۱۳۹۰ شهریور ۷, دوشنبه

نگاهی به مصاحبه حجت الاسلام پورمحمدی جنایت و اختلاس کنار هم و گاهی روبروی هم




حجت الاسلام مصطفی پورمحمدی اولین وزیر کشور دولت احمدی نژاد که آیت الله منتظری او را از جمله عاملین اجرائی قتل عام سیاسی 1367 معرفی کرده و اکنون رئیس سازمان بازرسی کل است، در یک نشست مطبوعاتی گفت: هم در دوران استاندار کنونی تهران و هم در دوران استاندار قدیم تهران پرونده اختلاس وجود دارد. هم پرونده اختلاس میلیاردی داریم و هم پرونده اختلاس خُرد. از برخی استانداری های دیگر هم پرونده داریم که در حال رسیدگی است. متاسفانه پرونده های کوچک و بزرگ اختلاس در سیستم بانکی هم وجود دارد که راه حل جلوگیری از آن اصلاح ساختار بانکی و نظارت بیشتر بر آن دانست.»
(استاندار کنونی تهران مرتضی تمدن است که قبلا مشاور احمدی نژاد بود و استاندار سابق تهران نیز "کامران دانشجو" است که اکنون وزیر علوم، تحقیقات و فناوری است. هم کامران دانشجو و هم مرتضی تمدن هر دو از عامران کودتای 22 خرداد بودند و ستاد انتخاباتی تهران در انتخابات 88 زیر نظر کامران دانشجو قرار داشت و دفاع از نتایج کودتائی انتخابات 88 در سیمای جمهوری اسلامی را شخص وی برعهده داشت.)
پورمحمدی که از معاونان اسبق وزارت اطلاعات بوده، آگاه ترین فرد از ماجرای قتل خانم برقعه ای است. خانم برقعه ای از زنان مذهبی قم و دبیر دبیرستان های این شهر بود که با همسر احمد خمینی دوست بود و از این طریق خود و شوهرش که برادر مصطفی پورمحمدی بود با آنها رفت و آمد داشتند. او اطلاعاتی درباره قتل احمدخمینی داشت که بدلیل همین اطلاعات در خانه اش در قم به قتل رسید. تیم عملیاتی قتل های زنجیره ای، پیش از آن که دختر کوچکش از مدرسه به خانه بازگردد، وارد خانه شده و نخاع او را با استفاده از نخ ویژه و با یک ضربه قطع کردند و سپس پودر آهک روی او ریختند تا جسد آب شود، اما دخترش از مدرسه به خانه بازگشت و جسد مادرش که درحال آب شدن بود را دید و همسایه ها را خبر کرد. یکی از افشاگری های عمادالدین باقی که مافیای جنایت و حکومت در جمهوری اسلامی نبخشید، گزارش مشروحی است که درباره این قتل، در اوج افشای قتل های زنجیره ای نوشت و منتشر کرد. عمادالدین همچنان در زندان است.
مصطفی پورمحمدی که معاون خارج از کشور وزارت اطلاعات بود، هنگام جنایت در راه بازگشت ازعراق بود که برادرش( همسر خانم برقعه ای) ماجرای قتل را به او اطلاع می دهد. پورمحمدی مستقیم از ماموریت به قم آمده و جلوی افشای قتل و پیگیری آن را بگیرد و چنین نیز شد.
می گویند، تنها زنی که یک مجتهد بر جنازه او نماز میت خواند، همین خانم برقعه ای بود و آن که نماز خوان آیت الله جوادی آملی بود. او در همین نماز گفت که خانم برقعه ای یک مجتهده بود!

۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

:: ۲۲ نماینده آذری زبان مجلس: به داد دریاچه ارومیه برسید!




