۱۳۹۰ مهر ۶, چهارشنبه

:: سونامي دوّم؛ بخش قابل توجهي از ميراث فرهنگي کشور به صورت پنهان به خارج از کشور ارسال شده!

ديروز، پنجشنبه، وبگاه «نداي انقلاب»، که به برخي «نهادهاي مطلع» وابسته است، خبري حيرت‌انگيز منتشر کرد و اندکي بعد وبگاه «روزنامه جوان»، وابسته به دفتر سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، نيز آن را درج نمود. اين مطلب عجيب تاکنون بازتاب گسترده خبري نيافته است. گفته مي‌شود مطلب فوق بر اساس يافته‌هاي تيم بازجويي از دستگيرشدگان موسوم به «جريان انحرافي» بوده و بر اساس مدارک قابل اثبات و استناد است. خبر فوق نه تنها حاکي است که «بخش قابل توجهي از ميراث فرهنگي کشور به صورت پنهان به خارج از کشور ارسال شده» بلکه استوانه معروف کورش، که در ازاي انتقال گنجينه آثار باستاني دوران هخامنشي و صفوي، براي نمايش به ايران آورده شد نيز جعلي است. گزارش فوق را، به دليل اهميت فوق‌العاده آن، عيناً نقل و سپس توضيحات خود را درج مي‌کنم: گزارش «نداي انقلاب» درباره شبکه قاچاق ميراث فرهنگي ايران: «ويژه: معلم خصوصي جريان انحراف، قاچاقچي عتيقه! پنجشنبه ، 24 شهريور 1390؛ دستگاه‌هاي امنيتي با اين باند برخورد کنند. با منصوب شدن نزديکان جريان انحرافي در سازماني که مسئوليت حفظ تاريخ ايران را به عهده دارد و واگذاري پست‌هاي حساس به افرادي که داراي صلاحيت‌هاي اوليه نيز نبودند خسارت‌هاي جبران‌ناپذيري بر ميراث فرهنگي وارد شده است. به گزارش نداي انقلاب، در خصوص خارج کردن برخي از اقلام قديمي و تاريخي کشور توسط جريان انحرافي، سرنخ‌ها به خانم آ. الف. رسيده و نامبرده دستگير شده و اعترافاتي نيز در اين زمينه داشته است. وي گفته است بخش قابل توجهي از ميراث فرهنگي کشور به صورت پنهان به خارج از کشور ارسال شده، برخي از اين اقلام به عنوان امانت، برخي به صورت قاچاق و برخي به صورت رسمي از کشور خارج شده است. نامبرده بنا بر اظهارات برخي نزديکان ليدر جريان انحراف به علت مسلط بودن به زبان انگليسي معلم خصوصي يکي از چهره‌هاي برجسته جريان انحراف بوده است. در همين خصوص، يکي از اتهامات جدّي در خصوص اين جريان و افراد دستگير شده نيز قاچاق اشياء عتيقه از کشور و به فروش رساندن آن‌ها در خارج از کشور است که توسط نهادهاي امنيتي در حال پيگيري مي‌باشد. نامبرده از نزديکان اين جريان، که مدتي نيز در يکي از پست‌هاي مهم سازمان مورد نظر مشغول کار بوده است، با ارتباط‌گيري با برخي از قاچاقچيان بين‌المللي و داخلي از جمله دادود. ر. و رضا. ع. سعي در فروش اشياء عتيقه ميراث فرهنگي داشته است. اين باند، که بسيار مدعي تاريخ و مکتب ايران مي‌باشد و حتي منشور جعلي کوروش را مدتي به تهران آوردند و با برگشت آن مقدار زيادي عتيقه‌جات را از کشور خارج کردند، بنا بر اظهارات‌شان از سه طريق، پروتکل‌هاي تبادلي ناقص و غيرشفاف، پروتکل‌هاي امانت اشياء عتيقه پر ابهام و قاچاق پنهاني اشياء، اقدام به خروج عتيقه‌‌جات از کشور نموده‌اند. بجاست نهادهاي امنيتي، که اين روزها به شدت مشغول بررسي پرونده اختلاس 3000 ميليارد توماني عناصر وابسته به جريان انحراف هستند، با توجه به اين سخن مهم رئيس جمهور مبني بر "برخورد متخلف در هر لباسي" بررسي ويژه‌اي نيز روي پرونده خروج عتيقه از کشور داشته باشند تا خداي ناکرده اين ميراث کهن ملت با تمدن ايران همچون 3000 ميليارد تومان به باد فنا نرود.» پيشينه ماجرا: ماجراي انتقال گنجينه‌هاي دوران هخامنشي و صفوي به بريتانيا، به بهانه برگزاري نمايشگاه «امپراتوري فراموش شده» در لندن، و در ازاي آن انتقال استوانه کورش به ايران براي نمايش، معروف است. اين نمايشگاه در روز جمعه 18 شهريور 1384/ 9 سپتامبر 2005 در موزه بريتانيا با حضور اسفنديار رحيم مشائي، معاون رئيس‌جمهور ايران، و جک استراو، وزير خارجه بريتانيا، افتتاح شد. در اين نمايشگاه 400 اثر دوره هخامنشي به نمايش گذارده شد که 80 قطعه آن از ايران به لندن انتقال يافته بود. اندکي پس از انتقال گنجينه منحصر بفرد آثار دوران هخامنشي به لندن، ترتيب انتقال گنجينه دوران صفوي نيز داده شد. اين دو مجموعه (هخامنشي و صفوي)، بي‌نظيرترين مجموعه‌هاي آثار باستاني به جاي مانده در ايران است که هماره چشم طمع سارقين و قاچاقچيان بين‌المللي به دنبال آن بوده است. بدينسان، در 29 بهمن 1387 نمايشگاه آثار دوره صفوي نيز در موزه بريتانيا گشايش يافت. براي اين نمايشگاه نفيس‌ترين آثار دوره صفوي، از جمله ده‌ها قطعه آثار وقفي شاه عباس کبير براي بقعه شيخ صفي‌الدين اردبيلي و ده‌ها نسخه کتب نفيس خطي خطاطان شهير دوره صفوي، از ايران به لندن انتقال يافته بود. عجيب است که در مراسم گشايش اين نمايشگاه نيز همان جک استراو حضور يافت در حالي‌که سمت کنوني وي، وزير دادگستري، به موضوع ارتباط نداشت. هشدار دکتر محمدقلي مجد و پيامدهاي آن: دوشنبه اوّل ارديبهشت 1384 دکتر محمدقلي مجد، محقق نامدار ايراني مقيم واشنگتن و نويسنده کتاب «تاراج بزرگ: آمريکا و غارت ميراث فرهنگي ايران»، [+] ايميل زير را برايم ارسال کرد: «... در روزنامه اطلاعات خواندم که قرار است مقدار زيادي از اشياء باستاني هخامنشي در موزه‌هاي ايران را براي نمايش به موزه لندن بفرستند. اينجور به‌نظر مي‌رسد که اين آقايان مسئول يا مغز خر خورده‌اند يا خائن هستند. به هيچ عنوان صلاح نيست که اين اشيا از ايران خارج شوند چون ديگر برنمي‌گردند. تمنا دارم که مسئولين را هشيار کنيد. کتاب من خيلي چيزها را روشن مي‌کند...» در پيامد اين هشدار، در يادداشت 8 تير 1385 اقدامات فوق را «وحشتناک» توصيف کردم و نوشتم: «در طول سه سال اخير نه تنها هيچ اقدامي از سوي ايران براي بازگردانيدن آثار باستاني اماني در موزه شيکاگو صورت نگرفت بلکه در يک اقدام وحشتناک بخشي از گنجينه موجود در ايران نيز به بهانه نمايش در لندن به خارج انتقال يافت.» چهارشنبه 22 تير 1384 مجدداً نوشتم: «روزنامه کيهان امروز از ارسال محموله‌اي ارزشمند از آثار باستاني ايران به لندن خبر مي‌دهد... به راستي، چه تضميني براي بازگشت "عين" اين محموله، نه "بدل" آن، به ايران وجود دارد؟... آيا در ميان مقامات مسئول ايران کسي نيست که بتواند با اين هرج‌ و ‌مرج مقابله کند و دليل اين اقدام خطرناک، مشکوک و غيرقابل توجيه را جويا شود؟» و سرانجام، در 12 خرداد 1388 مقاله مفصلي نوشتم با عنوان «ميراث فرهنگي ايران و کارنامه اسفنديار رحيم مشايي» [+] و برخي شيادي‌هاي پس‌پرده انتقال گنجينه‌هاي هخامنشي و صفوي به لندن را بيان کردم از جمله هياهوي هدفمندي که به بهانه «سد سيوند» و با ادعاي دروغين نابود شدن آرامگاه کورش به دليل احداث سد فوق، به راه انداخته شد. نوشتم: «امروزه، پس از تعمق فراوان، دريافته‌ا‌م که همزماني اين جنجال با انتقال آثار دوره هخامنشي به لندن تصادفي نبوده است. در واقع، با برانگيختن جنجال آرامگاه کورش مي‌خواستند هر گونه توجه و برانگيختن احتمالي حساسيت منفي نسبت به انتقال آثار دوره هخامنشي به لندن را تحت‌الشعاع اين غوغا قرار دهند.» و در پايان اينگونه هشدار دادم: «کانون‌هاي متنفذ سياسي- مالي بريتانيا در زمينه سرقت آثار باستاني و ميراث فرهنگي جهان داراي پيشينه طولاني و شهرت فراوان‌اند. اين کانون‌ها با دولت بريتانيا پيوند تنگاتنگ دارند. بيهوده نيست که لندن به‌عنوان مرکز اصلي خريد و فروش آثار عتيقه و ميراث فرهنگي جهان شناخته مي‌شود. سري به «موزه بريتانيا» بزنيد و ابعاد حيرت‌انگيز اين سرقت را، که از سده هيجدهم ميلادي آغاز شده، ببينيد. کدام عقل سليم مي‌تواند بپذيرد که حدود هشتاد قطعه نفيس و منحصربه‌فرد دوره هخامنشي و صدها قطعه نفيس و منحصربه‌فرد دوره صفوي از موزه‌هاي ايران به لندن انتقال يابد و سالم به ايران بازگردد؟ از ديدگاه من، و قطعاً بسيار کسان که با اين حوزه آشنايي دارند، بخشي از آن‌چه به ايران بازگشته، ارزشمندترين بخش آن، "بدل" است نه اصل.» و اين درخواست را مطرح کردم: «با توجه به توضيحات فوق، ضرور است شخصيت‌ها و نهادهاي فرهنگي علاقمند به ميراث تاريخي ايران کميته‌اي بي‌طرف و غيردولتي تشکيل دهند و توسط کارشناسان صالح و خوش‌نام داخلي و خارجي اين اشياء را مورد بررسي قرار دهند تا شبهه سرقت و تعويض آن‌ها مرتفع شود.» در مورد انتقال استوانه کورش به ايران، از همان ابتدا کليپ‌هايي در وب منتشر شد که جعلي بودن استوانه منتقل شده به ايران را ثابت مي‌کرد. من نيز ترديد نداشتم که انتقال سهل و ساده اين استوانه به ايران بخشي از برنامه تبليغاتي «فريب بزرگ» است و شيئي فوق استوانه واقعي کورش نيست بلکه بدل آن است. اينک، با اطلاعات منتشر شده از سوي وبگاه «نداي انقلاب» با واقعيت‌ تلخ و تکان‌دهنده ديگر مواجهيم. اين پديده را، پس از ماجراي «سونامي مالي- بانکي» معروف به «اختلاس سه ميليارد دلاري»، بايد دوّمين سونامي ناميد. از نظر من، اهميت اين ماجرا حتي بيش از سوءاستفاده‌هاي عظيم مالي- بانکي است زيرا اشياء از دست رفته ميراث منحصر بفرد تاريخ ايران بوده است.

