در بر نداشته بلکه پیامدهای منفی آن در هر عرصه آشکارتر از همیشه است که یک نمونه‌ی آن فساد و اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی اخیر است؛ و اینک در سایه‌ی مجموعه عملکرد حکومت در شش سال اخیر در عرصه‌ی داخلی و خارجی، حلقه های محاصره و انزوا در عرصه‌ی سیاست خارجی که با شتابی بیش از پیش، امنیت و منافع ملی ایران زمین را به مخاطره انداخته است.
در عرصه‌ی استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای، آنهایی که اتخاذ سیاست های خردمندانه و واقع بینانه دولت های قبلی را مورد انتقاد قرار دادند، وضعیت را به بحرانی ترین شکل ممکن رسانده اند و با سیاست های نامنسجم و خیالپردازانه‌ی خود، آن را از یک فرصت به یک تهدید تبدیل کرده اند.
در عرصه‌ی حقوق بشر، با نادیده گرفتن حقوق حقه‌ی مردم در تعیین سرنوشت خویش، اعمال شکنجه، بازداشت های غیرقانونی، کشتار، سرکوب تجمعات مسالمت آمیز، زیر پا گذاشتن حق آزادی بیان، تعطیلی و اعمال سانسور شدید مطبوعات، تعطیلی احزاب و سازمان های منتقد، تنگ کردن عرصه بر هنرمندان و دانشگاهیان و فرهیختگان و علما و مراجع تقلید، و اقشار دیگر، آنچنان کارنامه‌ی سیاهی در زمینه‌ی حقوق بشر و حتی تعهد به اصول قانون اساسی کشور از خود برجای گذاشته اند که کشور را از این حیث نیز در بالاترین حد آسیب پذیری در عمر سی ساله‌ی نظام قرار داده است.
در عرصه‌ی سیاست بین الملل، دولتمردان کنونی به جای درک واقعیت های حاکم بر جهان و اتخاذ خط مشی عاقلانه ای که منافع بلند مدت کشور را تأمین کند، به یارگیری های ناپایدار و اتحاد با دولت هایی روی آوردند که بسیاری از آنها حتی در نظر مردم خود نیز دارای مشروعیت و محبوبیت نیستند و نشان داده اند که در بزنگاه های حساس، به راحتی از همراهی با منافع کشور ما کناره می گیرند. دولتمردان کنونی حتی در مورد خاص و مهمی مانند مسئله‌ی فلسطین هم نابخردی و ناکامی های خود را به نمایش گذاشتند و با توسل به جنجال آفرینی ها و ماجراجویی ها، تحقق خواست اکثریت مردم فلسطین برای آینده ای صلح آمیز را دچار مخاطره کرده اند. به راستی دستگیری ناشیانه‌ی اتباع کشورهای دیگر به جرم جاسوسی و آزادسازی آنها پس از ماه ها اسارت، به جز فراهم ساختن زمینه‌ی لازم در ارائه‌ی چهره ای خشن و نامعقول از ایران چه دستاوردی در پی داشته است؟ رجزخوانی های مسئولین نظامی و امنیتی به جز این که نظام را بیش از پیش در معرض اتهام تروریسم قرار می دهد، چه نتیجه ای در بر خواهد داشت؟
سکانداران کنونی نظام به جای درک این واقعیت مسلم که اقتدار واقعی و پایدار نظام به میزان اعتماد مردم به آن بستگی دارد، سعی می کنند با بحران سازی یا استفاده از بحران ها، دست به ایجاد وحدت تصنعی میان ملت و دولت بزنند، در حالی که وحدت واقعی زمانی به دست می آید که خاضعانه به خواست اکثریت مردم خویش گردن نهند و به جای لجاجت در ادامه‌ی راه غلطی که به ویژه پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸ در پیش گرفته اند، به مردم بازگردند. صد البته هر ایرانی، دارای هر عقیده و مرامی که باشد، بر دفاع از تمامیت ارضی و منافع ملی کشورش ایستاده، اما دفاع از ایران را نباید با دفاع از دولتمردانی که سهمی عمده در ایجاد این بحران دارند اشتباه کرد.
سخن همراهان جنبش فراگیر سبز مردم ایران به حاکمان این است که عزت و سربلندی حقیقی را در صداقت عملی نسبت به پایبندی به تحقق خواسته ها و حقوق آحاد ملت باید جست، نه در سرگرم شدن به کارزارهای تبلیغاتی زودگذر. از آنچه این روزها بر سر خودکامگان منطقه می آید درس بگیرید و بدانید که بازگشت به عقلانیت جمعی، تنها راه نجات کشور از وضعیت بحرانی کنونی است.
حفظ امنیت و استقلال کشور بدون تضمین حقوق بنیادین و امنیت شهروندان و التزام عملی به روشهای دموکراتیک امکان پذیر نیست. این شیوه‌ی حکومتداری شماست که بهترین شرایط را برای پذیرش اتهام های مطرح شده در افکار عمومی جهان فراهم می کند. مطمئن باشید زمانی که به اراده‌ی ملت تن دهید و مردم پشت سر شما قرار بگیرند، هیچ قدرتی نمی تواند به بهانه‌ی حفظ منافع خویش، حتی اندیشه‌ی تعرض به این سرزمین را در سر بپروراند.
پیک نت 2 آبان

۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه

جهان علیه بانک ها به خیابان آمده بانک های ج. اسلامی 5 میلیارد دلار به جیب زده اند


هی از كارشناسان بانكی با بیان اینكه حدود 48 هزار میلیارد تومان بدهی های معوقه به سیستم بانكی وجود دارد، می گویند 3 میلیارد دلار بدهی گروه "آریا" به بانك ملی تنها یك قسمت از 16 قسمت بدهی های معوقه بانكی است. باید به 15 قسمت دیگر هم پرداخت. به طور نمونه وضعیت بدهی های افرادی نظیر "علی انصاری" مالك بانك "تات" و "سرمایه"، "هدایتی" سرمایه دار فوتبال دوست، "زنوزی" مالك بانك "گردشگری" و سهامدار عمده "بانك سامان"، كه ابعاد فعالیت های اقتصادیشان از گروه آریا بزرگتر است، روشن شود. ضمنا نام دیگری هم وجود دارد كه زمان افشای آن هنوز نرسیده است. این نام نیز باید به فهرست فوق اضافه شود.

بخش عمده این 48 هزار میلیارد تومان بدهی معوقه بانكی را باید در معادلات و معاملات سیاسی جستجو كرد.(نقل کوتاه شده از وبسایت آینده)

پیک نت ـ 28 مهر 1390

۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه

آقایان جنتی و احمد خاتمی! این دولت فاسد با دخالت و تقلب شما بر سرکار آمد

یکشنبه, ۲۴ مهر, ۱۳۹۰

چکیده :رمالی و دعا نویسی توهم مدیریت جهانی را بدنبال آورد و در این میان سرمایه های کشور به یغما برده شد. اگر روال صندوق ذخیره ارزی مطابق برنامه پیش رفته بود در حال حاضر باید ۱۰۰ میلیارد دلار در صندوق موجود باشد، آیا هست؟ مجلسی ها می گویند صندوق خالی است، اگر می فرمائید نیست، پس کجاست؟ آیا به عنوان یک ایرانی حق داریم بپرسیم این نوکیسه ها که تا چند سال پیش هیچ نداشتند از کجا میلیارد ها دلار سرمایه به هم زدند؟...



محمدتقی کروبی *

۱۸ ماه از توقیف غیر قانونی گذرنامه ام توسط نیروهای امنیتی گذشته بود که نهایتا با بازگرداندن گذرنامه، اجازه خروج از کشور به من داده شد. عفونت شدیدی در پای راستم وجود داشت که استفاده از پروتز را همراه با درد و رنج بسیار کرده بود، از اینرو بعد از خروج و با مهیا شدن شرایط ، بلافاصله بستری و عمل جراحی را پشت سر گذاشتم. در این مدت اخبار مختلفی از جمله بزرگترین پرونده فساد تاریخی کشور توسط دولت کریمه در کنار شلاق خوردن نخبگان کشور (سمیه و پیمان) به جرم انتقاد از همین دولت فاسد را خواندم.