۲۲ نماینده آذری زبان مجلس ایران با ارسال نامه ای به هیات رئیسه مجلس این کشور خواستار پیگیری و حل مشکل دریاچه ارومیه شدند. این نمایندگان در نامه خود نوشته اند: "از هیات رئیسه محترم مجلس در ارتباط با دریاچه ارومیه درخواست حل و پیگیری مشکل دریاچه را بطور کارشناسانه و فوری داریم." این نمایندگان که متعلق به سه استان آذربایجان غربی شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل هستند در این نامه اعلام کرده اند که دولت باید در قبال تبعات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حاصل از روند خشک شدن دریاچه ارومیه پاسخگو باشد. نمایندگان مجلس روز ۲۵ مرداد، با دو فوریت طرح جلوگیری از خشک شدن دریاچه ارومیه از طریق انتقال و پمپاژ آب از رودخانه های ارس و سیلوه، مخالفت کردند و قرار شد این طرح به صورت عادی در کمیسیون مربوطه بررسی شود. پیش از آن حسن عباس نژاد، مدیرکل حفاظت محیط زیست آذربایجان غربی اعلام کرده بود که "در حال حاضر ۵۳ درصد از مساحت این دریاچه که افزون بر سه هزار کیلومتر مربع می شود، خشک و تبدیل به شوره زار شده و میزان غلظت نمک آن نیز به بیش از ۴۰۰ گرم در لیتر رسیده است." این تصمیم باعث نارضایتی گروه هایی از فعالان مدنی شد. تعدادی از فعالان مدنی آذربایجان چهارشنبه سوم شهریور در جریان مراسم افطاری در توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند که ظاهرا به فعالیت های آنها در ارتباط با دریاچه ارومیه مربوط بود. به گفته روابط عمومی انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران، ماموارن امنیتی با حمله به مراسم افطار علاوه بر بازداشت حدود ۳۰ نفر از حاضران تعدادی از آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند. یاشار حکاک پور، مسئول روابط عمومی انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران (آداپ)، در مصاحبه ای با بی بی سی فارسی گفت که فعالان آذربایجانی قصد داشتند روز شنبه پنجم شهریور تجمع هایی را در اعتراض به وضعیت دریاچه ارومیه برگزار کنند که باعث حساسیت دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی شد. در سال های اخیر، شماری از حامیان حفظ محیط زیست در ایران نسبت به وضع بحرانی دریاچه ارومیه و عملکرد دولت در این زمینه اعتراضاتی داشته اند، که با برخورد مواجه شده است. روز ۱۳ فروردین ماه تجمع گروه بزرگی از علاقه‌مندان به محیط زیست که به سیاست های دولت در مورد دریاچه ارومیه معترض بودند، در دو شهر تبریز و ارومیه با مداخله پلیس و مأموران امنیتی به هم خورد.

۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

اتوبوسی بنام دولت آقای خامنه ای، نق ممنوع! احمدی نژاد پشت فرمان است




فکر کردم این برای شما و خوانندگان شما جالب باشد:
حدود ۲ سال پیش، پس از انتخابات منجر به کودتا، سایت رجا نیوز خبری انتشار داد با این مضمون:
» مقام معظم رهبری : امروز شما ملاحظه كنيد؛ متأسفانه راجع به اغلب تصميمات دستگاه اداره‏‌ى كشور از سوى يك عده مخالف‏خوان اشكال‏تراشى ميشود؛ اشكال‏تراشی‌های غير منطقى. اگر تصميم اقتصادى است، اگر تصميم سياسى است، اگر تصميم در حوزه‌ی مسائل هنرى و فرهنگى است، اگر تصميم در حوزه‏ى مسائل بين ‏المللى است، به خصوص نسبت به دولت - حالا نسبت به رهبرى يك مقدار رودربایستی هست و يك چيزهائى را ملاحظه ميكنند - آزاد، راحت و با اهانت مطالبى ميگويند. اين كارها زشت است. دولت تصميم اقتصادى مي گيرد، اعتراض پشت سر اعتراض، آن هم با لحن هاى اهانت آميز؛ تصميم سياسى ميگيرد، همين طور؛ تصميم بین‌المللی ميگيرد، همين طور؛ به فلان سفر ميرود، همين‏طور؛ به فلان سفر نميرود، همين طور. وقتى ما سوار اتوبوس شديم و به اين راننده اطمينان كرديم، ديگر سر هر پيچى كه نبايد گفت آقا مواظب باش، آقا دستم فلان شد، دلم لرزيد. خب دارد رانندگى ميكند، ميرود ديگر. اين در حالى است كه اين دولت انصافاً دولت پركار و در بعضى از خصوصيات نمونهاست

۱۳۹۰ مرداد ۲۹, شنبه

عبدالکریم سروش: صلاح مملکت در انتخابات آزاد است



» شورای هماهنگی راه سبز راه های آینده حرکت را نشان می دهد




چهارشنبه, ۲۶ مرداد, ۱۳۹۰
چکیده :شورای هماهنگی راه سبز امید در این مدت توانسته است نام جنبش سبز را زنده نگه دارد. این شورا تکیه گاهی برای افرادی است که می خواهند تحلیل از حرکت مردم داشته باشند ضمن اینکه راه های آینده حرکت را نیز نشان می دهد و از پراکندگی نیروها نیز جلوگیری می کند./جنبش سبز زنده است. هر جنبشی فاز های مختلف دارد. یک فاز شاید قدری فروکش کند یک فاز دیگر پیش بیاید. باید بلند مدت تر به مسئله نگاه کرد....