۱۳۹۰ مهر ۲, شنبه

:: نوجوان ۱۷ ساله هنگام اعدام مادرش را صدا می زد

عامل قتل «روح‌الله داداشی» ـ قوی‌ترین مرد ایران صبح امروز در ملاء‌عام به دار آویخته شد. علی‌رضا م (17 ساله) قاتل روح‌الله داداشی در زمان اجرای حکم حالت روحی نامتعادلی داشت. وی در زمان رفتن به روی چهارپايه دو بار پايش لغزيد و با صدای بلند گريه می‌کرد. علی‌رضا مدام اسامی ائمه اطهار به ويژه امام حسين و امام رضا را فرياد می‌‍زد و طلب بخشش می‌کرد. وی حتی نام برخی از نزديکانش از جمله مادر خود را فرياد زده و از اوليای دم طلب عفو داشت. این در حالیست که سازمان عفو بین ‌الملل روز گذشته خواستار توقف اجرای حکم اعدام این نوجوان شده بود. اعتراف نماینده دادستانی به نوجوان بودن علیرضا ملا سطانی نماینده دادستان و مدعی‌العموم در پرونده قتل روح‌الله داداشی دقایقی پس از اجرای حکم اعدام علی‌رضا قاتل روح‌الله داداشی انجام شد، به ابهامات در مورد سن قاتل پاسخ داد. علی رضوان‌منش در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه قاتل از نظر قانونی آیا دارای سن ۱۸ سال تمام بوده است؟ گفت: ملاک عمل در قانون بلوغ شرعی است که بر اساس ماه‌های قمری محاسبه می‌گردد. این مقام قضایی تصریح کرد: قاتل از این نظر بیش از ۱۸ سال عمر کرده بود و بنابر این هیچ منع شرعی و یا قانونی برای اجرای حکم قصاص وجود نداشت. رضوان‌منش خاطرنشان کرد: البته علی‌رضا م از نظر ماه‌های شمسی حدود دو ماه کمتر از ۱۸ سال سن داشت و طبیعی است ملاک عمل در قانون سن شمسی نیست و ما بر اساس بلوغ شرعی عمل می‌کنیم. این حکم در ‌‌نهایت به تایید رئیس قوه قضاییه نیز رسید.

۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

:: شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب،حکم محرومیت دائمی مجید توکلی از تحصیل را ابلاغ نمود



شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، به ریاست قاضی صلواتی، حکم محرومیت دائمی مجید توکلی از تحصیل را ابلاغ نمود. این حکم بر اساس درخواست وزارت علوم در سال ۱۳۸۸ صادر شده است. لازم به ذکر است که مجید توکلی، دانشجوی رشته مهندسی کشتی سازی دانشگاه صنعتی امیر کبیر (پلی تکنیک تهران)، در ١٦ آذر سال ١٣٨٨برای سومین بار بازداشت شد. بر اساس حکم جدیدی که به تازگی بر روی پرونده مجید توکلی در زندان افزوده شده، وی از حق تحصیل در زندان محروم شده است و در صورت آزادی نیز حق تحصیل در هیچ یک از دانشگاه های کشور را نخواهد داشت. این حکم بر اساس درخواست وزارت علوم از ریاست شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی، قاضی صلواتی، در زمان رسیدگی به پرونده اتهامات وی، در آخرین مورد بازداشت وی در ۱۶ آذر ماه سال ۱۳۸۸ صادر شده است. اولین ملاقات مجید توکلی پس از چهار ماه روز پنج شنبه هفته گذشته، مجید توکلی پس از مدت نزدیک به ۴ ماه موفق شد تا با برادرش، علی توکلی، در زندان دیدار کند. وی علاوه بر زمان معمول ۲۰ دقیقه ای برای ملاقات، تنها پنج دقیقه فرصت اضافی یافت تا پس از ماه ها با برادر خود ملاقات کند. آخرین ملاقات وی با اعضای خانواده در سوم خرداد ماه سال جاری انجام شده بود. از بهمن ماه سال گذشته و پس از انتقال زندانیان سیاسی به بندی جداگانه در زندان رجایی شهر کرج، تمامی تماس های تلفنی این زندانیان با بیرون از زندان قطع شده است. مجید توکلی حتی در ایام عید نوروز نیز با مخالفت مسئولین اجازه تماس تلفنی با اعضای خانواده خود را نیافت. مادر مجید توکلی که بارها با تماس با مسئولان دادستانی و زندان سعی در اطلاع یافتن از وضعیت پسرش نموده، هر بار با جواب منفی مسئولان مواجه شده است. مادر مجید توکلی به علت بیماری قادر به مسافرت نبوده و از زمان بازداشت پسرش در ۱۶ آذر سال ۱۳۸۸ موفق به دیدار وی نشده است. تاکید بر پیام سال گذشته در آستانه بازگشایی دانشگاه ها مجید توکلی، با توجه به آغاز سال تحصیلی جدید در دانشگاه های کشور، بر اهمیت موارد یاد شده در بیانیه مهر ماه سال گذشته به مناسبت شروع سال تحصیلی در دانشگاه ها تاکید کرده است. در بخشی از پیام سال گذشته وی آمده است: "چنين است که ‌اميد مردم به دانشگاه است و گويا مردم از دانشجويان پيمانی گرفته اند. آن‌ها پيمان گرفته اند که آزادی بايد زنده بماند، شادی ميهمان هر خانه شود، خشونت چنان رسوا شود که اجازه‌ی حضور و بروز نيابد، زنجير‌های عقايد و بيان و انديشه‌ها پاره شود، دوستی و همدلی افزون گردد، به جای برتری جويی‌ها، روا داری و احترام به همديگر نشانده شود و آزادی و عدالت، دموکراسی و رفاه و حقوق بشر و زيست اخلاقی و انسانی و همه با هم محقق گردد. مردم پيمانی سخت گرفته اند و کاری سخت پيش رو داريد.‌اما می‌دانم که با همت تان پيروز می‌شويد و احترام مردم را بر می‌انگيزيد. آن گاه اگر استبداد همه‌ی توان اش را به خشونت و سرکوب تبديل کند، باز شکست خواهد خورد"... "مهر ماه فرارسيد و سالی سخت پيش رو است. اگر با در کنار هم بودن و اتحاد بر محور مردم و با تکيه به داشته‌ها و توسل به تجربيات گذشته پيمانی بسته شود که همبستگی را معنا بخشيد، ايستادگی را معنا بخشيد و برای آزادی و عليه استبداد ايستاد؛ فردايی روشن خواهيم داشت. می‌دانم باز حماسه‌ای در راه است. می‌دانم که‌اميد مردم به سرانجام خواهد رسيد. می‌دانم در جشن آزادی و سرور پيروزی در کنار هم خواهيم بود و مهر را با مهربانی شروع خواهيم کرد." پیام تشکر مجید توکلی از مهدی کروبی و همسرش مجید توکلی در ملاقات با برادرش همچنین مراتب تشکر و قدردانی خود را از مهدی کروبی و خانواده اش به دلیل ارسال پیام تبریک تولد به وی از درون حصر خانگی اعلام کرد. وی همچنین از خبرنگاران رسانه هایی که به درخواست وی و برای آرامش خانواده از مصاحبه و پیگیری تلفنی وضعیت وی خودداری کرده بودند، تشکر نمود. مجید توکلی از همه دانشجویان و مردم ایران نیز به دلیل حمایت هایی که در تمام ماه های بازداشت وی صورت گرفته، قدردانی کرد. مجید توکلی، عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر، پس از سخنرانی در جمع دانشجویان این دانشگاه در مراسم سالگرد روز دانشجو، در حالیکه قصد خروج از درب دانشگاه را داشت، همراه با ضرب و شتم شدید ماموران امنیتی بازداشت شد. وی در دی ماه همان سال به اتهام "اجتماع و تبانی علیه نظام"، "تبلیغ علیه نظام"، "توهین به رهبری" و "توهین به ریاست جمهوری" در شعبه ١٥دادگاه انقلاب اسلامی به هشت سال حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از فعالیت سیاسی و پنج سال ممنوعیت از خروج از کشور محکوم شد. او هم چنین در دادگاهی دیگر به ریاست قاضی مقیسه، به علت انتشار نامه از داخل زندان به مناسبت روز دانشجو، به اتهام "تبلیغ علیه نظام" به شش ماه زندان دیگر محکوم شد. مجید توکلی پیش از این نیز دو بار بازداشت شده است. وی بار نخست در اردیبهشت سال ٨٦، در ماجرای جعل نشریات دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر، بیش از ۱۵ ماه را در زندان گذراند. او هم چنین در بهمن ماه سال ٨٧، در مراسم سالگرد درگذشت مهندس بازرگان، در مقابل حسینیه ارشاد مجددا بازداشت شد و ١۱۵روز را در سلول انفرادی گذراند. خبرگزاری هرانا

۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه

سید محمد خاتمی: ستمگر باید برود، مردم می خواهند حاکم بر سرنوشت خود باشند


» "موج خیزش‌های مردمی علیه دیکتاتوری و خودکامگی فراگیر خواهد شد"


پنجشنبه, ۲۴ شهریور, ۱۳۹۰
چکیده :سید محمد خاتمی ابراز تاسف کرد که همیشه آزادی های مشروع جامعه به بهانه از دست رفتن امنیت مخدوش شده است و این فاجعه بیشتر در حکومت های خودکامه و جبار پدید آمده است....