در باب اعمال مجازات شلاق و رفتار های ظالمانه نسبت به این عزیزان مطلبی دارم که همراه با نقد قانون مجازات اسلامی بعدا منتشر خواهم ساخت. اما در ارتباط با یکی از پرونده های شرم آور دولت مستقر که عناوین مجرمانه اختلاس، دزدی، جعل و کلاه برداری را در بر می گیرد سخنان جالبی از آقایان احمد جنتی و احمد خاتمی مبنی بر حفظ آبروی متهمین و عادی بودن این اختلاس ها در کشور های دیگر و نپرداختن به ابعاد آن از سوی اصحاب رسانه ها را خواندم. واکنشی دیگری از بخش رسانه ای جریان حاکم دیدم که ریشه این ننگ را به رئیس مستعفی بانک ملی ارتباط داده بود و با مطرح کردن مسئولیت ایشان در دوران اصلاحات، پدر و آقای خاتمی را مخاطب قرار داده بود. در این مطلب بدنبال بیان ریشه های اصلی فساد در کشور نیستم که در این روزها دلسوزان و اندیشمندان کشور در داخل و خارج از کشور مطالب بسیار نگاشته اند. امیدوارم بدور از حب و بغض و برای نجات کشور از بحران پیش رو گوش شنوائی پیدا شود.

اما لازم میدانم به دو عضو شورای نگهبان که بعد از دست بردن در آرای ملت و ریختن خون فرزندان این کشور بر سنگ فرش های خیابان و پنهان کردن جنایات کهریزک، با چشمان از حدقه بیرون زده از تریبون نماز جمعه به ترویج خشونت پرداختند و دستگاه قضائی را به صدور احکام سیاسی بیشتر علیه نخبگان کشور تشویق کردند، این واقعیت تلخ را یادآور شوم که به برکت امثال شما و دخالت مستقیم شورای تان فاسد ترین دولت تاریخ ایران با تقلب به روی کار آمد. برخلاف ادعای آقایان چنین اختلاس هایی نه در کشورهای پیشرفته بلکه در نظام های دیکتاتوری نظیر لیبی و سوریه هم سابقه ندارد. در جوامع پیشرفته قوانین حق مردم در دانستن را به رسمیت شناخته و روح آزادی و دموکراسی مانع پنهان کاری و تصمیمات فردی می گردد. قانون آزادی اطلاعات موجب کنترل اصحاب رسانه نسبت به سیاستمداران، حاکمان و اشخاص حقوقی گردیده است. در ایران چه کسی حق دارد بداند و اگر بخواهد بداند چه سرنوشتی در انتظار وی و خانواده اش خواهد بود. اجازه دهید به چند نمونه از سوء استفاده ها و عواقب آن در غرب اشاره کنم. وزیر سابق کشور بریتانیا، دیوید بلانکت برای هبه ۲ بلیط دولتی اپرا به معشوقه اش و سفارش در تسریع اقامت دایم خدمتکار معشوقه خود مجبور به استعفا شد، صدر اعظم سابق آلمان برای استفاده شخصی از یک باک بنزین دولتی مواخذه شد و اخیرا دکتر فوکس وزیر دفاع انگلیس بخاطر به همراه بردن دوست خود در سفر های کاری و استفاده وی از عنوان مشاور وزیر مجبور به کناره گیری گردید. در جوامعی که شفافیت در رفتار وجود دارد، درج رسوائی ها نه تنها به یاس و ناامیدی مردم منجر نمی شود بلکه اعتماد انان را به سیستم افزایش می دهد.