عبدالکریم سروش می گوید اگر قرار باشد مملکت روی صلاح و رستگاری ببیند باید انتخابات آزاد برگزار شود.
به گزارش کلمه این فیلسوف و نواندیش دینی در مصاحبه اخیر خود با تلویزیون رسا عنوان کرد شورای هماهنگی راه سبز امید می تواند با زنده نگه داشتن نام جنبش سبز راه های آینده حرکت را به خوبی نشان دهد.
شورای هماهنگی راه سبز امید راه های آینده حرکت را نشان می دهد
وی درباره ارزیابی خود نسبت به عملکرد شورای هماهنگی راه سبز امید گفت: شورا در این مدت توانسته است نام جنبش سبز را زنده نگه دارد. این شورا تکیه گاهی برای افرادی است که می خواهند تحلیل از حرکت مردم داشته باشند ضمن اینکه راه های آینده حرکت را نیز نشان می دهد و از پراکندگی نیروها نیز جلوگیری می کند.
دکتر سروش در واکنش به گلایه هایی که از فاش نشدن اعضای این شورای می شود نیز گفت: تعدادی از این اعضا بنا به گفته آقای امیرارجمند سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید در ایران هستند و اگر به هر حال حکومت بداند که نام این افراد چیست قطعا ادامه راه ناممکن خواهد شد. بنابراین فاش کردن نام آنها برای مردم سودی نخواهد داشت و باعث می شود که مجال فعالیت از دست آنها ستانده شود. وی معتقد است که اگر اعتماد در میان باشد خیلی کارها و مشکلات برطرف می شود.
تکثر باید در جنبش سبز رعایت شود
وی همچنین با تاکید بر ضرورت احترام به تکثر در جنبش سبز به خواستهای برخی گروه های سکولار اشاره کرد و گفت: دو نوع سکولار وجود دارد. سکولارهای ستیزه گر و سکولارهای غیر ستیزه گر که در این بین سکولارهای ستیزه گر هیچ گاه از هیچ بیانیه جنبش سبز راضی نخواهند شد چون آنها از بیخ و بن با هر اندیشه دینی مخالفت دارند و مایل نیستند دینداران در هیچ جا فعال باشند یا نامشان در میان باشد این افراد موقعیت جامعه ایران را هم آنچنان نمی شناسند.
جنبش سبز زنده است؛ باید بلند مدت تر به مسئله نگاه کرد
وی درباره ادعاها مبنی بر خاموش شدن جنبش سبز نیز گفت: جنبش سبز زنده است. هر جنبشی فاز های مختلف دارد. یک فاز شاید قدری فروکش کند یک فاز دیگر پیش بیاید. باید بلند مدت تر به مسئله نگاه کرد.
این پژوهشگر به چگونگی شکل گرفتن جنبش سبز اشاره کرده و گفت: جنبش سبز خودجوش پدید آمد طراحی و برنامه ریزی نشده بود و مردم صرفا به شور و شوق اینکه حق خودشان را باز پس گیرند به خیابان ها آمدند و حرکت بسیار نیکویی بود. حکومت نیز با یک حرکت ناگهانی و بسیار نیرومند مواجه شد که البته در آن زمان جنبش رهبری آزموده و حتی طرح روشنی هم برای ادامه حرکت نداشت به همین سبب هم سرکوب شد و فاز خیابان آن جمع شد.
سروش مواضع و بیانیه های آقایان کروبی و موسوی جدی توصیف کرد و گفت: انصافا آنها از پا ننشستند و با دادن بیانیه و تحلیل و رهنمود کوشیدند کار را به جلو ببرند اما حکومت هم در مواضع خود جدی بود بنابراین فاز حضور در خیابان موقتا فروکش کرد و به تعبیر حاکمان فتنه را فرونشاندند.
جنبش سبز با رفتار ظالمانه حکومت اندیشه حق مدارانه خود را تعمیق بخشید
وی جنبش سبز را جنبشی حق خواهانه عنوان کرد که به تعمیق اندیشه حق مداری در جامعه کمک بسیاری داشت و این اندیشه حق مداری با آن رفتار ظالمانه حکومت حتی عمیق تر هم شد .
این متفکر دینی درباره علایم حیات این جنبش گفت: علایم حیات این جنبش این است که اولا آقایان کروبی و موسوی را بند و حصر نگه می دارند و این معنایش این است که این دو بزرگوار و دوستان دیگر اگر آزاد باشند می توانند منشا حرکت بسیار باشند. اگر این ها نمی توانستند نقشی داشته باشند آزاد بودنشان برای حکومت هیچ هزینه ای نداشت. ولی بدیهی و پیداست که آزادی آنها می تواند مثل یک مغناطیس و جاذبه ای شود و گروه های بسیاری را به خود جذب کند.
وی همچنین تاکید کرد که در بند و در زندان نگه داشتن کثیری از آزادی خواهان هم نشانه همین ماجراست و سپس گفت: حملات مداومی که روزنامه های رسمی و حکومتی به جنبش سبز می کنند نشان می دهد که با یک حریف بالفعل قوی روبرو هستند .
جنبش سبز دل ها را ربوده است
اگر سایه شوم وحشت کنار زده شود جنبش سایه گستر می شود