سید محمد خاتمی، رییس جمهور پیشین کشورمان، در جمع اعضای جامعه آزادگان دفاع مقدس گفت: ستمگر باید برود بخصوص در زمان ما،مردم می خواهند حاکم بر سرنوشت خود باشند می خواهند ارباب خودشان باشند.
به گزارش وب سایت رسمی سید محمد خاتمی، در این دیدار با بیان اینکه باعث افتخار من است که در جمع مبارک شما آزادگان سرفراز هستم و این عنوان آزاده از طرف ملت به کسانی که سالیان دراز در زندان های رژیم متجاوز عراق دربند بودند ومورد شکنجه و آزار روحی و جسمی قرار داشتند بسیار پر معنی است، خاطر نشان کرد: شما کسانی هستید که تا مرز شهادت در کنار برادران شهیدتان پیش رفتید و از انقلاب و میهن دفاع کردید، همراه ایثارگران در جبهه ها حضور داشتید خیلی از افرادی که اسیر بودند در عین حال جانباز هم بودند و نیز بسیاری از نزدیک ترین کسانتان شهید یا جانباز شدند، یعنی در واقع آزاده ما علاوه بر افتخار آزادگی موقعیت جانباز و شهید و ایثارگر را هم دارد و اسارت در بند رژیم متجاوز و ایستادگی در شرایط سخت امتیازی است که شما دارید. شهیدان و جانبازان خیلی والاقدر هستند و ایثارگران همه، شأن بالا دارند ولی آزادگان جنبه نمایندگی شان از انقلاب اسلامی و ارزش های آن و جایگاه ملت ایران نمایندگی روشن و درخشانی است یعنی جنبه نمادین روشن تری دارد.
سید محمد خاتمی گفت: وقتی از “آزاده” سخن می گوییم در واقع از کسانی که نماینده مناعت طبع این ملت هستند و در برابر ستم و ناروایی هیچ گاه سر تعظیم فرود نیاوردند و حاضر نشدند شرافت و کرامت خود را به خاطر راحتی های موسمی و مقطعی از دست بدهند سخن می گوییم.
به گفته ی وی مناعت طبعِ آزادگی یعنی اینکه در بند بودن تن آنها به هیچ وجه جان و روح آنها را اسیر و در بند نکرد.
رییس دولت اصلاحات با گرامی داشت یاد حجت الاسلام والمسلمین ابوترابی گفت: این سید بزرگوار در دوران اسارت باعث اطمینان خاطر و قوت قلب افراد بود و اخلاق و ادب و رفتارش طوری بود که حتی خشن ترین نیروهای دشمن را هم در برابر خودش خاضع کرد و در موقعیت خاصی قرار داد معلم شما و اسوه فداکاری و تواضع و مقاومت برای ملت بود و بسیار جای او خالی است خداوند اورا با اجدادش محشور بفرماید.
وی با طرح این پرسش که متجاوزی که با حمایت قدرت های بیگانه در بامداد انقلاب ما که کشور با مشکلات بزرگی مواجه بود حمله کرد تا به خیال خود همه جا را بگیرد و انقلاب و جمهوری اسلامی را از بین ببرد و ملت بزرگ ایران را ذلیل کند، آن دشمن کجاست؟ ادامه داد: همان کسی که سال های سال شما را در زندان نگاه داشت، صدها هزار نفر از جوانان ما شهید و جانباز شدند و دهها هزار تن از جوانان عراقی را نیز قربانی کرد امروز کجاست؟ اینها واقعا درسهای بزرگی است و تأکید حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به عبرت گرفتن از تاریخ از جمله در همین مورد است.
به گفته ی خاتمی کسانی که قدرت بیشتر و موقعیت بالاتری دارند برای عبرت گرفتن شایسته ترند.
وی با اشاره به اینکه سرگذشت ستمکاران و زورگویان در تاریخ عبرت آموز است یاد آور شد: خداوند می فرماید: کسی به آنها ستم نکرد جز آنکه خود آنها به خودشان ستم کردند. هیچ نظام ستم بنیادی باقی نمی ماند و این تقدیر خداوند است و فرمانی که خداوند صادر کرده است؛ سرگذشت شاه، صدام و همه قلدرهای جهان بشری درس بسیار خوبی است.
رییس جمهور سابق کشورمان با تاکید بر اینکه این درس ها بخصوص با آنچه امروز در منطقه ما جاری است آموختنی تر است تصریح کرد امروز موج مبارکی در سراسر خاورمیانه ایجاد شده است و همه جا، هر جا که دیکتاتوری و خودکامگی و تحقیر انسان وجود دارد و هر جایی که آزادی های انسان زیر پا نهاده شده است قیام است و خیزش مردمی. در مصر، تونس، لیبی، سوریه، یمن، بحرین و … و مطمئنم این موج فراگیر خواهد شد.
به گفته ی وی ستمگر باید برود بخصوص در زمان ما،مردم می خواهند حاکم بر سرنوشت خود باشند می خواهند ارباب خودشان باشند.
سید محمد خاتمی گفت: البته معلوم است که قدرتهای استیلاطلب می خواهند از اوضاع به نفع خود استفاده کنند که همواره ملت های به پا خاسته باید هوشیار باشند، ولی من مطمئن هستم که هیچ چیز به اندازه استقرار مردم سالاری به نفع این ملت ها و به زیان درازمدت سلطه طلبان و اسرائیل نیست.
وی در ادامه افزود: دنیا این طور نیست که فکر کنیم یک عده اربابند و یک عده برده.این زمان گذشته و این تقدیر الهی است.این حاصل رشد بشر در طول تاریخ است امروز همه انسانها در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، در غرب و شرق خواستار آزادی و حاکمیت بر سرنوشت خویش اند و حکومت هایی که خدایگانی کنند مطرودند و بلکه خواست تاریخی و فراگیر بشر امروز این است که حکومت ها نماینده مردم و درمقابل آنان مسؤول باشند.
خاتمی همچنین پرسید: فراگیری این اصل مبارک به لحاظ نظری تردید ناپذیر است و کدام انسان و جامعه ای را می توانید پیدا کنید که بگوید حکومت مطلوب حکومت استبدادی است،حکومت جبارانه و خودکامه است؟ هیچ کس این را قبول ندارد.
وی تاکید کرد که حتی بزرگ ترین دیکتاتورهای عالم هم مجبورند طوری توجیه کنند که مثلا مردم راه و روش آنان را می پسندند! این خیلی دستاورد بزرگی در دنیاست.
رییس دولت اصلاحات با اشاره به اینکه امروز در سرتاسر خاورمیانه این نقطه “جغرافیای راهبردی و سیاسی” عالم که در اثر وابستگی و جباریت حکومت هایش دچار عقب ماندگی تاریخی است با اینکه شایستگی رشد داشته اند و می بایست زودتر از بسیاری از کشورهای دنیا به دموکراسی و آزادی و استقلال برسند گفت: خیزش آزادی خواهانه و رهایی بخش ایجاد شده است.
وی با ابراز خوشحالی از ایجاد این موج گفت: سال پیش در ایران نیز این موج برخاست. شما چه کردید؟چه شعاری داشتید؟ اسلامی که امام معرفی کرد و مردم به خاطر آن به صحنه آمدند کدام اسلام بود؟ اسلامی که آزادی و استقلال و پیشرفت و ترقی و مبارزه با عقب افتادگی می خواست؛ اسلامی که به شما انتخابات آزاد می داد؛ اسلامی که برای هر کسی که در این مملکت زندگی می کند با هر دین و مرام و مسلکی تا آن زمانی که دست به شمشیر نبرد و نخواهد براندازی کند شهروندی است دارای حقوق و حرمت و کرامتی که هر انسانی می تواند داشته باشد.
خاتمی تاکید کرد که این اسلام و خواست شما بود که به صحنه آمدید و پیروز شدید.
وی با طرح این پرسش که ما چه می خواهیم و چه می خواستیم و الان در چه موقعیتی هستیم؟ افزود: این عنوان آزاده ای که به شما داده شده است بهانه ای است مناسب تا درباره یکی از سه شعار مهم ملت ما در انقلاب کمی صحبت کنیم. شعار اصلی: آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی بوده است. البته من معتقدم جمهوری اسلامی به صورتی که مطرح شد و مردم به آن رأی دادند در متن آن آزادی و استقلال نهفته بود.
سید محمد خاتمی خاطر نشان کرد که اگر در نظامی آزادی نبود جمهوری واقعی نیست و اگر نام جمهوری اسلامی بود ولی استقلال و پیشرفت نبود آن هم جمهوری اسلامی واقعی نیست.
وی با یادآوری این که امروز هم اسلامی را که ما مطرح می کنیم اسلامی است که با این آزادی و استقلال سازگار است گفت: شما نمی توانید جمهوری اسلامی بگویید اما اسلامش با جمهوری ناسازگار باشد این تعبیرهایی که امروز دارد می شود.این توجیه ها و تئوری پردازی هایی که امروز می شود که اسلام با رأی مردم سروکار ندارد! اسلام برای رای مردم اعتباری قائل نیست! در اسلام انتخابات معنا ندارد! امروز این حرفها را میزنند وحتی می گویند وقتی امام گفت جمهوری ایشان به جمهوریت اعتقاد نداشت برای اینکه دنیا را ساکت کند “جمهوری اسلامی” گفت! این اسلام با اسلامی که مردم می خواستند و در صحنه آمدند و بچه هایشان را قربانی کردند و انقلاب شد و شاه رفت بیرون و نظامی به نام جمهوری اسلامی آمد این اسلام با آن جمهوری و خواست مردم و رأی نود و هشت درصدی مردم سازگار نیست و دعوا هم امروز این است.