از خیر کشورهای دمکرات گذشته ام و سرزمین کهن خود را با بدترین جهان سومی ها از جمله نظام های مبتنی بر قدرت فردی مقایسه می کنم. بطور نمونهدر لیبی که قذافی خود را مالک جان، و مال مردم می دانست آیا شاهد چنین اختلاس هایی در حکومت چند دهه اش بودید؟ او مرتکب جرایم بسیار گردید اما با علم و دانش سر ستیز نداشت و از آن در جهت افزایش قدرت خود و کشورش بهره می جست. او با بهره گیری از مشاوران قابل از جمله فرزند تحصیل کرده اش سیف الاسلام درآمد های نفتی را در جهت خرید سهام شرکت های معتبر در اروپا و آمریکا (بیش از ۶۰ میلیارد دلار ) بکار گرفت و بدنبال سقوط اش این سرمایه ها توقیف شده در اختیار دولت انتقالی قرار گرفته است. اما در ایران چگونه است؟ علم اقتصاد به سخره گرفته شد و دانش ستیزی محور برنامه دولت قرار گرفت. رمالی و دعا نویسی توهم مدیریت جهانی را بدنبال آورد و در این میان سرمایه های کشور به یغما برده شد. اگر روال صندوق ذخیره ارزی مطابق برنامه پیش رفته بود در حال حاضر باید ۱۰۰ میلیارد دلار در صندوق موجود باشد، آیا هست؟ مجلسی ها می گویند صندوق خالی است، اگر می فرمائید نیست، پس کجاست؟ آیا به عنوان یک ایرانی حق داریم بپرسیم این نوکیسه ها که تا چند سال پیش هیچ نداشتند از کجا میلیارد ها دلار سرمایه به هم زدند؟

آیا حق داریم بدانیم معتمدین آقایان چه کسانی هستند که برای دور زدن تحریم ها احتمالا بخشی از سرمایه ها به آنان منتقل گردیده؟ بیاد دارم آمار های عجیبی از سوی مسئولین عزل شده همین دولت در باب انتقال سرمایه های این ملت به دستور شخص رئیس قوه مجریه در دوران ۴ ساله اول وی داده می شد که پدرم در مناظره انتخاباتی تنها به یک نمونه از آن (دستور انتقال ۷۰۰ میلیون دلار) اشاره کرد. پرسشی که هرگز پاسخ داده نشد.

آری در پرتو حمایت های بی حد و حصر می توان سیصد میلیارد تومان از پول شهرداری تهران را غیب کرد، به فروش غیر قانونی نفت مبادرت ورزید، معادن، مخابرات و سایر منابع اصلی کشور را به نام خصوصی سازی و در راستای اصل ۴۴ قانون اساسی با بهایی اندک اختصاصی ساخت و … و در نهایت آب از آب تکان نخورد. حتی مانند وزیر اقتصاد می توان منکر اصل موضوع شده و یا مانند رئیس دولت مستقر با گردن کلفتی رقبای خود را تهدید به افشاگری می کند. اگر گردش آزاد اطلاعات و حق مردم در دانستن بطور واقعی به رسمیت شناخته می شد، زندان ها مملو از دلسوزان و اندیشمندان نمی گردید، یاران اصیل انقلاب و مردم حصر و زندان نمی شدند، صدای مردم در گلو خفه نمی شد و افسار کار با خشونت و تقلب به مجموعه ای مجهول الهویه سپرده نمی شد تا با گماردن فردی معلوم الحال (جناب رامین) رسانه های مستقل را یکی پس از دیگری ذبح کند، امروز وضع کشور در عرصه های بین المللی و داخلی چنین اسفبار نبود. متاسفانه اراده جدی در مبارزه با فساد دیده نمی شود و برخورد های گزینشی آنهم تنها بدان جهت که مطیع دیروز مدعی امروز گردیده نه تنها چاره کار نیست بلکه سرعت فرار سرمایه های پنهان را بیشتر می کند.

در پایان با عنایت به رویکرد باند های قدرتمند فساد در داخل لازم میدانم توصیه ای برادرانه به آقای خاوری کنم، اگرچه ممکن است نتایج آن کمی برای وی تلخ باشد. این حداقل بهایی است که با علم به نامشروع بودن دولت مستقر و در همکاری با مجموعه ای فاسد باید پرداخته شود. اگر رئیس مستعفی بانک ملی در این فعل مجرمانه نقش کلیدی ندارد و ذینفع نبوده باید بداند که خروج وی از کشور با هدایت برخی افراد ذی نفوذ صورت گرفته که به جای بررسی صورت مساله، با انحراف افکار عمومی بار فساد افشا شده را بر گردن ایشان بی اندازند. ظاهرا موضوع حکایت از سود متقابل دارد. از یکسو آقای خاوری از مجازات احتمالی رها شده (حتی اگر از اختلاس منتفع نشده باشد اما برابر با مسئولیت و تعهدات قانونی ایشان بدلیل تبعیت غیر قانونی از فرامین مقامات ارشد مجرم شناخته خواهد شد) و از سوی دیگر بهترین شرایط را برای مفسدین اصلی پرونده بوجود آورده تا هزینه کاری های غیر قانونی چند ساله خود از بیت المال را به وی انتساب دهند. دیر یا زود ده ها برنامه سفارشی برای آقای خاوری ساخته خواهد شد که وی را عنصری نامطلوب، فاسد وعامل موساد، سی آی ای و… معرفی خواهند نمود که در جهت براندازی نرم با ماموریت از بیگانگان در حکومت و دولت نفوذ کرده بود تا مردم را نسبت به نظام مایوس کند.