عبدالکریم سروش در تشریح نظر خود درباره رسانه های حکومتی گفت: این رسانه ها دروغ به نام جنبش می بافند. تهمت می زنند. حملات امنیتی و سیاسی می کنند که همه این ها نشان می دهد که این جنبش یک دل هایی را ربوده است و این شیفتگی ها همچنان موجود است و اگر اندکی سایه شوم وحشت و رعب کنار زده شود دوباره این نهال جوانه خواهد زد و سبز خواهد شد و سایه گستر می شود.
این استاد دانشگاه به سخنرانی های مسئولان هم اشاره کرد و گفت: در این سخنرانی ها دفعه ای نیست که صحبت از فرونشاندن فتنه نشود و جشن پیروزی برای آن گرفته نشود اما در سخنرانی بعدی دوباره سخن از فتنه گران و فتنه گری های جدید به میان می آیند.
حکومت در یک دور باطل قرار گرفته که راه رهایی ندارد
به اعتقاد سروش ،حکومت، خودش به دست خودش در دام افتاده است چرا که چیزی را فتنه نام کرده و بعد می خواهد با این فتنه مقابله کند. در یک دور باطل خودش را انداخته است که راه رهایی ندارد.
وی در عین حال گفت: بهترین راه این است که حکومت تفاهم کند، حرف طرف مقابل را بشنود، به خواسته های حق آنها گردن نهد و راه مفاهمه را باز کند تا هزینه های بزرگتر برای ملت تحمیل نشود.
عبدالکریم سروش در بخش دیگر گفت و گوی خود با تلوزیون رسا درباره انتخابات پیش روی مجلس و شروط خاتمی سخن گفت.
شروط خاتمی را بسیار پسندیدم
این متفکر دینی گفت: زمانیکه شروط آقای خاتمی مطرح شد علی رغم اینکه واکنش های منفی در خارج از کشور دیده می شود اما من شروط ایشان را بسیار پسندیدم.
محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق کشور بارها اعلام کرده است «آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه و گروه‌ها، پایبندی مسئولان به قانون اساسی و فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد» از جمله شرایط حداقلی برای شرکت در انتخابات است.
شروط خاتمی خواسته های مدنی اساسی است
«سروش» درباره این شروط افزود: صرفنظر از اینکه این شروط تحقق پذیر باشد یا نباشد می توان از آنها به عنوان خواسته های مدنی اساسی، بسیار مثبت و منطقی نام برد که جای هیچ شبهه ای در آنها نیست. وی در عین حال گفت: البته بنده خوش خیال نسبت به تحقق این شروط نیستم چرا که اگر هر یک از این شروط در یک نظام استبدادی بخواهد عملی شود برابر با یک انقلاب است. این استاد سابق در عین حال گفت: انقلاب و اصلاح دو قطب متضاد هم نیستند و بستگی به زمینه وقوع دارند به طوریکه در یک نظام آزاد اگر انقلابی ترین ایده ها داده شود اصلاح در آن نظام پدید می آید اما در یک نظام بسته ساده ترین ایده های اصلاحی که داده شود موجب انفجار و انقلاب می شود.
سروش به یکی از این شروط که آزادی رسانه ها است اشاره کرد و گفت: در کشور ما مدت هاست که به دستور رهبری و با فرمان فراقانونی و حکم حکومتی مطبوعات فضای بسته ای دارند. در واقع ریه های جامعه را بسته و خفه کرده اند و همین که صحبت از آزادی مطبوعات شود چنان تحول بزرگی است و چنان تغییری در شرایط پدید خواهد آورد که از یک طرف می توان آن را خواسته معقول و منطقی دانست و از طرف دیگر بعید است که نظام با این خواسته موافقت کند .
اگر قرار باشد مملکت روی صلاح و رستگاری ببیند باید انتخابات آزاد برگزار شود
این فیلسوف و متفکر افزود: اگر قرار باشد مملکت روی صلاح و رستگاری ببیند باید انتخابات آزاد برگزار شود چراکه با انتخابات آزاد مردم می توانند معتمدین خود را به مجلس بفرستند و از آنجا کم کم یک رشته اصلاحات تدریجی پیدا شود.
وی بار دیگر با تایید شروط خاتمی گفت: ممکن است این شروط کم و زیاد شود اما به صورت حداقلی بسیار درست و منطقی است و از این کمتر نمی توان خواست.
«سروش» معتقد است که باید از فرصت انتخابات تا آخرین لحظه برای مباحثه استفاده کرد بعد تصمیم گرفت که وارد انتخابات شد یا نه. وی همچنین افزود: حرکت کسی مثل آقای خاتمی یک حرکت معقولی است که باید ادامه یابد. باید درباره شروط بحث کرد. باید این شروط را جا انداخت. باید حاکمیت را در مقابل یک توقع و انتظار منطقی قرار داد تا بعد تصمیم گرفت

۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

مصاحبه نایب رئیس مجلس نگران بازی جنبش سبز با برگ سفید در انتخابات




محمد رضا باهنر دبیر انجمن اسلامی مهندسان (دوقلوی موتلفه اسلامی) و نایب رئیس مجلس کنونی با "شرق" مصاحبه انتخاباتی کرده است. او که مانند رهبران موتلفه از پایان حکومت سپاهی و جمع شدن بساط موتلفه و بدنبال آن انجمن اسلامی مهندسان نگران است، دراین مصاحبه، بصورت غیر مستقیم به آن آقایان پوتین به پا نسبت به تحریم انتخابات هشداد داد. باهنر گفت: «انتخابات محلس بسیار حساس است. این انتخابات اولین انتخابات پس از فتنه ۸۸ است و علی‌رغم اینکه نظام و مردم با سران فتنه و تفکراتی که مؤید فتنه باشد برخورد کردند اما نباید از این مجموعه غفلت کرد. باید دقت کرد که فتنه‌گران با رأی‌های سفید خود بازی نکنند. بنده ۱۳میلیونی که به موسوی رأی داده‌اند را فتنه‌گر نمی‌دانم. حتی موسوی قبل از انتخابات با بعد از انتخابات دو فرد جدا هستند. معتقدم فتنه شروع شد و سران آن موسوی و کروبی بودند، باید تلاش کرد که از این ۱۳ میلیون،و۱۲و نیم میلیون نفر از این افراد اعلام برائت کنند.»
می گویند شتر هر وقت می خوابد؛ خواب پنبه دانه می بیند که عاشق آنست. به همین جهت، در خواب پنبه دانه را گاهی لپ لپ می خورد و گاه دانه دانه!
جبهه راست حاکم که اسم خودش را گذاشته "اصولگرا"، همان 10 تا 15 در صد رای همیشگی اش در همه انتخابات گذشته را هم بیآورد هنر کرده و آنوقت آقای باهنر در رویای رای جنبش اعتراضی است!

۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

قابل توجه روزی نامه های عرزشی،بین آنارشیست های لندن و آزادی خواهان ایران فرق بسیار است،به اندازه دمکراسی تا دیکتاتوری!




جهت اطلاع این بولتن روزی نامه ها (حیف از اسم رسانه و روزنامه اسـت!) ، باید گفت بین تظاهرات چند نوجوان آنارشیست در لندن و تظاهرات آزادی خواهان ایرانی ، فرق بسیار است، چند تا از این فرق ها را به صورت خلاصه می نویسم: / اصولا مقایسه این دو ، کاری احمقانه است، در ایران تظاهرات کننده ها بر طبق اصول حقوق بشر، از حق قانونی خود برای شرکت راهپیمایی مسالمت آمیز در اعتراض به دزدیده شدن رای خود اعدام ، زندانی و یا شکنجه می شوند، اما در بریتانیا چند نوجوان به دلیل آتش زدن بی دلیل مغازه ها و دزدی بازداشت می شوند و به دادگاه منصفانه می روند./یک کلام به رژیم ایران باید گفت، آشوبگر این نوجوانان لندن هستند ، نه آزادی خواهان ایران ! - تظاهرات آزاد و مسالمت آمیز ، حق شهروندان هر جامعه ای است، مردم ایران اقدام به تظاهراتی بسیار مسالمت آمیز کرده بودند، حتی بر دهان خود چسب زده بودند ، به این معنا که ما حتی فریاد هم نمی زنیم ، تا چه رسد به خشونت ! اما آنارشست های لندن ، تعداد اندکی نوجوان خشونت طلب هستند که در پی خودنمایی و غارت مغازه هستند./

۱۳۹۰ مرداد ۱۶, یکشنبه

یادداشت محمد خاتمی بمناسبت سالروز فرمان مشروطیت دو انقلاب و دو سرنوشت در دو کشور ایران و ژاپن



محمد خاتمی بمناسبت سالروز فرمان مشروطیت در یادداشتی که در ویسایت وی منتشر شد، از جمله نوشت:
عنوان مشروطیت چه بر گرفته از "Charte" فرانسوی باشد و چه از "شرط" عربی، مراد از آن مهار - و مشروط کردن- قدرت خودکامه بود و جایگزین کردن نظامی که جز بر مدار هوس و منفعت شخص جبار یا گروه ویژه نگردد و "قانون اساسی" "حد" قدرت و حکومت و "حق" ملت و مردم را مشخص کند. بجای بوالهوسی بالفضولانی که به ناحق قدرت را غصب کنند.
با کمال تأسف، برخلاف توقعی که از نخبگان می رفت خود درگیر جدالی بدفرجام شدند و از حقیقت اصلی که برای آن تلاش و مجاهدت فراوان شده بود و مردم هزینه اش را پرداخته بودند غافل ماندند و احیاناً نگاه خود را از "قاعده" که مردم اند به رأس هرم یعنی قدرت دوختند و در بازی قدرت، اغلب اعتبار خود و حق و حرمت جامعه را نیز باختند.
شگفتا که میان صدور فرمان مشروطیت و استقرار آن در ایران با مشابه آن در ژاپن چند سالی بیش فاصله نبود، ولی ژاپنی به لوازم تصمیم خود تن داد و به جایی رسید که نمی دانیم فاصله امروز ژاپن را با ایران با کدام متر و معیاری می توان اندازه گرفت!
جمهوری اسلامی آن سان که مردم ما می خواستند و پاسخگوی نیاز تاریخی و متناسب با شرایط و احوال مردم و این مرز و بوم است - و دریغ که چندی است از آن دور افتاده ایم- می توانست و می تواند ایران و ایرانی را به جایی برساند که شایسته آن است.
باید رسوبات "استبداد زدگی" را که در درازای تاریخ در ژرفای جانمان نشسته است بزداییم.