به گفته ی وی دو اسلام هست، اسلامی که در عرصه اجتماعی با حق مردم، حق انتخاب مردم،حق آزادی مردم، حرمت مردم و پیشرفت جامعه سازگار است و در مقابل، اسلامی که با هیچکدام ازآنهاسازگار نیست!
سید محمد خاتمی افزود: اسلامی که توجیه کننده استبداد و دیکتاتوری باشد دست کم اسلام انقلاب اسلامی و اسلامی که در جمهوری اسلامی مطرح شد نیست.
وی در ادامه با بیان اینکه “آزادی” کلمه زیبا و دلنشینی و خوبی است در طول تاریخ هم انسانها آن را می خواستند اما باید توجه داشته باشید که مفهوم و مراد از آزادی در دنیای امروز با آنچه در قدیم بوده فرق دارد، گفت: آزادی که معادل “حریت” در عربی است و نیز عناوین آزادی و آزادگی در فرهنگ ما مسلمانان و ایرانیان با آنچه آزادی در دنیای امروز است فرق دارد.
رییس جمهور سابق کشورمان با اشاره به اینکه آزادی در فرهنگ گذشته که آن هم معنای ارجمندی است در مقابل بردگی است گفت: بردگی به معنای قدیم آن در دنیای امروز از بین رفته است و اسلام هم شرایط از میان رفتن ان را در تاریخ پدید آورده. گرچه متأسفانه در دنیای امروز بردگی به صورت دیگر و در ضمن سیستم ها و شرایط سیاسی و اقتصادی و نظامی بین المللی رواج دارد که آن هم به یاری خداوند از بین خواهد رفت. به هرحال این آزادی با آزادی که در دنیای سیاسی و فلسفی امروز مطرح می شود متفاوت است. البته هیچکس و هیچ مکتبی قائل به آزادی مطلق و بی هیچ قید و شرطی نیست.
وی همچنین تصریح کرد: هیچ مکتب و انسان عاقلی این را نمی پذیرد که آزادی مطلق یعنی نبودن هیچ قید و بندی مطلوب است. اصلا نتیجه بی بند و باری مطلق نابودی جامعه است و چون انسان در متن جامعه زندگی می کند یعنی نابودی انسان.هیچ جا به این معنا نیست که هر کس هر کاری می خواهد بکند. آزادی حدود دارد.
خاتمی در ادامه افزود: برای اینکه جامعه بماند حدودی باید برای آزادی ها و افراد ایجاد شود. محدودیت هایی برای حیات و زندگی انسان باید وجود داشته باشد تا جامعه انسانی تداوم یابد منتهی بر اساس معیارهایی که هست ممکن است این حدود با یکدیگر تفاوت داشته باشد.
به گفته ی وی آزادی که امروز در دنیا مطرح شده، گرچه عینا و اصطلاحا در فرهنگ گذشته ما نتوانیم معادلش را بیابیم ولی با رجوع به اندیشه های اسلامی،قرآن،روش و سیره پیامبر و پیشوایان و بخصوص راه و روشی که حضرت علی علیه السلام داشت محتوای این آزادی را راحت می توانیم در اسلام پیدا کنیم.
وی یادآور شد که اولین بار امیرالمومنین علیه السلام از حق مردم نسبت به حکومت و حق حکومت نسبت به مردم صحبت می کند و وقتی حقی برای کسی ثابت شد آزادی او نیز مورد تصدیق قرار گرفته است.
خاتمی تاکید کرد که تکلیف یعنی محدودیت اما حق وقتی مطرح شد یعنی دامنه آزادی و اختیار شما را نشان می دهد.
سید محمد خاتمی با بیان اینکه همچنان که افراد انسانی تکلیف هایی دارند، حکومت ها هم تکلیف هایی دارند گفت: همچنان که انسان ها حقی دارند حکومت ها هم حق دارند. اتفاقا وقتی امروز قانون اساسی مبنای کار می شود عمده مسأله ای که در قانون اساسی است بیان حقوق اساسی افراد است و حدودی که حکومت ها باید داشته باشند در قانون اساسی خودمان فصل مهمی از آن درباره حقوق ملت است.
به اعتقاد وی قانون های اساسی امروز در واقع عمدتا حد حکومت ها را و حق افراد و ملت ها را مشخص می کند.
محمد خاتمی تاکید کرد: اگر حکومتی دارای حد و محدودیت و افراد تحت حکومت دارای حق و حرمت بودند آن نظام، نظام آزادی خواهد بود و اگر حکومت هایی هیچ حد و تکلیفی نداشتند و هر کاری خواستند بکنند آن نظام، ضد آزادی است.
وی با تاکید بر اینکه قانون اساسی وحی منزل نیست ولی مبنای عمل همه ما است گفت: چارچوب رفتاری که حکومت و مردم باید به آن تن بدهند باید در چارچوب قانون اساسی حرکت کرد و این قانون اساسی که مبنای عمل ماست نکات بسیار ارزنده دارد که اگر مورد توجه و عمل قرار گیرد بسیاری از مسائل مبتلا به ما حل خواهد شد. اگر همین قانون اساسی درست پیاده شود مشکلات کم خواهد شد.
وی یادآور شد که حق حاکمیّت بر سرنوشت در اصل طلائی ۵۶ قانون اساسی ما آمده است.
سید محمد خاتمی گفت: اگر این حق حاکمیت انسان بر سرنوشت و اینکه مبدا و منشاء قدرت، انتخاب و رأی مردم است و قدرت ها در مقابل رأی مردم مسؤول اند و حاکم اصلی خود مردم هستند و این نهادهایی که به آنها قدرت داده شده در مقابل مردم مسؤول اند می بیند که جامعه چه صورت مطلوبی پیدا می کند. این حق طبیعی که در دنیای امروز هم به رسمیت شناخته شده است طبق قانون اساسی ما علاوه بر حق طبیعی، حق الهی هم هست. یعنی حق الهی شما، مردم سالاری است. و در اصل مهم دیگر قانون اساسی آمده است که هیچ کس حق ندارد به بهانه امنیت آزادی را مخدوش کند و هیچ کس حق ندارد به بهانه آزادی به امنیت زیان برساند.
سید محمد خاتمی ابراز تاسف کرد که همیشه آزادی های مشروع جامعه به بهانه از دست رفتن امنیت مخدوش شده است و این فاجعه بیشتر در حکومت های خودکامه و جبار پدید آمده است.
رییس دولت اصلاحات خاطر نشان کرد: اگر آزادی به بهانه امنیت لگدکوب می شده است، قانون اساسی ما به درستی مسأله را دیده و به دقت درصدد جلوگیری از آن برآمده است.
سید محمد خاتمی گفت: به علاوه اینکه مفهوم امنیت هم در دنیای امروز خیلی با آنچه در گذشته بوده مثل آزادی تفاوت کرده است. اولا امنیت فقط امنیت حاکمان نیست! مهم ترین وجه امنیت، امنیت اجتماعی است. اگر امروز به مردم سالاری رسیده ایم و افتخار می کنیم که از دل انقلاب، مردم سالاری در آمد و جمهوری اسلامی به جای عناوین دیگر مطرح شد یعنی اصل مردم اند و در مورد امنیت هم در درجه اول امنیت مردم باید مد نظر باشد.
به گفته ی وی امنیت نظام و امنیت حاکمان و مردم به هم پیوسته است، اگر اعتماد متقابل میان مردم و حکومت نباشد و اگر مردم به حاکمان خود اعتماد نداشته باشند این حکومت همواره در معرض تهدید است، هم در درون و هم از بیرون.
خاتمی تاکید کرد: اعتماد مردم در اثر رضایت مردم به وجود می آید. اگر انتخابات، بیان و اندیشه آزاد بود اگر انتقاد آزاد بود، اگر به درستی به معیشت و امنیت و حرمت مردم رسیدگی شد و اگر مسؤولان واقعا در برابر مردم خود را مسؤول دانستند این اعتماد متقابل ایجاد می شود و آن وقت امنیت پایدار به وجود می آید. اصلا خود امنیت در ذاتش احترام حکومت به آزادی های فردی و اجتماعی نهفته است.
وی افزود: همانگونه که گفتید همه شهداء و جانبازان و ایثارگران سفارش نظام را کرده اند. کدام نظام؟ برای کدام نظام این همه فداکاری صورت گرفته است؟ نظامی که در آن هم معنویت باشد هم اخلاق و هم آزادی باشد و هم پیشرفت و هم اعتلاء وجهه بین المللی کشور و جامعه ما.
سید محمد خاتمی: اگر در جامعه بداخلاقی رایج بود و بدتر از آن اگر به نام انقلاب و اسلام دروغ گفته شد و دروغ گویان و فحاشان و تهمت زنندگان از مصونیت کامل برخوردار بودند و کسانی که مورد تهمت و بهتان قرار گرفته اند و دروغ های شاخ دار به آنها نسبت داده اند حتی شکایت هم که می کنند کسی به آن رسیدگی نمی کند و باز هم حتی از تریبون های رسمی آن اتهامات و فحاشی ها تکرار می شود؟ آیا این همان نظام مطلوب است که همه خواهان آن بودیم و هستیم؟ مردم ما مردم سالاری می خواستند و می خواهند که سازگار با دین باشد یعنی هم آزادی، هم عدالت و هم اخلاق بر آن حاکم باشد و ارزش ها و احکام الهی که از جمله آنها حفظ و حرمت و حق مردم است در آن تلألو داشته باشد.
خاتمی همچنین اضافه کرد: ضد انقلاب هایی هستند و می گویند جمهوری اسلامی باید از بین برود این یک جور مخالفت با نظام است،یک جور هم مخالفت با نظام این است که معیارهایی که در نظام اسلامی و مردمی باید باشد لوث و تحریف شود. به نام اسلام دروغ،فاصله طبقاتی،بی حرمتی به افراد رواج پیدا کند این هم ضدیت با نظام است.
به گفته ی وی کسانی که می گویند حقوق مردم تامین شود حرمت ها تامین شود عدالت قضایی،اقتصادی و سیاسی حاکم باشد،جایگاه ما د ردنیا محترم باشد اینها هستند که طرفدار نظامند و اینها نظام را در صورت حقیقی خود می خواهند.