آقای خاوری شما می توانید با بازگشت خود اولا از حیثیت و آبرو خود دفاع کرده و ثانیا توطئه آندسته از صاحبان قدرت و فساد که نمی خواهند ابعاد واقعی این پرونده و پرونده های مشابه معلوم گردد را به چالش بکشید. اگر بیم جان دارید حداقل برای حفظ شان و آبروی خود و نیز ادای دین به جامعه با مصاحبه با رسانه های مستقل ابعاد مختلف این فساد را روشن کنید.

* فرزند ارشد مهدی کروبی
منبع: وبلاگ نویسنده

۱۳۹۰ مهر ۲۱, پنجشنبه

:: چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم ؟



چه کسی میخواهد من و تو "ما " نشویم ، خانه اش ویران باد ! جمله زیباییست ، نه ؟ چند درصد امید دارید که روزی من و تو هم بلاخره یک روزی "ما " بشویم ؟ تا بحال به این فکر کردید که چرا ، نتوانستیم با اندیشه های متفاوت متحد باشیم ؟ با داشتن این همه وسایل اطلاع رسانی (تلویزیون ، رادیو ، اینترنت ،...) و این همه افراد سیاسی روشنفکر و رهبران اپوزوسیون و و و ...! براستی چرا ؟ تا به کی هر روز بدترین خبرها را از داخل ایران بشنویم و با صد ها آه گفتن ها به رختخواب برویم و با غصه بخوابیم ، و فردا روز از نو، روزی از نو ! براستی چه زمانی قرار است رهبران ما ( چپ ، راست ، مذهبی و غیر مذهبی و و و ... ) همه در کنار هم بایستند و بیانیه ای یا فراخوانی بدهند ؟ تا به کی به فکر مطلب نوشتن و انرژی گذاشتن علیه یکدیگر باشیم ؟ تا به کی سرامداران رژیم جمهوری اسلامی را با نداشتن اتحاد، شاد کنیم ؟ فقط همه میدونیم که دوست داریم کشوری آزاد و اباد داشته باشیم ، همه دموکراسی میخواهیم ، همه بهترین و مدرنترین کشورهای جهان را سر مشق خود قرار دادیم و خیلی چیزهای خوب خوب دیگر هم آرزو داریم . ولی یک بار صادقانه حاظر شدید که تحقیق کنید و بدانید کشورهای پیشرفته چه کردند که ما نکردیم ؟ فکر میکنید که بعد از ۳۳ سال مبارزه ، حال به جایی نرسیدیم که بدنبال نقاط وجه مشترک مثبت یکدیگر باشیم و نیمه پر لیوان را ببینیم ؟ آیا باور دارید که ایران مال همه ماست ؟ باور دارید که باید همه و همه با هر نوع تفکر و اندیشه سیاسی در کنار هم با عشق و محبت زندگی کنیم ؟ یا هنوز زوده ... و حالا حالاها بجنگیم !؟ چند درصد از شماها در فردای آزاد ایران به رفراندم اعتقاد دارید ؟ چند درصد از شما ها باور دارید که دیگر حکومت تک حزبی هیچ جایگاهی در بین ملت ما نداره ؟ پس چرا متحد نمیشوید ؟؟؟ اینبارسخنم با تمام رهبران اپوزوسیون است ! بیاید دست یکدیگر را بگیرید و با هم متحد شوید و به ما ملت درد کشیده ثابت کنید که خواهان تلاش برای آزادی ایران هستید . مگر غیر از متحد شدن راه دیگری هم برایمان مانده ؟ نشنیدین که میگن یک دست صدا نداره ! امیدوارم که منتظر معجزه نباشید . این بر همگان ثابت شده که هیچ کشوری دلش به حال ما نسوخته و همه به فکر منافع و چاپیدنمان هستند . شما را به وجدانتان قسم میدهم یک بار هم که شده بیاید همه و همه دست برداری به سوی همدیگر دراز کنیم .فراموش نکنید هنوز پدری نمرده که بخواهیم از حالا سر ارث و میراث دعوا کنیم . میدانم که ۳۳ سال پیش با هم علیه نظام پهلوی متحد شدید و انقلاب کردید و همه از همدیگر رو دست خوردید، و خاطره تلخی از متحد شدنتان برایتان ماند! ولی باز چاره کار چیست ؟ هموطن من همین حالا بسیاری از همیهنانمان بخاطر آزادی من و شما در بند هستند . هر روز چندین نفر را اعدام میکنند . میتونید حتی چند دقیقه حال و روز آنها را تجسم کنید و خودتان را جای آنها بگذارید؟ میدانید که آنها تمام چشم و امیدشان به ماست ... ، حالا حساب برسید ما کجای کار هستیم ! در آخر من دست تمام آزادیخواهان و رهبرانی که بدنبال اتحاد هستند ، میبوسم و سر تعظیم فرد میاورم . به امید روزی که همه با هر نوع اندیشه و تفکر به هم عشق بورزیم و دست در دست هم میهن عزیزمان راآزاد و آباد کنیم.