۱۳۹۰ مرداد ۱۲, چهارشنبه

:: از ابوالحسن بنی صدر :چرائیِ فرصت سوزيها؟




در نوشته پیشین به ۶ پرسش از ۱۳ پرسش را پاسخ نوشتم. این نوبت، به ۶ پرسش دیگر پاسخ می نویسم که عبارتند از: ۷ - شما خطاب به اصلاح طلبان می گوئید که جنبشی که خود را در محدوده رژیم تعریف کند، محکوم به شکست است. به چه دلیل؟ ۸ - مشکلات درخواست اصلاح طلبان در مورد اجرای بدون تنازل قانون اساسی که فقط زمانی قانونی هست که با اصل ولایت فقیه زاویه پیدا نکند در چیست و آیا می تواند جنبش را پیش ببرد یا خیر؟ ۹ - شما می توانستید با کمی سازش با خمینی پست و مقام خود را نگاه دارید و هزینه ای ندهید. چه چیزی باعث شد که به جای آن کار پیشنهاد رفراندوم به خمینی دادید و او در جواب گفت: " اگر همه ایران ۳۵ میلیون آنزمان، بگویند به بنی صدر آری، من می گویم نه"؟ ۱۰ - این نظام از اول روش تقسیم بین خودی و دشمن را پیشه گرفته وکماکان می گوید یا سرکوب می کنم یا سقوط می کنم. شما در اول انقلاب پس از اعدامهای اول گفتید: با بدترین ها شروع می کنند و با بهترین ها تمام می کنند تا دیگر کسی نماند. اول بازماندگان رژیم شاه، سپس شما و مجاهدین و بازرگان و قطب زاده و احمد خمینی و هم اکنون اصلاح طلبان و خاتمی و موسوی و هاشمی و کروبی و احمدی نژاد و مشایی...این خاصیت قدرت است یا کودنی جمهوری اسلامی؟ ۱۱ - جمهوری اسلامی بارها فرصت های طلایی برای کسب اکثریت و مشروعیت گرفتن از مردم را از دست داده. مانند انتخاب شما که عزل شدید و یا استعفای مجلس ششم و یا اصلاحات خاتمی و یا آمدن موسوی و کروبی. چرا نظام هزینه ماندن خود را همیشه زیاد می کند و تن به بنی صدر و یا اصلاحات خاتمی یا انتخاب موسوی نمی دهد؟ آیا این نظام اصلاح نا پذیر است و چرا؟ ۱۲ - پیشنهاد شما برای تشکیل یک جبهه را برای مبارزه با استبداد توضیح بدهید ۱۳ - نقش گروگانگیری در بازسازی استبداد چه بود و مخالفت شما با گروگانگیری به چه دلیل بود در حالی که خمینی اینکار را انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب اول نامید. ❊ پاسخها به پرسشها: • پاسخ به پرسشهای ۷ و ۸ – چرا اصلاح طلبی در محدوده رژیم ولایت مطلقه فقیه محکوم به شکست است؟ به دلایل زیر: ۷/۱– اصل محوری در قانون اساسی، ولایت مطلقه فقیه است. در یک نظام، اصلاح، کارآمد کردن بیشتر آن معنی می دهد و ممکن است. از این رو، اصلاح رژیم ولایت مطلقه فقیه، افزودن بر کارائی این ولایت مطلقه است. اصلاح ناسازگار با اصل محوری قانون اساسی، ناممکن است. زیرا از کارآئی آن می کاهد و نظام را فلج می کند. افزون بر این، ۷/۲ – ولایت مطلقه فقیه، بنا بر قانون اساسی، صاحب همه اختیارها و نیز ستون پایه های قدرت ( نیروهای مسلح، دستگاه تبلیغاتی و قوه قضائیه و واواک و شورای نگهبان و...) است. اما اصول گویای حقوق انسان و حقوق مردم نه تنها هیچ اختیار و وسیله ای در دست ندارد، بلکه مقید است به قید عدم مخالفت با «احکام شرع». اما تعیین موافق و مخالف بودن اظهار فکری و یا تشکیل اجتماعی با «احکام شرع» نیز با «ولی فقیه» و شورای نگهبان (در مورد مصوبات مجلس ) و قوه قضائیه و واواک (در مورد تفتیش عقیده و قضاوت در باره گفتار و کردار فرد و گروه) است. در نتیجه، اصلاح بمعنای اجرای «بدون تنازل» قانون اساسی، نه محدود کردن ولایت مطلقه – که مطلق است و قابل محدود کردن نیست – که عینیت بخشیدن به این ولایت مطلقه فقیه می شود. ۷/۳ – دو قوه مقننه و مجریه را نیز نمی توان حتی بطور محدود مستقل کرد. زیرا قوه مقننه تحت سانسور شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت است و قوه مجریه، مجری سیاستهای عمومی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است که «رهبر» تعیین و ابلاغ می کند. نظارت بر کار قوه مجریه نیز با مجمع تشخیص مصلحت است. ۷/۴ – با آنکه قانون اساسی عزل و نصب وزیران را برعهده رئیس جمهوری و رأی اعتماد به آنها را بر عهده مجلس گذاشته است، اما نه رئیس جمهوری و نه وزیران