۱۳۹۰ شهریور ۲۱, دوشنبه

:: همسرمحمدعلی راسخ نیا جان باخته عاشورا88:من امیدوارم یک روزخون همسرم ثمربدهد ودامنگیر کسانی شود که این بلارا سرما آوردند.

ندای سبز آزادی:همسر یکی از جان‌باختگان عاشورای سال ۸۸ می گوید به خاطر دو فرزند خردسالش و برای اینکه معیشت و زندگی‌اش دچار مشکلات بیشتری نشود، ناگزیر شد کمتر از مردی سخن بگوید که در تمام فامیل از او به عنوان «باب الحوائج» یاد می‌کردند اما بی‌گناه در خیابان کشته و شبانه به خاک سپرده شد، بی‌آنکه دو کودک او بتوانند حتی در لحظه‌ی آخر، صورت پدرشان را ببینند. «محمدعلی راسخ نیا» معلم ۴۰ ساله‌ای بود که در همان روزهای نخست عاشورا فیلم مربوط به جان باختن او یکی از دردناک‌ترین صحنه‌هایی بود که در اینترنت منتشر شد. این فیلم مردی را نشان می‌داد که تمام صورتش پر از خون بود و مردم کنار جسد و صورت خونین او ایستاده بودند و برخی با شیون فریاد می‌زدند که او زنده است، اما محمد علی راسخ‌نیا زنده نماند و تنها دو روز بعد به خانواده‌اش زنگ زدند تا جسد را تحویل بگیرند. [این فیلم تکان‌دهنده را در اینجا می‌توان دید، اما دیدنش به بیماران قلبی و عصبی توصیه نمی‌شود.] اینک پس از دو سال، پای صحبت‌های همسر این جان‌باخته‌ی عاشورا نشسته‌ایم که از سختی‌ها و دشواری‌های زندگی خود و دو فرزند خردسالش می‌گوید و حتی از موسوی و کروبی و سبزها هم گلایه می‌کند که چرا کسی سراغی از آنها نگرفت. بر اساس گزارشی که به تازگی درباره‌ی فعالیت‌های «کمیته‌ی پیگیری امور آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات» منتشر شده است – کمیته‌ای که موسوی و کروبی و خاتمی تشکیل داده بودند تا به شناسایی و پیگیری وضعیت خانواده‌های شهدا و مجروحان جنبش سبز رسیدگی کند – فعالیت این کمیته از نیمه‌ی شهریورماه ۱۳۸۸ با ممانعت نهادهای امنیتی مواجه شد و بدین ترتیب چهار ماه بعد که راهپیمایی مسالمت‌آمیز مردم در عاشورای ۸۸ به خاک و خون کشیده شد، هیچ نهاد و گروهی وجود نداشت که بتواند سرنوشت کشته‌ها و آسیب‌دیدگان اعتراضات آن روز را پیگیری و یا از خانواده‌های آنها دلجویی کند. اکنون همسر محمدعلی راسخ‌نیا که در عاشورای سال ۸۸ به دنبال حوادث پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری کشته شد، پس از گذشت نزدیک به دو سال از نحوه‌ی کشته شدن و دفن همسرش صحبت می‌کند و یادآور می‌شود که او نیز مانند خانواده‌ی دهها قربانی دیگر سرکوب‌های پس از انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، در این مدت از طریق مراجع قانونی پیگیر پرونده قتل همسرش بوده و البته هنوز به جایی نرسیده است. سخنان این زن داغدیده در شرایطی بیان می‌شود که به تازگی رئیس قوه قضاییه گفته بود در حوادث پس از انتخابات تنها یک نفر کشته شده است. این در حالی است که عباس جعفری دولت آبادی همان زمان در جمع خبرنگاران گفته بود: «هفت نفر در روز عاشورا کشته شدند، یک مورد اعلام شده با گلوله بوده که نیروی انتظامی رسما اعلام کرده هیچ گلوله‌ای شلیک نکرده، و بقیه بر اثر برخورد جسم سخت و آسیب‌های مشابه کشته شده‌اند و دو مورد هم بر اثر گلوله‌های ساچمه‌ای بوده که اساسا در اختیار نیروی انتظامی نیست.» تا کنون خانواده ی پنج تن از کشته شدگان عاشورا به نام های علی موسوی حبیبی، مصطفی کریم بیگی، شهرام فرج زاده طارانی، شبنم سهرابی و مهدی فرهادی راد در مصاحبه‌هایی که با جرس انجام داده‌اند، کشته شدن اعضای خانواده خود با شلیک مستقیم گلوله و یا زیر گرفته شدن توسط خودروی نیروی انتظامی را مورد تایید قرار داده و در عین حال گفته‌اند که تاکنون قاتلی به آنان معرفی نشده است. سید علی موسوی حبیبی، خواهر زاده میرحسین موسوی است که خانواده اش در مصاحبه های رسمی خود اعلام کردند او ظهر عاشورای سال ۸۸ در خیابان شادمان هدف گلوله قرار گرفت و در بیمارستان سینا جان باخت. مصطفی کریم بیگی نیز جوان ۲۶ ساله ای بود که به گفته ی مادرش در روز عاشورا با اصابت مستقیم گلوله ای به پیشانی اش جان باخت و شبانه به خاک سپرده شد. شهرام فرج زاده و شبنم سهرابی، دو جان باخته ی دیگر عاشورا هستند که خانواده های آنها نیز در مصاحبه های رسمی خود اعلام کردند که خودروی نیروی انتظامی از روی آنها رد شد و صحنه جان باختن آنها نیز به صورت گسترده در شبکه های اینترنتی پخش شده بود. مهدی فرهادی راد جوان ۳۸ ساله از دیگرجان باختگان روز عاشورا است که فیلمی از جان باختن او در اینترنت منتشر شده است و خانواده ی او نیز از نحوه ی جان باختن و دفن شبانه ی وی در قطعه ۳۰۲ بهشت زهرا سخن گفتند. امیر ارشد تاجمیر، جهان بخت پازوکی و شاهرخ رحمانی نیز از دیگر جان باختگان روز عاشورا هستند که خانواده ی شاهرخ رحمانی در همان روزهای نخست از زیر گرفته شدن این جوان توسط ماشین و دفن او در قطعه ی ۲۱۳ بهشت زهرا خبر داده بودند. حال با گذشتِ نزدیک به دو سال، خانم دبیری همسر محمد علی راسخ نیا هم در این مصاحبه از قتل همسرش با «شلیک گلوله‌ی ساچمه‌ای به صورت» گفته و خبر می‌دهد که مسئولان قضایی در دادگاه به او گفته‌اند همسرش توسط «منافقین» کشته شده است. متن این گفت و گو در پی می آید: خانم دبیری، کمتر نامی از همسر شما و نحوه کشته شدن او در این مدت مطرح شده است. آیا این دلیل خاصی دارد؟ من به اندازه کافی توی دردسر افتاده بودم، چون همسر من یک آدم سیاسی نبود و اصلا نمی دانم چه دلیلی داشت که آن روز در چهارراه ولیعصر بودند و چرا این اتفاق افتاد، چون قرار بود ایشان هیات باشند. به هر حال این دردسری که ما در آن افتاده بودیم من ترجیح می دادم که خیلی این قضیه دامنگیر خانواده نشود، به اندازه کافی مشکلات داشتم و یک زندگی روی دوش من بود و باید می چرخاندمش و نمی خواستم مشکلات خانواده مضاعف شود. برای همین خودم ترجیح می دادم صحبتی نکنم که مشکلی به وجود بیاید. اخیرا یکی از زندانیانی که آزاد شده است به ما خبر داد که عاشورای سال ۸۸ وقتی در زندان بود خبر کشته شدن یک معلم زبان را شنید و همه ی مشخصات مربوط به همسر شما بود، بنابراین اگر خودتان مایل هستید در مورد شغل و وضعیت همسرتان توضیح دهید. بله، من و همسرم هر دو فرهنگی بودیم. صبح با هم می رفتیم سرکار و شب هم با هم بر می گشتیم. انقدر مشکلات زندگی دامنگیرمان بود که حتی مجبور بودیم دو فرزندمان را هم گاهی با خودمان به محل کارمان ببریم، مجالی برای ایشان نبود که جزو حزب و گروه خاصی سیاسی باشد. ایشان مدیر مسئول یک آموزشگاه زبان بودند، یک انسان موقر، با ایمان، فداکار، انسان دوست و همیشه در خدمت مردم بودند. به جرات می توانم بگویم ایشان را فقط از یک خانواده نگرفتند بلکه با این اتفاق ایشان را از یک جامعه گرفتند. در میان فامیل و دوستان همیشه گره گشا بود … ممکن هست برگردیم به روز واقعه و بگویید ایشان دقیقا چگونه کشته شدند و نحوه به خاک سپاری و حوادث بعد از آن چه بود؟ همسرم به دلایل امنیتی شبانه دفن شد. به ما گفته بودند برای اینکه برای مردم مشکلی پیش نیاید ایشان را شبانه دفن کنیم که منجر به درگیری نشود و خدای نکرده کسی آسیب نبیند. ولی نیروهای امنیتی به ما هیچ بی احترامی نکردند و حتی خودشان همان جا پشت سر همسرم نماز خواندند و به بچه های ما تسلیت گفتند، یعنی قبول داشتند که همسرم بی گناه کشته شده است. وقتی به ما زنگ زدند، من به اتفاق بچه هایم برای خاکسپاری رفتیم اما چون همسرم با چندین گلوله ساچمه ای مورد اصابت قرار گرفته بود، ترجیح می دادم بچه های من شکل و صورت داغون پدرشان را نبینند. بچه ها که نمی توانستند این صحنه را تحمل کنند، همان فضای تاریک گورستان برای بچه های من کافی بود… امیدوارم برای هیچ کسی چنین اتفاقی نیفتد. ولی تا برای کسی این اتفاق رخ ندهد نمی تواند بفهمد ما چه کشیدیم … همسر شما کجا مورد اصابت گلوله قرار گرفت؟ دقیقا زیر پل حافظ بوده و وقتی این اتفاق رخ می دهد، موبایل همسرم می افتد که کسی با همان موبایل تماس می گیرد و به خانواده اطلاع می دهد. بعد از دو روز هم که خیلی مظلومانه او را جلوی چشم بچه های کوچکم در تاریکی دفن کردیم. خیلی زجرآور بود. آیا شما در این مدت پیگیری قضایی انجام دادید؟ بله، پرونده ایشان همچنان باز است و دایره جنایی دارد پیگیری می کند. ما با دوندگی های بسیار زیاد از همان ابتدا تشکیل پرونده دادیم، و ظاهرا دارد روند قانونی اش را طی می کند، الحمد لله. ما که پلیس قدرتمندی داریم. پلیس ایران خیلی قدر قدرت است. آنها اگر بخواهند، حتما می توانند قاتل را پیدا کنند. بله، ما امیدواریم و ان‌شاء‌الله که پاسخی می گیریم. چون من هم فکر می کنم لابد همین منافقین به او شلیک کرده اند. همسر من که اصلا سیاسی و حزبی نبود. حتما آنها هم اگر می دیدند که همسرم عضو حزبی نبوده، به ایشان شلیک نمی کردند. پس لابد همین منافقین بوده اند… آیا با هیچ یک مسئولان دیداری داشته اید که دلجویی کنند، یا همین نکته که «منافقین کشته اند» را به شما گفته باشند؟ نه. در همین دادگاه هایی که ما شرکت کردیم، به ما لفظی گفته اند که «منافقین کشته اند». اما اینکه با مسئولین دیداری داشته باشیم یا پیگیری کرده باشند، خیر. شاید آنها هم با خودشان فکر می کنند همسرم عضو حزبی بوده که در راهپیمایی آن روز شرکت کرده. حتما با این چشم نگاه می کنند و نیامدند، ولی این نبوده و خدایی ما حتی ماهواره هم نگاه نکردیم. یعنی حتی فرصت نمی کردیم پیگیر این مسائل باشیم و حتی آن روز که شلوغ شده بود، ما اصلا خبر نداشتیم وگرنه اصلا در آن مسیر واقع نمی شدیم و شوهرم و سرنوشت ما اینطور به باد نمی رفتند. شوهرم خیلی خانواده دوست بود … آیا حرفی و نکته ای برای مسئولان دارید که بگویید؟ من فکر می کنم دنیای سیاست دنیای بی رحمی است. شوهرم واقعا به شکل مظلومانه ای کشته شد و به شکل مظلومانه ای به خاک سپرده شد. دو تا بچه ی ما سرنوشت شان به دست باد سپرده شد. من عضو هیچ حزب و گروهی نیستم ولی این بی تفاوتی که از همه ی مسئولان دیدیم، واقعا آزارمان داد. نه سبزها از حال ما خبردار شدند و آمدند به ما سر بزنند که از ما حداقل بپرسند چه اتفاقی برایتان افتاد، و نه هیچ کس دیگری. من جزو هیچ حزبی نیستم ولی اقلا یک نفرشان می آمدند می گفتند آیا به شما سخت می گذرد؟ گاهی فکر می کنم شوهرم خیلی بی ارزش کشته شد، حتی اگر هم برای هدف خاصی رفته بود، ارزش این را نداشت که خون یک همچین انسان بزرگی ریخته شود. حتی گاهی می گویم آقایان موسوی و کروبی هم که همسرم به خاطر آنها کشته شد، به خودشان زحمت ندادند که پیگیری کنند و بگویند چه بر شما گذشت. اگر فکر می کردند همسرم برای طرفداری از آنها رفته، کسی نگفت چرا آخر؟ هیچ کسی پیگیری نکرد. ولی آن کس که باید بداند خدا هست که شاهد و ناظر مظلومیت و بی گناهی شوهرم و بدبخت شدن و به خاک سیاه نشستن ما هست. من امیدوارم یک روزی خون همسرم ثمر بدهد و دامنگیر کسانی شود که این بلا را سر ما آوردند. ما که از خون همسرم نمی گذریم. جگر گوشه و عزیزترین کس ما بوده. بچه های من هنوز هم با خاطرات پدرشان زندگی می کنند منبع: کلمه

۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

:: گزارش کلمه از دیدار موسوی با فرزندان/ میرحسین موسوی: آینده روشن است



با حضور در خانه یکی از دختران، همزمان با سه فرزندشان دیدار کردند. به گزارش «کلمه»، این دو همراه مردم، در روزهای گذشته با حضور تعدادی از ماموران امنیتی زن و مرد، در خانه یکی از فرزندان حضور یافتند. این ملاقات ناگهانی و بی سابقه نخستین ملاقات زهرا رهنورد و میرحسین موسوی در خارج از محدوده حبس، بعد از ۷ ماه و با حضور جمعیٍ هر سه دخترانشان بوده است. آینده روشن است… میرحسین موسوی در این دیدار با اشاره به تحولات جاری کشور گفت: آینده روشن است. نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس همچنین با اشاره به انتخابات پیش رو گفته است: به توجه به تداوم وضعیت فعلی نمی توان امیدی به انتخابات و شرکت در آن داشت. مهندس موسوی همچنین با شرح برخی از محدودیتها اظهار کرد از آنجایی که فشارها و محدودیتها به دلیل آرمان و سخن حقیست که هر دو به آن اعتقاد دارند، شکرگزارند و راضی به رضای خدا. گفته شده است که بخشی از فشارهای نیروهای امنیتی در طول مدت حبس، ایجاد نگرانی برای موسوی و رهنورد، در مورد وضعیت سلامت، زندگی و امنیت دخترانشان در زمانهای طولانی بی خبری از آنها بوده است. حضور یک مقام قضایی و برخورد قاطع موسوی حضور یک مسوول بلند پایه قضایی در این دیدارخانوادگی که تنها دیدار موسوی و رهنورد با دختران در خارج از محدوده ی پاستور بود از نکات قابل تامل بود که البته این مساله با اعتراض شدید میرحسین موسوی روبرو شد که این شخص چرا و با دستور چه کسی در خانه فرزندش حضور یافته است. قطع دسترسی ها و خروج بسیاری از آثار هنری شخصی از منزل دراین دیدار میرحسین موسوی و خانم زهرا رهنورد تاکید کردند که کلیه ارتباطات آنها و نیز دسترسی به روزنامه، رادیو و حتی بعضا لوازم نوشتاری قطع شده است. موسوی و رهنورد تاکید داشتند که این اقدامات تنها برای پاک کردن ذهن آنهاست در حالی که محال است با این گونه کارها ذهن ایشان نسبت به حقایق پاک شود. همچنین آقای موسوی و خانم رهنورد گفتند: تعداد زیادی از آثار هنریشان و نقاشی های ایشان و خانم رهنورد در روزهای ابتدایی حصر و در بازرسی ها از خانه توسط ماموران خارج شده و در جای نامعلومی نگهداری می شود. وضعیت جسمی خوب، روحیه عالی طبق اطلاعات رسیده، در این دیدار و در پرس و جوی دختران از شرایط جسمی پدر و مادرشان، حال خانم رهنورد و آقای موسوی کاملا خوب بوده و در شرایط مساعد جسمی و روحیه بسیار عالی قرار داشتند. میرحسین پس از با خبر شدن از دروغپردازی‌ های برخی سایت‌های حکومتی در مورد سلامتی اش ضمن اظهار تعجب، هرگونه بیماری خود و خانم رهنورد را به صورت جدی تکذیب کرد. افرایش فشار ها پس از این دیدار و قطع دوباره ارتباط تلفنی بر اساس آخرین خبر دریافتی از منابع موثق کلمه، پس از این دیدار، میرحسین و رهنورد در خارج از محدوده ی پاستور و سخنان صریح میرحسین خطاب به مسوول قضایی، فشارها بر مهندس موسوی و دکتر رهنورد افزایش یافته و مجددا کلیه ارتباطات محدود تلفنی ایشان با خانواده و دختران نیز به صورت کامل قطع شده است. سخنان میرحسین در این دیدار دومین اظهار نظر موسوی در سال ۹۰ است که به رسانه ها راه پیدا می کند. وی فروردین امسال زمانیکه با حضور در منزل پدری با پیکر مرحوم میر اسماعیل موسوی وداع می کرد همگان را خطاب قرار داده بود که: «صبر…صبر…صبر…».

۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه

:: درگیری شدید در تبریز / مردم محاصره را شکستند.درود به غیرت و شرفتون



AAAABIk/ttYrgWS7UWc/s1600/Tabriz1.jpg" imageanchor="1" style="margin-left:1em; margin-right:1em">



18.55: در تبریز درگیری شدید مابین راسته کوچه و بازار محمدی رخ داده است. نیروهای یگان ویژه به ضرب و شتم شدید حاضرین اقدام نموده اند. در ارومیه نیز درگیری شدید در خیابانهای طالقانی و مطهری شدید گزارش می شود. 18.50: درشهرستان اهر مركز قاراداغ وضع از ساعت 5عصر كاملا امنيتي است و فعالان و مردم آماده حركت هستند. در این شهر ابراهیم نوری از فعالین آذربایجانی در پی حمله ی نیروهای امنیتی بازداشت شده است. 18.46: درگیری مردم در خیابانهای شهرام، بهار (قاپان قدیم)، زنجیر و طالقانی گزارش می شود. حضور مردم بسیار چشم گیر از هفته قبل است. در تبریز نیز تظاهرات عظیم چندین هزار نفری آغاز گردیده است. 18.25: دقایقی قبل هسته ی اولیه ی تظاهرات در شهر تبریز نیز بوجود آمد. حاضرین در بازار شهر تبریز در اعتراض به خشکانده شدن دریاچه ی ترومیه شعارهایی را سر می دهند. هنوز درگیری گزارش نشده است. اما در ارومیه پس از آغاز تظاهرات کمی پس از ساعت 18 عصر شنبه 12 شهریور، حاضرین در خیابانهای عطایی و امام اولین اعتراضات را شروع نمودند و میدان مرکز اورمیه هم اکنون در دست مردم می باشد. در پی این امر مردم در میدان مرکز و خیابان مطهری با نیروهای ضد شورش درگیر شده اند. گفته می شود چندین لاستیک آتش زده شده است. نیروها با شلیک گاز اشک آور به مردم حمله کرده و مردم نیز در حال سنگ پرانی می باشند.


۱۳۹۰ شهریور ۱۱, جمعه

حکومت نتوانست حتی یک میدان را هم پر کند!


مراسم ختم سناریوی "عصرعاشورا" دیروز در میدان انقلاب برگزارشد. سناریوئی که در انتخابات دوم خرداد 1376 ناکام و نیمه کاره و روی دست سردار ضرغامی مانده بود، با 48 ساعت تبلیغات بی امان صدا و سیما از فردای عاشورای خونین اجرا شد و روز گذشته بین 20 تا 30 هزار نفر را توانستند در میدان تنگ و کوچک انقلاب (24 اسنفند سابق) جمع کنند تا مراسم پایان سناریو برگزار شود. هنرپیشه های این مراسم، مداحانی بودند که از دوران مداحی احمدی نژاد با او همسنگرند و حالا دبیرکلی آنها برعهده حاج حسین ارضی دوست قدیمی احمدی نژاد است.
صدا و سیما و علم الهدا امام جمعه مشهد، که لابد از مشهد جمعیت میدان انقلاب را رصد کرده بود(!) شمار دیروز جمعیت میدان انقلاب را میلیونی اعلام کردند. به گنجشک گفتند: منار.... گفت: یک چیزی بگو که بگنجد