۱۳۹۰ مهر ۱۹, سه‌شنبه

سپاه بازوی مسلح و غیر مسلح رهبر اعلام شد



قول سرلشگر جعفری فرمانده کل سپاه نوشت که وی در مراسم اعلام جایگزین حجت الاسلام ذوالنور، جانشین نماینده رهبر در سپاه با صراحتی که تکمیل کننده سخنرانی روز گذشته وی بود گفته است: «با توجه به گستردگی سپاه پاسداران و اتصال بسيج به آن و عرصه های مختلفی که انقلاب اسلامی با آن روبروست، سپاه ديگر بازوی مسلح و توانمند رهبری نبوده بلکه به عنوان بازوی غير مسلح ايشان نيز محسوب می شود. رهبری هيچگونه محدوديتی را برای سپاه در انجام ماموريت قائل نشده اند»
این صریح ترین اعتراف به تبدیل سپاه پاسداران به حزبی مسلح به رهبری علی خامنه ایست. ذوالنور از شاگردان مصباح یزدی است که پس از پایان ریاست جمهوری خاتمی، به پاس بسیج کفن پوشان حرفه ای قم علیه اصلاحات و خاتمی جانشین نماینده رهبر در سپاه شد و همزمان با بالا برخی افشاگری ها در باره باند احمدی نژاد اعلام شد که بازنشسته شده است! و خود اعلام کرد که از سپاه بیرون آمده تا نماینده مجلس شود!
دراین مراسم جایگزین ذوالنور، حجت الاسلام والمسلمين "عبدالله صادقی" یکی دیگر از شاگردان مصباح یزدی معرفی شد.
(ارتش نیز در زمان شاه، ارتش شاهنشاهی بود و بازوی مسلح شاهنشاه آریامهر.)
پیک نت ـ 18 مهر 1390

۱۳۹۰ مهر ۱۶, شنبه

احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران، گفته است که کسانی می‌خواهند از اختلاس بانکی اخیر به عنوان ادعانامه علیه جمهوری اسلامی استفاده کنند و چهره حکومت را زش

این عضو مجلس خبرگان رهبری در خطبه‌های امرو ۱۵ مهر در نماز جمعه تهران، گفت که عده‌ای در تنور داغ اختلاس، نان انتخاباتی خود را می‌پزند. به گفته او، این افراد «در پرونده سیاه‌شان خیانت فرهنگی، فساد سیاسی و فساد اقتصادی دارند».