نمی توانند تصمیم مستقلی اتخاذ کنند. علاوه بر تعیین سیاست ها از سوی «رهبر»، حکم حکومتی نیز بیانگر اختیارات مطلق او است. همانطور که بارها این حکم حکومتی مجلس و حکومت را از کاری بازداشته است که خواسته اند انجام دهند. می توان گفت: حکم حکومتی در قانون اساسی نیامده است و اجرای «بدون تنازل قانون اساسی»، به معنای ممنوع گشتن صدور حکم حکومتی است. اما اولاً «اجرای بدون تنازل قانون اساسی»، «رهبر» را از صادر کردن حکم حکومتی بی نیاز می کند و ثانیاً در قانون اساسی ولایت با قید مطلقه آمده است و مفسر قانون اساسی نیز شورای نگهبان است که می گوید اختیارات مندرج در قانون اساسی، کف اختیارات «رهبر» است. و ثالثاً اصلاح طلبها خود حکم حکومتی را اجرا کرده اند ( آقای کروبی به استناد حکم حکومتی، طرح مطبوعات را از دستور مجلس خارج کرد و آقای خاتمی برای دادگاه ویژه روحانیت بودجه معین کرد و مجلس با تصویب بودجه به آن قانونیت بخشید. آقای دکتر معین، بنا بر حکم حکومتی توانست نامزد ریاست جمهوری بگردد). ۷/۵ – بنا بر دلایل بالا، اصلاح طلبی بمعنای استقلال ولو نسبی قوای سه گانه از «رهبر»، عامل نزاع در رژیم می شود. نزاع کنونی میان آقایان خامنه ای و احمدی نژاد و نزاع های پیشین میان «رهبر» و «رئیس» جمهوری ها، گویای ناممکن بودن استقلال نسبی قوا در رژیم ولایت مطلقه فقیه است. قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان چنان تنظیم شده بود که سه قوه استقلال داشته باشند. آن قانون اختیار اجرائی به «رهبر» نداده بود. آقای خمینی، با نقض قانون اساسی، ولایت مطلقه اعمال کرد. اما در حال حاضر، قانون اساسی اختیارات اجرائی کامل به «رهبر» داده است. این اختیارات – که به زعم شورای نگهبان کف اختیاران او است – عرصه سه قوه را فراگرفته اند. ۷/۶ – در عمل، سپاه دولت و اقتصاد را تحت مهار خود دارد. سپاه و مافیاهای نظامی – مالی رانت خوار، امکان ورود به صحنه انتخابات ریاست جمهوری و مجلس را به «اصلاح طلبانی که از خط قرمز عبور کرده اند»، نمی دهند. این امکان بدون شرکت جمهور مردم در جنبش، به دست نمی آید. اما مردم کشور می باید بخاطر حق خود جنبش کنند و حق آنها «ولایت جمهور مردم» است. پس اگر قرار باشد مردم عمل کنند، آنها می باید برای حق خود عمل کنند. وسیله کار «اصلاح طلبان» شدن (فشار از پائین و معامله در بالا)، خود به معنای پذیرفتن رژیم ولایت مطلقه فقیه است. مردمی که خود را محروم از حق خویش بدانند و این حق را از آن قدرت بشناسند، ضد جنبش همگانی می شوند. انتخابات قلابی و جنبش همگانی مسلم کردند که جنبش در محدوده رژیم نیز سرنوشتی جز شکست پیدا نمی کند. ۷.۷ – درس تجربه تاریخ، تاریخ بمثابه مجموع امور مستمر، نیز اینست که اصلاح طلبی در محدوده رژیم جباران، ناممکن است. حتی یک جنبش اصلاح طلب که در ایران توفیق یافته باشد، وجود ندارد. اصلاح طلبی دنباله اصلاح طلبی از عصر قاجار تا امروز است. راست بخواهی، هر استبدادی، اصلاح طلبان درون نظام و بیرون آن را داشته است و دارد: از استبداد پهلوی بدین سو، نیز، اصلاح طلبی رویه یکچند از گرایشها شد. و دو نتیجه بیشتر ببار نیاورد: حذف اصلاح طلبان از صحنه سیاسی ایران و قوت گرفتن بازهم بیشتر جبار. اصلاح طلبان امروز در اندیشه راهنما و عمل ادامه اصلاح طلبان دیروز و پریروز هستند: اصلاح طلبان دوران رضاخانی دو دسته شدند: دسته ای به رژیم پیوستند و دسته دیگر خانه نشین شدند. اما همه آنها حذف شدند. اصلاح طلبان دوران محمد رضا شاهی، نیز، دو نوع، یکی درون نظام و دیگری درون نظام اما طالب دموکراسی، داشتند. اما هر دونوع ناکام شدند و برخاستن امواج جنبش همگانی، از جمله، به دلیل شکست اصلاح طلبان بود. در دوران ولایت فقیه نیز این دو نوع اصلاح طلب وجود داشته اند اما نفله شده اند و می شوند. اگر اصلاح طلبی در یک رژیم استبدادی ناشدنی است مگر اصلاحی که استبداد را کارآ تر کند، بدین خاطر است که اصلاح طلب نخست می باید رژیم را بپذیرد و آنگاه