به گزارش خبرگزاری مهر، او با تاکید بر اینکه «در همه جای دنیا این فساد‌ها وجود دارد»، گفت انتظار می‌رود که برخوردی «در شان نظام» با این فساد صورت گیرد.

تخلف سه هزار میلیارد تومانی در سیستم بانکی که «بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ ایران» نامیده می‌شود، در شهریور امسال فاش شد و به استعفای مدیرعامل بانک ملی و برکناری مدیران بانک‌های صادرات و سامان انجامید.

پیش‌تر، علی لاریجانی، رئیس مجلس گفته بود این برداشت را که انتشار اخبار و گزارش‌ها درباره «اختلاس سه هزار میلیارد تومانی برای بیرون راندن رقیب از صحنه انتخابات است»، قبول ندارد.

همچنین محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام تاکید کرده بود: اختلاس اخیر تاثیری در انتخابات ندارد و من مطمئنم که حضور مردم در عرصه انتخابات همانند دفعات گذشته باشکوه خواهد بود.

احمد خاتمی در نمازجمعه به مقامات حکومت توصیه کرد «صبوری پیشه کنند و فرافکنی نکنند» و گفت «اینکه گناه فساد را به گردن یکدیگر بیندازند، هدف بدخواهان است».

رئیس سازمان بازرسی هفته پیش گفت که در سه سال گذشته در ۱۳ نامه به شخص محمود احمدی‌نژاد «تذکر دادم که اگر این تذکرات اجرایی می‌‌شد، امروز شاهد چنین اختلاسی نبودیم».

مصطفی پورمحمدی همچنین تاکید کرده بود، کسانی که مسئول هستند، به جای این‌که مشکل به‌وجودآمده را بررسی و آن را حل کنند، می‌گویند ما این اختلاس را خبر دادیم و خودمان آن را کشف کردیم.

اشاره او به اظهارات رئیس جمهوری است که گفته بود این اختلاس را خود دولت کشف کرده و هشدار داده بود که اگر از حمله به دولتش به بهانه‌های مختلف از جمله رسوایی اقتصادی دست بر ندارند، سکوتی را که به احترام رهبری در پیش گرفته، می‌شکند.

امام جمعه امروز تهران در بخش دیگری از سخنان خود گفت که دستگاه قضایی بنابر تکلیف ذاتی خود وارد میدان شده و اظهارات صادق آملی لاریجانی را که گفته است «قوه قضائیه هیچ خط قرمزی نمی‌شناسد» مایه آرامش مردم دانست.

رئیس قوه قضائیه پیش‌تر در واکنش به «فشار‌ها و مانع‌تراشی‌ها» بر سر مبارزه با فساد،گفته بود که «کسی برای ما خط قرمز قرار ندهد چون در اسلام و قانون خط قرمز نداریم».

احمد خاتمی همچنین گفت که رهبری «به مردم اطمینان داده‌اند که دست‌های خائن قطع خواهد شد» و مسئولان سه قوه در برخورد با این فساد، «متفق القول» هستند و تمام «مبلغ ۴۷۰۰ میلیارد تومان از اموال مفسدین ضبط شده است».

آیت‌الله خامنه‌ای در هفته جاری، گفت اگر مقامات به توصیه‌های ده سال قبل او در مورد فساد اقتصادی عمل ‌کرده بودند، امروز با این اختلاس مواجه نمی‌شدند و افزود که «کش دادن قضیه» از طرف رسانه‌ها را به صلاح نظام نمی‌داند. منبع مردمک

۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

اینها زیر عبای آقای خامنه ای رویش کردند!