او را به داخل رژیم راه دهند. چون به درون درآمد، با حق خود قطع رابطه و با قدرت جبار رابطه برقرار کرده است. پس عمل برضد رژیم، شکست اصلاح طلبی و حذف اصلاح طلب می شود. در برابر، جنبش هائی که استقلال و آزادی را هدف شناخته اند و با حقوق ملی و حقوق انسان رابطه برقرار کرده اند، ستون پایه های اصلی استبداد تاریخی ایران را از میان برداشته اند و اینک در کار از میان برداشتن واپسین ستون پایه اند. توضیح این که از سه پایه داخلی، یعنی سلطنت و بزرگ مالکی و روحانیت توجیه کننده قدرت، دو پایه اول از میان رفته اند و تنها پایه سوم بر جا مانده است. بر اثر کوششها در عرضه دین بمثابه بیان استقلال و آزادی و دیگر حقوق، روحانیان قدرتمدار بی پایه و مایه شده اند. رژیم تک پایه آنها گرچه در رابطه سازش و ستیز با قدرتهای خارجی است، اما از پایه چهارم قدرت که قدرت خارجی است آن سان که باید، برخوردار نیست. در این وضعیت و موقعیت، کار بایسته، باز یافتن فرهنگ استقلال و آزادی است و بازیابنده ها مردم ایرانند. بدین فرهنگ و غنای روز افزون آنست که ایران رشد و به رشد توانائی می جوید و در گذار جهان به عصر از میان برخاستن رابطه های مسلط – زیر سلطه، نقشی در خور می یابد. جهان در موقعیتی است که هرگاه سیاستی جهانی، بمعنای مدیریت مردم سالاری را نیابد که رشد همه انسانها و عمران طبیعت را ممکن بسازد، ویرانی بر ویرانی افزوده خواهد شد. ۸ – از پاسخ به پرسش هفتم دانستیم چرا اجرای بدون تنازل قانون اساسی، کامل کردن استبداد فراگیری می شود که بر خود «ولایت مطلقه فقیه » نام نهاده است. و نیز دانستیم چرا زندانی شدن در محدوده رژیم، ادامه جنبش را ناممکن می کند. با این وجود، خاطر نشان می کنم که وقتی مردمی خود خویشتن را محدود به حدود رژیم ولایت مطلقه فقیه کردند، نخست پذیرفته اند بر اداره امور خویش حقی ندارند زیرا ولایت نه از آن جمهور مردم که متعلق به «فقیه» است. و سپس، پذیرفته اند خواست آنها محدود است به داشتن حق انتخاب میان برگزیده های «رهبر». به سخن دیگر، پذیرفته اند که بازیچه او باشند. او برای داغ کردن تنور انتخابات، به شورای نگهبان اجازه می دهد با نامزد شدن کسانی موافقت کند که برای مردم، رفتن به پای صندوق و رأی دادن به آنها، کاری جلوه کند که به زحمتش می ارزد. اگر رئیس جمهوری و نمایندگانی را مردم انتخاب کردند و آنها خواستند نقشی بیشتر از نقش تدارکاتچی ایفا کنند، گوشمالی سخت می شوند. اگر لازم شد تقلب شود تا که مطلوب «رهبر» رئیس جمهوری بگردد و مردم جنبش کردند، قوای سرکوب آنها را سر جای خود خواهند نشاند. در طول عمر این رژیم، چند نوبت این نمایش بازی شده است. با این وجود، به درون درآمدن و از درون رژیم را تغییر دادن، امری ناممکن نیست. انقلاب فرانسه را کنوانسیون بانی شد. آن مجلس را شاه تشکیل داده بود. اما نمایندگان خواستار تغییر شدند و چون شاه برآن شد مجلس را منحل کند، مجلسیان گفتند: ما نمایندگان ملتیم و در جائی که هستیم و بر کاری که هستیم می مانیم. مردم فرانسه نیز به جنبش درآمدند و رژیم را تغییر دادند. در درون خواستار تغییر شدن و مردم را به حمایت خواندن نیز شدنی است. در روسیه گرباچف از درون خواستار تغییر شد و، از بیرون، جنبش مردم کودتا را ناکام گرداند و رژیم تغییر کرد. اما برای آنکه چنین تغییری میسر شود، روش «فشار از پائین و چانه زنی در بالا » می باید جای خود را به «اظهار تغییر و تدارک آن از درون و حمایت مردم از بیرون» بدهد. در ایران امروز، یک نوبت فرصت اظهار و تدارک تغییر از درون و حمایت مردم از بیرون فراهم آمد، آقای خاتمی رئیس جمهوری بود و مجلس ششم در اختیار اصلاح طلبان. اما این فرصت بسوخت و در خرداد ۸۸، رژیم با کودتا ایجاد فرصت دومی را ناممکن کرد. بنا بر این، کاری که ممکن است و خوش فرجام، هدف کردن استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی و نیروی محرکه توانا به تبدیل شدن به بدیل، همراه با به جنبش درآمدن جمهور مردم است.