از زیر عبای آقای خامنه ای و چفیه ای او به گردن می بندد و به تقلید از او، هر چاپلوس و مال مردم دزد و غارتگری یک چفیه عربی دور گردن خود می بندد، این خانه ها و اتومبیل ها در آمده است. اینها همگی، بقول آقای خامنه ای در نماز جمعه تهران "رویش یافتگان" در برابر "ریزش کردگان" اند. یعنی موسوی و کروبی و خاتمی و میردامادی و تاج زاده و بهزاد نبوی و دهها و دهها کادر مذهبی انقلاب ریزش کرده و جایشان در زندان است و این دزدها به همراه احمدی نژاد و مشائی و خاوری و انصاری و دهها و دهها نمونه دیگر رویش انقلابی کرده اند. این سرنوشت بر سپاه نیز حاکم شده است. یعنی شریف ترین فرماندهان سپاه خانه نشین و گوشه نشین و بی مسئولیت شده اند و امثال سردار رادان و سردار احمدی مقدم و فدائی (که حالا نماینده مجلس شده) رویش کرده اند و آدم می کشند و جلوی مردم ایستاده اند. همین سرنوشت شامل حال روحانیت نیز شده است. یعنی امثال احمد جنتی و مصباح یزدی و شیخ جعفر شجونی و احمد خاتمی، باتفاق مداحان بیت رهبری مانند حداد و منصور ارضی رویش کرده اند و آیت الله صانعی و آیت الله دستغیب و آیت الله اردبیلی و آیت الله بیات خانه نشین و حاشیه نشین. تکلیف موسوی و خاتمی و کروبی و هاشمی هم که معلوم.

این عکس ها و فیلمی که می بینید، بخش کوچکی از آن رویشی است که در زمان آقای خامنه ای و در دولت احمدی نژاد روی داده است.

1- فیلم خانه 180 میلیارد تومانی انصاری، که می گویند یکی از اختلاس کنندگان 3 میلیارد دلاری است.(اینجا کلیک کنید)

2- عکس خانه خاوری در تورنتوی کانادا

۱۳۹۰ مهر ۹, شنبه

حذف احمدی نژاد نزدیک شده



سلام- برکناری های متعاقب افشای اختلاس 3 میلیارد دلاری بانک ملی و بانک صادرات را شما مقدمه ای بدانید برای خبرهای مهمی که در پیش است. بازگشت احمدی نژاد و همراهانش از نیویورک، برخی چشم های مهم اما بسته را باز کرده است. در یک جمله بگویم که شماری از فرماندهان سپاه خواهان پایان مماشات با احمدی نژاد شده و ادامه ریاست جمهوری او را برای نظام فاجعه اعلام کرده اند. این نظر مستقیما با رهبر جمهوری اسلامی در میان گذاشته شده است. آنها مستنداتی را دراختیار داشته اند که مربوط به سفر اخیر احمدی نژاد به نیویورک است و بموجب همین مستندات گفته اند، احمدی نژاد برای حمله به ایران چراغ سبز نشان داده است. برخی فرماندهان سپاه و از جمله سردار وحید وزیر دفاع که شاهد بلبشوی جلسات کابینه بوده، خواهان تجدید نظر در برنامه های اقتصادی کشور شده و وضع وخیم اقتصادی کنونی کشور را ناشی از همآهنگی دولت احمدی نژاد با صندوق بین المللی پول دانسته اند. دستور اخراج جعفر شجونی (شیخ جعفر شجونی) از جامعه روحانیت مبارز هم پس از آن صادر شد که وی در مصاحبه با یک نشریه لبنانی گفته بود "نظام می خواهد احمدی نژاد تا پایان دوره چهارساله اش رئیس جمهور باشد". او با این اظهار نظر خواسته بود موقعیت احمدی نژاد را تثبیت کند، درحالیکه نظام به تصمیم قطعی برای کنار گذاشتن او بسیار نزدیک شده است. اینها اخباری است مربوط به سفر احمدی نژاد و هیات گسترده همراه او به نیویورک. اما در داخل کشور نیز در دو هفته اخیر رایزنی های مهمی صورت گرفته است که گفته می شود برخی از این رایزنی ها و حتی دیدارهای مستقیم در مشهد صورت گرفته است. شایع است که یکی از فرزندان رهبر جمهوری اسلامی با محمد خاتمی تماس گرفته است، اما درباره این تماس و صحت کامل آن در تردید هستم. همچنین لیستی از مقامات دولتی تهیه شده که فرمان ممنوع الخروج بودن آنها بزودی به بخش های امنیتی فرودگاه ها ابلاغ خواهد شد. در یک جمله کوتاه، یادآوری می کنم که نقش مثبت آیت الله واعظ طبسی در این رایزنی ها، حتی با فرماندهان سپاه را دست کم نگیرید!

پیک نت ـ 7 مهر 1390